دسته‌ها
کیشو کوروکاوا

کیشو کوروکاوا: خلاقیت همواره در نتیجهٔ چالش‌های ناشی از برخورد فرهنگ‌های متفاوت و مردم متفاوت به وجود می‌آید

اگر یک معمار فرانسویِ مقیم فرانسه بنایی بسازد، خوب این یک بنای فرانسوی است. یک معمار فرانسوی معماریِ فرانسوی دارد و من معماریِ ژاپنی، ولی اگر من در فرانسه طراحی کنم آنگاه نوعی همزیستی میان دو فرهنگ به موجود می‌آید که این راز خلاقیت است.

یکی از دلایلی که فرهنگ‌های جدید برخاسته از شهرهای بزرگ می‌باشند این است که چنین شهرهایی مانند کورهٔ ذوب فلزات می‌باشند که گونه‌های بسیار متفاوت فرهنگی در آنها ادغام می‌شوند؛ بنابراین همیشه یک ارتباط همزیست‌گونه‌ای میان فرهنگ‌هایی از اقصی نقاط جهان به وجود می‌آید.

در توکیو ما افراد بسیار زیادی با فرهنگ‌های متفاوت از کشورهای مختلف داریم، خیلی بیشتر از چیزی که در شهر نیویورک می‌بینیم. خلاقیت همواره در نتیجهٔ چالش‌های ناشی از برخورد فرهنگ‌های متفاوت و مردم متفاوت به وجود می‌آید. این، خلاقیت یا همان انگیزش است. (در گفت‌وگو با محمد قاری‌پور، ترجمهٔ حمید حسینمردی، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۰ و ۴۱، سال ۱۳۸۲)

دسته‌ها
فیروز فیروز

فیروز فیروز: معماری ایرانی را همچون یک فلسفهٔ اکولوژیک می‌بینم، نه فلسفهٔ مصالح

من چارهٔ دنیا را جز یک‌پارچگی نمی‌بینم اما در حال حاضر دنیا به سمت تفکیک شدن پیش می‌رود و هر کسی به راه خودش می‌رود که من فکر نمی‌کنم این دوام بیاورد، اما در هر صورت این اتفاق در حال رخ دادن است. من معماری ایرانی را مانند یک فلسفهٔ اکولوژیک نگاه می‌کنم، نه فلسفهٔ مصالح. موضوع من این است که معماری چطور با اقلیم خودش سازگار است. حالا ممکن است یک معمار شیلیایی یا ژاپنی هم این تفکر را داشته باشد. مهم آن دیدگاه است و حالا اینکه حاصل آن چه خواهد بود، مانند پاسخ‌های مختلف یک سؤال است که مطرح می‌شود.

بنابراین برای من این موضوع که من یک معمار ایرانی هستم اصلاً مطرح نیست. ما در جهان معماران ایرانی زیادی داریم که بسیار موفق هستند و ایرانی بودن‌شان را هم انکار نمی‌کنند. من هم همین‌طوری هستم. من معماری هستم که در جهان کار می‌کنم. اقلیم من ایران است اما جهانی فکر می‌کنم. دیدگاه من این نیست که بگویم چون در این ساختمان از مصالح آجر استفاده شده پس ایرانی است. در انگلستان و آلمان هم آجر وجود دارد. اگر من در ایران از آجر استفاده می‌کنم، از دیدگاه اکولوژیک استفاده می‌کنم و می‌گویم شاید آجر جواب‌گوی بهتری برای این نما باشد. اگر مصالح دیگری بود که معیارهای اکولوژیک من را جواب می‌داد شاید از آن استفاده می‌کردم. وظیفه یک معماری که کارش را جدی می‌گیرد این است که به کارفرما بگوید عایق کردن ساختمان یک اولویت است که فراتر از سود تو می‌رود زیرا جزو وظیفه همزیستی ما با جامعه است. بنابراین این یک اولویت است و ما نمی‌توانیم از آن بگذریم.

ممکن است کارفرما بگوید من پول ندارم که این کار را انجام بدهم. در آن صورت معمار باید یک راه‌حل دیگری پیدا کند و آنجا است که نوآوری به وجود می‌آید. آن نوآوری می‌تواند از مملکت‌های دیگر وارد ایران شود و یا خودمان در مصالح ساختمانی شروع به نوآوری کنیم و نوآور باشیم که در حال حاضر نوآور نیستیم. شاید تنها مصالح ساختمانی که تولید می‌کنیم و نوآوری خودمان را در آن می‌آوریم، آجر باشد. بسیاری از شرکت‌های آجرسازی فهمیده‌اند که باید یک نوآوری در آجر به کار ببرند و به همین خاطر در حال حاضر از شکل‌ها و رنگ‌های مختلف آجر استفاده می‌کنند که اختراع خودشان هم نیست اما حداقل دارند به این سو حرکت می‌کنند و با معماران گفت‌وگو می‌کنند. در صنعت سنگ هم این اتفاق رخ می‌دهد. صنعت و معماری باید با یکدیگر گفت‌وگوی نزدیک داشته باشند و بتوانند برای شرایط اقلیمی این مملکت نوآور باشند.

فلسفهٔ من این‌طور نیست که بگویم چون از آجر استفاده می‌کنم پس کار من معماری ایرانی است. نیازی هم به تعریف معماری ایرانی نمی‌دانم. نمی‌توانم بگویم چون این ساختمان ستون دارد یا از آجر استفاده کرده پس معماری ایرانی است. تعریف من آن آگاهی است که اکولوژیک است. (در گفتگوی با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
بریت اندرسن

بریت اندرسن: ایجاد همزیستی میان وضعیت‌های متضاد نوعی تکاپوی معمارانه است

به نظر می‌رسد در معماری امکاناتی واقعی برای بیان همزیستی وضعیت‌های متضاد وجود داشته باشد. ما می‌دانیم انسان در مواجهه با افراط و تفریط به دنبال تعادل است. مثلاً وقتی تلخی زیادی را چشیده‌ایم دلمان شیرینی می‌خواهد و برعکس. این مقایسه می‌تواند به تجربه ما در محیط هم تعمیم داده شود، اینکه وقتی زیادی در تاریکی مانده‌ایم به دنبال نور می‌گردیم و یا وقتی هوا خیلی گرم است دنبال سایه خنک هستیم. به طور مشابه در معماری هم در مواجهه با اتاق‌های بسیار وسیع و باز در مقایسه با فضاهای داخلی محدود به دنبال فضای محصور دنج می‌گردیم. مدرنیسم برای پیوستگی فضای داخل و خارج جنگید تا از سنت‌های رایج گذشته رهایی یابد. در افراطی‌ترین حالت، می‌توان گفت مدرنیسم فضای داخل را به دور انداخت و هنر ساختن «دنیای داخلی» را از دست داد زیرا که معماری مدرن دیگر به فضای تعریف‌شده داخل هیچ احتیاجی نداشت. و در عین حال، پدید آوردن یک فضای داخلی تعریف شده، «دنیای داخلی»، ما را با پرسش‌های مهمی در مورد سرپناه روبرو می‌کند. همچنین راه‌های جدیدی را برای درک روابط با نسخه بدل و متضاد آن، اتاق، که به جهان بیرون گشوده می‌شود، به وجود می‌آورد. ایجاد چنین رابطه‌ای – همزیستی میان وضعیت‌های متضاد – نوعی تکاپوی معمارانه است. (در گفتگو با Einar Bjarki Malmquist منتشر شده در وبگاه Architecture Norway در سال2011)