دسته‌ها
گائتانو پشه

گائتانو پشه: در زمانهٔ قدیم هنر همیشه عملی بود

هنر فقط {شامل شکل‌های} سنتی آن، نظیر نقاشی و مجسمه نیست، بلکه هنر هر آن چیزی است که قادر باشد دربارهٔ واقعیت اظهار عقیده کند. اشیاء روزمره هنوز هم می‌توانند چیزی را بیان کنند که نه‌تنها عملی است، بلکه سیاسی، مذهبی یا فلسفی نیز است.

یک چیز را در نظر بگیرید. در زمانهٔ قدیم هنر همیشه عملی بود، چون آن موقع دوربینی نبود که عکس بگیرد، بنابراین مردم از نقاش درخواست می‌کردند که یک پرتره بکشد. پرتره عملی بود، آنها درخواست اثر هنری نکرده بودند، آنها یک پرتره خواسته بودند. بنابراین آن پرتره یک کارکرد بسیار عملی را برآورده می‌کرد.

مثال دیگری که بسیار دوست دارم این است که میکل‌آنژ وقتی کلیسای سیستین را با صحنه‌ای از روز حساب، یعنی جایی که جهنم را با شعله‌های آتش و مردمی که دارند می‌سوزند می‌بینید، ساخت. این اثر عملی بود، چرا که به مؤمنان نشان داد که اگر احکام کلیسا را رعایت نکنند، به جهنم می‌روند. (در گفت‌وگو با Emma Robertson، منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
دیوید هاکنی

دیوید هاکنی: بیشتر مردم فکر می‌کردند که عکاسی حد نهایی نمایش واقعیت است، اما من مطمئنم که اینطور نیست

بیشتر مردم فکر می‌کردند که عکاسی حد نهایی نمایش واقعیت است. اینطور فکر نمی‌کردند؟ مردم فکر می‌کردند همین است، این پایان {تلاش برای نمایش واقعیت} است. اینطور نیست. و من خیلی مطمئنم که اینطور نیست. اما تعداد بسیاری از آدم‌ها آنطور که من فکر می‌کنم فکر نمی‌کنند.

منظور من این است که همه‌چیز به تصویر‌سازی ارتباط دارد. ما همیشه تصویرسازی می‌کنیم، همیشه. اگر شما به بیست یا سی هزار سال قبل بروید، هنر همواره تصویرسازی از یک چیز است. مطمئنم که اولین آدمی که این کار را کرد یک نفر وجود داشت که در حال تماشای او بود. و آن آدم احتمالاً زیر لب نالیده یا به شکلی گفته باشد که «{در چیزی که کشیده‌ای} یک حیوان می‌بینم»، یا چیزی دیگر.

در کنار اینها، عکاسی رنگی هیچ وقت خوب نبوده. چون شما نمی‌توانید از چیزی که در رنگ وجود دارد عکاسی کنید. اگر مزرعه‌ای از کلزا دارید، توجه خواهید کرد، کلزا زرد فلورسنت است. اما، اگر از آن عکس بگیرید، اینطور نیست. در عکس فقط یک زرد ساده است. (در گفت‌وگو با Francoise Mouly، منتشر شده در وب‌سایت The New Yorker، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
آندرس خاکه

آندرس خاکه: طراحی یک بنا یا محیط را نمی‌توان تنها با فرم و زیبایی‌شناسی انجام داد

معماری یک حرفهٔ منزوی {و مجزا از سایر حرفه‌ها} نیست. ما باید با {متخصصان} سایر رشته‌ها -ساینس، هنر، تکنولوژی و غیره- مشورت کنیم. به این ترتیب گفتمان پیرامون رشتهٔ ما تقاطعی‌تر می‌شود.

مهم است که درک کنیم طراحی یک بنا یا محیط را نمی‌توان تنها با فرم و زیبایی‌شناسی صرف انجام داد. اگر قرار است طرحی مناسب باشد، لازم است پیامدهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی آن در نظر گرفته شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت The Architect’s Newspaper، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
هانیبال الخاص

هانیبال الخاص: یکی از بدبختی‌های هنر از روزگاران دور همین بوده که تنها در زمان رفاه به آن پرداخته شده است

یکی از بدبختی‌های هنر از روزگاران دور همین بوده که تنها در زمان رفاه به آن پرداخته شده است. برای مثال در ایتالیا، «مدیچی‌ها» که افراد پولدار و هنردوستی بودند با صرف هزینه و بودجه‌های هنگفت برای رافائل‌ها و میکل‌آنژها دوره‌ای پرفروغ را در خلق آثار هنری به وجود آوردند.

بد نیست تجربه‌ای شخصی را در این زمینه نقل کنم. همین چند هفتهٔ پیش قرار بد تابلویی را در یکی از پارک‌های تهران شروع کنم که در آن شعرای کلاسیک روی یک دیوار و شعرای معاصر روی دیوار مقابل آن نقاشی می‌شد. بدین ترتیب در این پارک فضایی به وجود می‌آمد تا مردم در حین عبور از بین این دو دیوار دربارهٔ مردان بزرگی که زادهٔ این خاک هستند تأمل کنند. کارگزاران این امر در شهرداری زمانی که با کمبود بودجه مواجه شدند -از زبان شهردار تهران- اظهار داشتند که از این پس قرار است برای عمران و توسعه هزینه کنند و به این ترتیب بودجه‌ای برای هنر تخصیص نمی‌یابد.

متأسفانه این گونه نگرش در کشور ما غلبه دارد. اما من در برابر این گونه برخوردها همیشه گفته‌ام «دریغ که نمی‌دانند چه سرمایه‌ای در هنر نهفته است». وقتی که پارک‌های ما از هنر خوب خالی شد مثل این است که از اکسیژن خالی شده باشد و از نشاط و از عشق نیز. وقتی که این بودجه را قطع می‌کنند گویی اصلا متوجه نیستند که زیبایی را از بین می‌برند و به تبع آن حتی به اقتصاد پارک نیز آسیب می‌رسانند. (در گفتگو با ایرج اسدی، منتشر شده در مجلهٔ شهرداریها، ش ۴۵، بهمن ۱۳۸۱)

دسته‌ها
کوین روچ

کوین روچ: آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم می‌سازیم و سخت است که به یاد داشته باشیم مردم صرفاً عدد نیستند

متکبرانه است که معماری را به سوی اثر هنری بودن میل دهیم بدون این که ماهیت آن را به طور کامل درک کنیم، و خطرناک است که این همه راجع به هنر حرف بزنیم مبادا آن را با مُد اشتباه بگیریم. هنر به سختی به دست می‌آید. هنر محصول تأمل عمیق راجع به ماهیت چیزهاست؛ نه محصول مقبولیت و تحسین.

بسیار آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم می‌سازیم؛ مردمی که باید آن بناها را ببینند و از آنها استفاده کنند. آسان است که فراموش کنیم که آن آدم‌ها افرادی هستند با نیازها و سلیقه‌های متفاوت و سخت است که به یاد داشته باشیم که آنها صرفاً عدد نیستند.

ما باید مسئولیت خلق محیط {جامعهٔ} خودمان را بپذیریم از این فرصتی که در اختیار داریم برای رهبری و آموزش جامعه برای بهبود زیستگاهش استفاده کنیم و اجازه دهیم که آیندگان راجع به این که چه چیز هنر بود و چه چیز وهم قضاوت کنند. اجازه دهیم آیندگان تمدن ما را بسنجند.

همهٔ ما باید ارادهٔ خود را تسلیم خلق تمدنی کنیم که در آن بتوانیم در صلح با طبیعت و با یکدیگر زندگی کنیم. خوب ساختن کنشی صلح‌طلبانه است. بیایید امید داشته باشیم که این کار بیهوده نخواهد بود. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر، سال ۱۹۸۲)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: اگر بخواهیم حس خوب معماری ایرانی را دوباره زنده کنیم باید دست در دست سایر رشته‌های علمی و هنری به این مهم دست یابیم

موضوع {دوباره زنده کردن حس معماری ایرانی} نیازمند پژوهش‌های گسترده‌ای است که باید در فضایی علمی، کاوشگر و ابداع‌کنندهٔ فضاهای جدید توسط دانشمندان حوزه‌های مختلف در کنار معماران اتفاق بیفتد. همان گونه که از سال‌های هزار و نهصد و پنجاه میلادی در کشورهای توسعه‌یافته این پژوهش‌ها آغاز شد و به نتایج خوبی رسید؛ البته دههٔ شصت دانشگاه‌های ما نیز فعالیت‌هایی را آغاز کردند که متأسفانه به دلیل اینکه نسبت به کار گروهی کم توجه بودند به سرانجام نرسید و در ابتدای راه سرکوب شد.

اما در کشورهای توسعه‌یافته معماران به سراغ دانشمندان سایر رشته‌ها نظیر اقتصاددانان، هنرمندان، تاریخ و جغرافیدانان و حتی روان‌شناسان رفتند و کتاب‌های علمی مختلف منتشر کردند چون دریافته بودند دانش معماری جدید نمی‌تواند متکی بر خود و سنت‌های قدیمی محض پیشرفت کند و باید دست در دست سایر رشته‌های علمی و هنری پرورش یافته و در قرن بیستم به کمال برسد؛ این گونه بود که نخستین کتاب‌های علمی این رشته از همان زمان متولد شدند. ما هم اگر بخواهیم حس خوب معماری ایرانی را دوباره زنده کنیم باید در سایهٔ پژوهش‌های علمی و دست در دست هنر، روان‌شناسی، تاریخ ملی و مذهبی، جغرافی و اقلیم‌شناسی شهری، جمعیت‌شناسی و اقتصاد فضای شهری به این مهم دست یابیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در ماهنامهٔ افراز شهر، شمارهٔ هجدهم، سال ۱۴۰۰)

دسته‌ها
هرنان دیاز آلونسو

هرنان دیاز آلونسو: ما معماران باید کاری را انجام دهیم که اگر مردم می‌دانستند که چه می‌خواهند، آن را از ما طلب می‌کردند

من دوست دارم دانشجویان را تشویق کنم تا علایق شخصی خودشان را با خود {به آتلیه} بیاورند و آنها را به بخشی از دستور کار طراحی تبدیل کنند. چرا که فکر می‌کنم در نهایت ما {معماران} همواره کودک هستیم. فکر می‌کنم یکی از علل این که ما دوست داریم معمار باشیم این است که آدم‌هایی طفل‌مانند و رشدنیافته‌ایم. و علتی در این هست، نوعی شیدایی به سادگی {در همهٔ ما} وجود دارد، این که ما چیزهایی مشخص را دوست داریم و از چیزهایی خاص لذت می‌بریم. و این چیزها معمولاً آنهایی است که ما از موسیقی، سینما، مد، هنر و سایر چیزهای عامه‌پسند اخذ کرده‌ایم. هنگامی که ما این چیزها را وارد بازی می‌کنیم نباید به هیچ‌وجه خجالت‌زده باشیم.

برای من چندان مهم نیست که این مسئله منطقی هست یا نه. به نظرم این بخشی از وجه وجودی انسان است، این که ما همگی به شکل منفرد کار می‌کنیم، اما در انتهای کار می‌فهمیم که ما همگی مسحور چیزی مشابه شده‌ایم. ما همه فکر می‌کنیم که یک چیز را {فقط خودمان} کشف کرده‌ایم. حالا پرسش این است که ما چگونه می‌توانیم این را به بخشی از تولید بشردوستانه و با شعار «فرهنگ والا کافیست» تبدیل کنیم. و من فکر می‌کنم معماری باید این کار را انجام دهد. معماری باید سطح بالا باشد تا بتواند وظیفه‌اش را درک کند. می‌دانم که بسیاری از آدمها این را دوست ندارند، اما من دوستش دارم. من فکر نمیکنم که لازم باشد آنچه مردم از ما می‌خواهند را انجام دهیم. ما معماران باید آن کاری را انجام دهیم که اگر مردم می‌دانستند که چه می‌خواهند، آن را از ما طلب می‌کردند.

کار ما به چالش کشیدن جامعه است، برانگیختن است. هم‌پا کردن کار معماری با فرهنگ عامه ما را در رسیدن به این هدف کمک می‌کند، چرا که این کار حس خاصی از اُنس یا آشنایی ایجاد می‌کند. برای کسی همچون من که به امر گروتسک، مخوف و غریب علاقه دارد، آشنایی باعث شدیدتر شدن هر کدام از این امور می‌شود. هیچ‌چیز مخوف‌تر از چیزی آشنا نیست، هیچ چیز گروتسک‌تر از چیزی آشنا نیست. به این معنا، فرهنگ عامه در مسیر تغییر دادن و تاباندن امر آشنا به چیزی بسیار سطح بالاتر فوق‌العاده مفید است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت suckerPUNCH در سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
داگلاس کاردنیال

داگلاس کاردینال: معماری باید همچون یک زن باشد. باید آدم‌های درونش را پرورش دهد و از آنها محافظت کند

برای من معماری شکلی از هنر است که ملهم از نیروهای طبیعت به محیط و مردمی که به معمار برایشان کار می‌کند احترام می‌گذارد. من معماری را همچون هنر می‌بینم چون می‌خواهم روح مردم را تعالی دهم. وقتی به یک اثر معماری قدم می‌گذارید باید خود را جزئی از آن احساس کنید و آن اثر باید روحتان را تعالی دهد، مثل همان کاری که همهٔ هنرها انجام می‌دهد. مردم باید از معماری لذت ببرند. مردم باید معماری را دوست بدارند. این اصلی‌ترین منظور معماری است. ایده خلق فضایی طبیعی است.

علاوه بر این دوست دارم بگویم که معماری باید همچون یک زن باشد. به عبارت دیگر، معماری باید آدم‌های درونش را پرورش دهد و از آنها محافظت کند. معماری باید به همهٔ آنهایی که به فضایش وارد می‌شوند آسایش بدهد و از آنها محافظت و مراقبت کند. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبسکیند: معماری فقط می‌تواند در محیطی دموکراتیک رونق پیدا کند

برای مبارزه با بیگانه‌هراسی، زن‌ستیزی و بنیادگرایی در جامعه نیاز به اجماع عمومی و وحدت است. وقتی سخن از محیط مصنوع باشد، فکر می‌کنم که بزرگ‌ترین چالشْ عدم مشارکت عموم مردم در فرایند طراحی است.

معماری فقط می‌تواند در محیطی دموکراتیک رونق پیدا کند، و این یعنی از طریق مشارکت مردم. فراتر از صرفاً رأی دادن راجع به این که یک طرح را دوست دارند یا ندارند، مردم باید فعالانه تشویق شوند تا در گفتگو راجع به خود معماری مشارکت کنند. من حقیقتاً معتقدم که با داشتن برخی ابزار و گفتمان درست، مردم بسیار خلاق هستند. این مسئله را در هنر می‌بینیم. چرا نباید همین فرصت را برای مشارکت در معماری نداشته باشند؟ (در گفتگو با Kim Megson، منتشر شده در مجلهٔ CLAD، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: آرشیتکت‌ها نمی‌توانند به فرم توجه نداشته باشند، اما معماری از جایی دیگر شروع می‌شود

من از ماریو بوتا که یک هنرمند تمام عیار است پرسیدم در دانشکدهٔ معماری مدریزیو (در تسن سوئیس) چه کار می‌کنی. او در جواب من گفت ما یک سال به بچه‌ها شناخت محیط یاد می‌دهیم، شناخت جامعه‌شناسی، نقد معماری، روانشناسی و تحلیل محیط. آقای کنت فرامپتون را دعوت می‌کنیم برای نقد معماری. دربارهٔ فلسفه و رسالت جهان با دانشجویان صحبت می‌کنیم و یک چهارچوب ذهنی آماده می‌کنیم، برای شغلی که در آینده دارند بستری مهیا می‌کنیم. ولی اینها یک سال و نیم اول پروژهٔ ویژهٔ عملکردی نمی‌کشند و در شناخت محیط انسانی گام برمی‌دارند.

من یک ماه پیش در بوزار پاریس میزگرد و ورکشاپ داشتم. هنوز هم برخی رسوبات قدیم وجود دارد ولی پویایی جدید فوق‌العاده است. کلاس‌ها همه به شکل میزگرد است و با بحث‌های تعاملی، اجتماعی و محیطی شروع می‌شود. همه متوجه گرم شدن زمین و بی‌عدالتی‌هایی که در تمام جهان است شده‌اند، و موضوع از جایی فراتر از فرم باید شروع شود. می‌خواهم بگویم شما نمی‌توانید به فرم توجه نداشته باشید زمانی که آرشیتکت هستید ولی فکر و اندیشه از جای دیگری برمی‌خیزد. معماری از جای دیگر شروع می‌شود، ولی برای تبدیل آن به کالبد ذوق، هنر و احساس فراوان لازم است. این خط مشی با یک اثر خوب و زیبا مغایرت ندارد. هر کاری را نباید قبول کرد با یک چهارچوب اخلاقی باید این کار را انجام داد، مسکن مهر درست نکردن، زندان درست نکردن، محیط اجتماعی را شناسایی نمودن و برای مردم دلسوزی کردن، خودخواه نبودن، دنبال پول نبودن و… و کلیهٔ ارزش‌هایی که در جامعهٔ مدنی و سالم باید وجود داشته باشد. در معماری چیزی فراتر از فرم وجود دارد.

زمان ما بچه‌های قوی فرم‌های پیچیده تولید می‌کردند اما الان زمان آن گذشته است. نمی‌شود کار فرمال جالب انجام داد بدون اینکه به بعد محیطی توجه کرد. البته کار فرمال هم لازم است ولی در جای خودش باید انجام شود. من از سوئیسی‌ها خیلی یاد گرفتم. آنها معتقدند تا جایی که می‌شود نباید ساخت. تا جایی که می‌شود پارک و فضای سبز باید درست کرد، چراغ‌ها هم جای درخت‌ها را نگیرند. زمانی که شما یک فضای تفریحی-پذیرایی درست می‌کنید و مردم می‌آیند و روی پله‌ها می‌نشینند گفت‌وگو و صحبت و تبادل نظر صورت می‌گیرد یک کار معماری قشنگ حاصل می‌گردد. (در میزگردی با موضوع ایده، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۳۴ و ۳۵، سال ۱۳۹۰)