دسته‌ها
کریستیان نوربرگ-شولتس

کریستیان نوربرگ-شولتس: ما زبان معماری را از یاد برده‌ایم

در فرهنگ معاصر ما، آموزش معماری در وضعیتی بحرانی قرار دارد. ما امروزه در بیشتر حوزه‌ها دانش بهتری نسبت به قبل داریم، و ابزار فناورانهٔ بهتری در اختیارمان است، اما همچنان، در بیشتر جاها، محیط مصنوع به خاطر ساخت‌وساز بی‌معنی رو به زوال است. پس، می‌توانیم راجع به یک بحران عمومی محیطی و نتیجتاً بحران آموزش معماری سخن بگوییم. در مقام یک معمار و مدرس، در مورد دلایل این وضعیت بسیار اندیشیده‌ام.

استنتاج من ساده است: ما زبان معماری را فراموش کرده‌ایم. {چرا که} اولاً، ما فراموش کرده‌ایم که معماری را به مثابه یک بیان معنادار از زندگی انسان در مکانی خاص تجربه کنیم، و ثانیاً، ما کارکرد زبان معماری به مثابه ابزاری برای برآوردن نیاز انسان به معنا و تعلق را از یاد برده‌ایم. از واژهٔ زبان، برای این منظور، آن چیزی را مراد می‌کنم که طریقهٔ بودن آدمی در جهان را حفظ و مخابره می‌کند. بازیافتن زبان معماری هدف اصلی و اساس آموزش معماری است. (در مقالهٔ The Architecture of Unity، منتشر شده در کتاب Architecture Education in the Islamic World، سال ۱۹۸۶)

دسته‌ها
کامران دیبا

کامران دیبا: ساختار فیزیکی و مسائل کالبدی یک کشور را می‌توان در مدت کوتاهی عوض کرد، اما تغییر اندیشهٔ مردم در زمان کوتاه ممکن نیست

دوره‌ای که داریم حرفشو می‌زنيم {دورهٔ جمع‌آوری آثار هنری موزهٔ هنرهای معاصر تهران}، دوره‌ایه که به حق معروف شده به دورهٔ پترودلار {=دلار نفتی}، دورهٔ مهمیه، سرنوشت‌سازه. توی این دوره، مملکت از نظر فیزیکی و از نظر مادی خیلی ترقی کرد، ولی مسأله اینه که این‌ها با ترقی نهادهایی که در اون جامعه هست هماهنگ نبود. روی این اصل، ایجاد یک شکاف‌ها و نارسایی‌هایی کرد که مثال بارزش فسادهایی بود که به وجود آورد، حیف و میل‌هایی که شد، چون نهادی که بتونه به طور صحیح اینو کنترل کنه نبود.

در ضمن فکر می‌کنم ترقی مادی باید توأم با ترقی معنوی باشه، به عنوان مثال خود آدم رو بگیریم: آدم همین طور که بدنش رشد می‌کنه، پنجاه سانت می‌شه یک متر و هفتاد، مغزشم با همین هیکل در حال رشده. اگه یک دفعه مغز بچه بره در هیکل یک آدم صد و هشتاد سانتی، می‌تونه موجود خطرناکی بشه. ایران هم این طوری شد که یک عدم هماهنگی پیش اومد بین اون نهادها و اون فرهنگ ترقی، برای این که همراه ترقی، یک فرهنگ اجتماعی ترقی هم هست که مردم جای خودشونو می‌شناسن، یک مقدار آگاهی‌های دمکراتیک دارن، یک مقدار احترام به حقوق همدیگه و حقوق بشر و موقعیت زن در جامعه مطرح می‌شه، چیزی که در اروپا بعد از صنعتی شدن اتفاق افتاد و توی ایران فرصت پیدا نکرد. برای این که شما می‌تونید مسایل کالبدی و ساختار فیزیکی رو در مدت کوتاهی عوض کنید ولی فکر مردم رو نمی‌شه در این فاصلهٔ کوتاه عوض کرد، زمان می‌خواد.

تو می تونی یک تئاتر بنا کنی، یک ساختمان خیلی گنده، نهایت در عرض سه سال، ولی تا این ساختمان تئاتر بشه، باید فرهنگی باشه که بازیگر تربیت بکنی، صحنه‌ساز تربیت بکنی، نمایشنامه‌هایی در دسترس داشته باشی که وزین باشن، کارگردان لازم داری و بعد هم تماشاچی لازم داری که بفهمه، وجودش به مجموعه مفهوم بده. (در گفت‌وگو با رضا دانشور، منتشر شده در کتاب «باغی میان دو خیابان» در سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
بن فن برکل

بن فن برکل: ما در عصر آیفون زندگی می‌کنیم، اما معماری و صنعت ساختمان هنوز در عصر واکمن قرار دارد

ما در عصر آیفون زندگی می‌کنیم، اما معماری و صنعت ساختمان هنوز در مرحلهٔ واکمن قرار دارد. من می‌خواهم با یواِن‌سنس {=استارتاپ فن‌آورانهٔ دفتر فن برکل} فن‌آوری‌های نوآرانه را با محیط مصنوع به طور کامل ترکیب کنم و شیوهٔ زندگی و کار مردم و رسیدن‌شان از نقطهٔ آ به نقطهٔ ب را بهبود دهم. صرفاً خود سخت‌افزار یا نرم‌افزار نیست که مرا جذب می‌کند، بلکه چگونگی کاربرد آن در معماری و طراحی شهری با هدف بهبود زندگی روزمره است {که به آن علاقه‌مندم}.

{…} من فن‌آوری در محیط مصنوع را در مقام یک معمار نظاره می‌کنم و {کار یک معمار} همواره از مردم آغاز می‌شود. به جای تمرکز صرف بر کارآیی یا بهینه‌سازی مصرف انرژی از طریق محیط‌های سازگار حسی، من فرصتی عالی برای خلق بناها و شهرهایی را می‌بینم که نسبت به انسان‌ها حساس، و {برای آنها} محسوس هستند.

من عمیقاً بر این عقیده‌ام که در آینده همهٔ دفاتر معماری تبدیل به دفاتر معماری-فن‌آوری (آرک‌تک) خواهند شد، اما فعلاً ناچاریم که راه را برای امکان‌پذیر کردن گسترش دانش و مهارت‌مان به آن سو هموار کنیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجلهٔ CLAD، ش ۲، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
رضا دانشمیر

رضا دانشمیر: ارتباط اثر معماری با آثار قبل از آن باید ارتباطی درونی و مفهومی باشد، نه یک ارتباط شکلی

مسلم است من که معماری را آموختم و با دیدن آثار معماری متوجه شدم معماری چیست، چه زبانی دارد، دستور زبانش چگونه است، با چه زوایای دیدی در طول تاریخ چه نوع ساختمان‌ها و بناهایی ساخته شده است، این دستور زبان را یاد گرفتم و دنبال کردم و متوجه شدم که چطور تغییر کرده است. دستور زبان تغییر کرده و نگاه معمار نسبت به مسئله تغییر کرده. فرضیاتش را بر مبنای دیگری گذاشته با توجه به تکنولوژی‌هایی که به دست آمده و توانسته آثار دیگری را پدید آورد.

پس این که یک اثری بخواهد ایجاد بشود بدون این که ارتباطی با قبل داشته باشد به نظر من اصلاً غیر ممکن است. بنابراین ارتباطی میان تمام آثار وجود دارد. حالا باید فهمید ارتباط به چه شکل است. فکر می‌کنم که این ارتباط باید یک ارتباط درونی باشد، یک ارتباط مفهومی، نه یک ارتباط شکلی. چون ارتباطی که از طریق مفهوم برقرار شود خیلی عمیق‌تر و پایدارتر است تا ارتباطی که صرفاً با فرم باشد. وقتی که آن ارتباط برقرار شد تجسم‌های متنوعی به وجود می‌آید که با نیازهای زمان متناسب است.

به نظر من پروژه‌ها به این شکل با هم در ارتباط هستند. معماری کلاسیک هست، معماری قبل از کلاسیک هم هست، مثلاً «شینکل» ارتباط دارد با معماری کلاسیک ولی به نوع دیگری «میس وان دررو» ارتباط دارد با «شینکل» و باز «پیتر بهرنس» ارتباط دارد با «شینکل» به یک نوع یک کسی مثل «آیزنمن» ارتباط دارد با «میس وان دررو» ولی به یک نوع دیگر. و «کولهاس» ارتباط دارد با «میس وان دررو» و جریان به این شکل ادامه دارد. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ سوره، ش ۷۲، سال ۱۳۷۶)

دسته‌ها
نری آکسمن

نری آکسمن: جهان طبیعی هنوز از جهان طراحی‌شده به دست انسان پیشرفته‌تر است

جهان طراحی‌شده {به دست انسان} همچنان از حیث کمال و پیچیدگی مادی و رفتاری از جهان طبیعی عقب‌تر است. آجرها، به منزلهٔ واحدهای ساخت و ساز، به اندازهٔ سلول‌ها، به منزلهٔ واحدهای حیات، پیشرفته نیستند. و رشته‌های مصنوعی هنوز برای انتقال سیگنال‌های الکتریکی به منسوجاتی که از آنها ساخته می‌شود راه درازی در پیش دارند.

اما زمانی را تصور کنید که با ایجاد فن‌آوری‌های جدیدی که بتواند ویژگی‌های فیزیکی ماده را با دقت و پیچیدگی نزدیک به دنیای طبیعی تغییر دهند این وضعیت را تغییر دهیم. {مثلاً} اگر آجرها هوشمند بودند، ساختمان‌ها وزن کمتری داشتند، کربن کمتری تولید می‌کردند و بیشتر شبیه یک بدن عمل می‌کردند تا یک ساختمان. آنگاه بناها خود را برای کارکردهای مختلف وفق می‌دادند، نه فقط یک کارکرد. (در گفتگو با Annalisa Quinn، منتشر شده در وب‌گاه Financial Times، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
کاترین اسپریدونف

کاترین اسپریدونف: آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است

آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است. شما به عنوان یک ایرانی، رفتارتان ایرانی بودن‌تان را نشان می‌دهد نه لباس یا کفشی که پوشیده‌اید. اگر لباس یا کفشی ایتالیایی بپوشید، آن کفش و لباس شما را ایتالیایی نمی‌کند. رفتار، باورها و سلایق‌تان هویت شما را می‌سازد. در وضعیت جهانی که در حال بمباران اطلاعات هستیم، باید سر اینکه چه چیزی را وارد سیستم‌مان کنیم یا نه، اطلاعات را انتخاب کنیم.

اگر شما به همین پروژه سینمایی پارک ملت از زاویهٔ هویت ایرانی نگاه کنید، باغ ایرانی، نسیم، عبور باد از میان درخت‌ها، همه و همه معنا و مفهومی ایرانی دارند. شما در این فضا حرکت می‌کنید. داخل باغ قدم می زنید، اگر خواستید وارد فضاهای فرهنگی پردیس سینمایی می‌شوید، اگر نخواستید از زیر آن عبور می‌کنید. شبیه یک کوشک است، هیچ چیز را به شما تحمیل نمی‌کند. از طرف دیگر، ما از لحاظ تکنولوژیکی این روزها امکانات بسیاری داریم.

محدودیت‌های تکنولوژیک قدیم وجود ندارد، بنابراین چسبیدن به برچسب‌های ظاهری تحت عنوان هویت، کار غلطی است. مهم معنا، مفهوم و روح اثر است. سازه باید روح و زندگی داشته باشد. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که تکنولوژی سخت، راحت‌تر شده، اما روح و مفهوم اثر همان است که بود. (در گفتگو با پرویز براتی پیرامون پردیس سینمایی پارک ملت، منتشر شده در ضمیمهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
زاها حدید

زها حدید: معماران باید جلوتر از بقیه باشند تا آنچه رخ خواهد داد را پیش‌بینی کنند

مردم خود پیش‌فرض‌هایی راجع به مسکن دارند، اما لازم است {ما معماران} بیندیشیم و پیشنهادهایی دربارهٔ روش‌های زندگی در آینده عرضه کنیم. همین حالا هم رابطهٔ بین فضای سکونت و فضای کار بسیار متحول شده است. در پی تکنولوژی‌های رایانه‌ای بسیاری از مردم در محل سکونتشان کار می‌کنند و مشتاق به داشتن فضای شفاف‌تری هستند. انگارهٔ  دفتر کار نیز متحول شده است. فضای اداری {همچون گذشته} دیگر فضایی مشخص نیست، بلکه فضایی است که می‌تواند محمل فعالیت‌های گوناگون باشد.

به نظر من معماران امکان آفرینش فرهنگ را دارند. معماران باید کمی جلوتر از بقیه حرکت کنند و آنچه در حال وقوع است را رصد کنند. فکر نمی‌کنم که ما معماران قادر باشیم که یک ایده را به مردم تحمیل کنیم، اما باید قادر باشیم که آنچه اتفاق خواهد افتاد را پیش‌گویی کنیم و بر اساس آن می‌توانیم چنان فتواهایی صادر کنیم. (در گفتگو با Louis Rojo de Castro در سال ۱۹۹۵، منتشر شده در مجلهٔ El Croquis، ش ۷۳)

دسته‌ها
لوکوربوزیه

لوکوربوزیه: فقط در معماری است که پیشرفت و اندیشیدن به فردا لازم و واجب دانسته نشده است

فقط و فقط یک حرفه وجود دارد، یعنی معماری، که در آن پیشرفت لازم و واجب دانسته نشده است و جایی است که تنبلی ارج نهاده می‌شود و همیشه به دیروز رجوع می‌گردد. هرجای دیگر، اندیشیدن به فردا با شور و هیجانی همراه است که راه حل اجتناب‌ناپذیر خود را دارد: اگر انسان به جلو حرکت نکند ورشکست می‌شود. اما در در معماری هیچ انسانی هرگز ورشکست نمی‌شود. حرفه‌ای است ممتاز؛ دریغا! (در کتاب به سوی معماری جدید، منتشر شده در سال ۱۹۲۳، ترجمهٔ محمدرضا جودت)

دسته‌ها
چارلز کورئا

چارلز کورئا: معماری بر سه پایه استوار است: اقلیم، فن‌آوری و فرهنگ

در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، زمانی که حکومت سوسیالیستی بر هند حاکم بود، ما برق کافی برای سیستم‌های تهویهٔ مطبوع در اختیار نداشتیم و این مسئله مانعی بزرگ برای تصورات خلاقانهٔ معماران بود. امروز اما نه‌تنها به‌اندازهٔ کافی برق در اختیار دارید، مهندسان مکانیکی وجود دارند که می‌توانند هر مشکلی در این زمینه را حل کنند. بنا بر این حالا مجبور نیستید که بنا را متناسب با نیازهای اقلیمی شکل دهید، شما می‌توانید یک برج شیشه‌ای بسازید و از شیشه‌هایی که اتلاف انرژی اندک دارند استفاده کنید. این غم‌انگیز است. این وضعیت تخیلات معمار را به مد‌گرایی تقلیل داده است.

معماری بر سه پایه استوار است: اقلیم، فن‌آوری و فرهنگ. این سه، در کنار یکدیگر بنا را شکل می‌دهند. این را می‌توان در معبد بروبودور در جاوای اندونزی به روشنی مشاهده کرد، بنایی که هفت مرتبهٔ نیروانا را نشان می‌دهد. یا در کتدرال‌های بزرگ اروپایی که اندیشهٔ مسیحی را نشان می‌دهد. (در گفتگو با Robert Wilson منتشر شده در مجله Uncube، سال 2013)

دسته‌ها
زهرا ترانه‌یلدا

زهرا ترانه‌یلدا: معماری ما پس از انقلاب اسلامی نه تنها جلو نرفته بلکه‌ به عقب بازگشته است

به نظرم کلاً آموزش معماری در ایران طی 40 سال اخیر خیلی موفق نبوده چون نتوانسته موج و یا پایه قرص و محکمی را ایجاد کند. به طور کلی معماری ما که باید از معماری قبل انقلاب جلوتر می‌رفت، نه تنها جلوتر نرفته، بلکه‌ کمی عقب‌تر نیز رفته است. {…} البته ممکن است در فنونی بهتر شده یا یک سری تکنولوژی‌ها را وارد کرده باشیم، ولی به طور کلی معماری ما جلوتر نرفته است. شما اگر به یکی دو ساختمان دولتی که توسط معماران خوب طراحی می‌شود، توجه کنید، متوجه این امر می‌شوید. یعنی جایی که معماری باید ماندگارترین باشد، کیفیت معماری آن‌ها در حد متوسط رو به پایین است. دلیلش این است که تمام اقتصاد ما به سمت ساختمان‌سازی آمده است و نه معماری. الان همه سعی می‌کنند ماکسیمم طبقاتی که می‌توانند را در مناطق مسکونی بسازند که این ماکسیمم به محلات ما آسیب زده است. در دهه‌ 60 و اوایل دهه 70، تهران یک شهر دو و نیم طبقه‌ای بود ولی الان به یک شهر 5-6 طبقه‌ای تبدیل شده است چون اجازه داده شده بناهای قدیمی خراب شوند و به جای آن‌ها ساختمان‌های چند طبقه ساخته شود. طبق یک مصوبه به نام “برج باغ” به همه اجازه داده شد برج‌های بلند بسازند. به نظرم این مصوبه فکر شده نبود چون باید برای این کار مکان‌سنجی می‌شد. الان برج‌های بلند کنار ساختمان‌های کوتاه است و مشکلاتی را برای ساختمان‌های کوتاه به وجود آورده است. عده‌ای برای این‌که ساخت و ساز بیشتری انجام بدهند، از معماری زیبا دست شسته‌اند. این‌ها برای زیبا شدن معماری ساختمان حتی حاضر نیستند از یک متر مربع آن بگذرند چون هر متر مربع برای آن‌ها ارزش بالای اقتصادی دارد. در واقع زیبایی ساختمان‌ها فدای مسائل مالی شده است. (در گفتگو با وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)