دسته‌ها
آچوت کانوینده

آچوت کانوینده: با تحمیل یک برنامه‌ی درسی به کل مدارس معماری یک کشور مخالفم

مهم نیست که مدرسه‌ی معماری کجا تأسیس می‌شود؛ بسته به طبیعت آن موقعیت، مدرسه یک نقش خاص در برآوردن نیازهای جامعه دارد. من با ایده‌ی داشتن یک برنامه‌ی درسی قابل اطلاق به کل {مدارس معماری} یک کشور، جایی که پیشینه، شرایط آب و هوایی و فرهنگ از جایی به جای دیگر متفاوت است، مخالفم.

مناطق شهری همچون دهلی یا بمبئی، ایالت‌های هیمالیایی همچون کشمیر و هیماچال، یا ایالت‌های شمال شرقی، قطعاً از نظر محیطی و احتیاجات متفاوت هستند. بنابراین من فکر می‌کنم که تحمیل یک برنامه‌ی درسی استاندارد واقعیت را حاشا می‌کند. امریکا بیش از سیصد مدرسه‌ی معماری دارد، اما هیچ‌کس یک برنامه‌ی درسی ملی {را به مدارس معماری} تحمیل نمی‌کند. (در گفت‌وگو با Narendra Dengle در سال ۱۹۹۹، منتشر شده در کتاب Dialogues with Indian Master Architects)

دسته‌ها
باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی

باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی: معماری تنها شاهد زنده و سند گویای فرهنگ و هنر هر قوم است

ساده‌ترین تعریف از هنر معماری را شاید بدین بیان توان گفت که هنر معماری تبلوری است از فرهنگ یک جامعه در گذرگاه زمان. به تعبیری دیگر می‌توان به مدد این هنر جنبه‌های مختلف رشد و پویایی هنر و فرهنگ هر زمان را مورد پژوهش و تحقیق قرار داد. چه هنگامی که سخن از ایجاد بنایی می‌رود، ساختمان این بنا صرفا نمی‌تواند مور نظر قرار گیرد. ابعاد گستردهٔ دیگری در کنار این بنا مطرح می‌شود، از قبیل شرایط اقلیمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری.

به‌طور مثال گنبد و شهر سلطانیه را مطرح می‌کنیم، ایجاد این بنای عظیم در مدت‌زمان کوتاهی بیانگر بسیاری از مسائل فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است. گونه‌ای حیرت‌انگیز از بسیج نیروی انسانی را برای ایجاد یک چنین حجمی، چنین نظمی، چنین حرکت بی‌سابقه‌ای مطرح می‌کند.

به همین دلیل در تعریف بنای سلطانیه باید به دنبال شناخت عوامل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی رفت. پس تاریخ مطرح می‌شود، جامعه مطرح می‌شود. به همین دلیل معماری تنها شاهد زنده و سند گویای فرهنگ و هنر هر قوم است. آینه‌ای روشن از شرایط هر جامعه در دوران مختلف است. حال می‌خواهد مربوط به فلان هزارهٔ قبل از میلاد باشد و یا قرن هشتم و یا امروز. معماری در حقیقت راوی داستان هنر و فرهنگ است و در هر زمان با توجه به امکانات، با توجه به روابط سیاسی و اجتماعی این روایت مطرح می‌شود. (در گفتگو با نویسندهٔ فصلنامهٔ هنر، ش ۱، پاییز سال ۱۳۶۰)

دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: هنر گرافیک زاییدهٔ ایران است

ما ملتی هستیم که به جای موکت فرش داریم. این اوج زیبایی است. ما عاشق زیبایی هستیم. پوسترهای من نمی‌تواند به این زیبایی بی‌توجه باشد. این یک روند شرقی است. ما ملتی هستیم که روی آفتابه هم استادکاران‌مان حکاکی می‌کنند. پوسترمان هم باید همین باشد. تا به حال شده در حفاری‌ها یک تابلوی نقاشی بیرون بیاید؟ هرگز. چون هنرمندان نژاد پارسی معتقد بودند که هنرشان را جایی مصرف کنند که در زندگی مردم باشد. پس هنر ما رفته روی قالی و کاسه. غرب بعدها به این رسید. الان معلم ما می‌رود سر کلاس و به دانشجوهایش می‌گوید گرافیک از غرب آمده. اشتباه می‌کند. تمام هنرهای ما از قدیم به معنای امروز گرافیک است. گرافیک به عنوان یک رسانه از غرب آمده.

آثار ما باید متناسب با فرهنگ ما باشد. ما شرقی هستیم. ما غربی نیستیم. گرافیک زاییده ایران است. بروید کوزه‌ها و کاسه‌ها را ببینید. تابلو نقاشی زمان صفویه به غلط آمد. کمال‌الملک رفت ته موزه لوور و آمد اینجا گفت نقاشی یعنی این. در حالی که نقاشی‌های زمان قاجار ما خیلی زیباتر است. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در کلکسیون‌های تمام دنیا هست، اما یک کار کمال‌الملک در موزه‌های دنیا نیست. او استاد بود، در این شکی نیست. اصلا دلش می‌خواسته زنبور بکشد، اما آن سیستمی که سرمایه‌گذاری می‌کند روی او خیلی مهم است. نقاشی قاجار در حین توسعه مینیاتور، طعم غرب را هم دارد. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در موزه‌های دنیا هست.(در گفتگو با سجاد روشنی منتشر شده در روزنامه جام جم، سال 1393)

دسته‌ها
آلوارو سیزا

آلوارو سیزا: اولین گام من برای کشف فرم یک طرح بررسی تاریخ ناحیهٔ بستر آن است

در آغاز یک طرح، بیشتر از هر چیز دیگر، لزوم این را حس می‌کنم که خود را در اتمسفر و جو مکان پروژه غرق کنم. منظورم از اتمسفر مکان، محیط فرهنگی آن، بستر طبیعی آن و انباشتگی ابنیهٔ اطراف آن است. پس از آن، بر مبنای غریزهٔ خود، و نه بر اساس تحلیل، شروع می‌کنم به نوعی پرسه‌زنی در اطراف طرح. زمانی که ایده به بلوغ برسد، تجزیه و تحلیل و مطالعات بیشتری را، در مقیاسی دقیق‌تر می‌توان در طرح وارد کرد. من اولین گام برای کشف طبیعت فرم و اتنظام فضا را از طریق {بررسی} تاریخ شهر یا ناحیهٔ خاص بستر طرح برمی‌دارم. (در گفتگو با José Antonio Aldrete-Haas، منتشر شده در وب‌گاه مجلهٔ BOMB، سال ۱۹۹۹)

دسته‌ها
شیوا آراسته

شیوا آراسته: زمینه‌گرایی اصل و جوهرهٔ معماری پیشینیان ما بوده است

معماری زمینه‌گرا شاخه و حوزه‌ای از معماری را شامل می‌شود که فقط نگاه کالبدی به معماری ندارد و معماری را فقط ساخت و ساز نمی‌بیند. بلکه معماری را برآیندی از مسائل اجتماعی و اقتصادی و زمینه‌های تاریخی، اقلیمی و محیط زیست و همین‌طور کالبد می‌‌داند. در واقع به کلیه نیروها و آیتم‌هایی که در به وجود آمدن یک کالبد معماری تأثیر دارند، توجه می‌کند و معماری را برآیند چندین حوزه می‌بیند، موضوع طراحی در حوزه زمینه‌گرایی فقط کالبد فیزیکی نیست. حالت کلی باید زمینه را در چهار حوزه کلان؛ اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، محیطی و کالبدی بررسی و تحلیل کرد و تأثیر آن را در معماری و شهرسازی معاصر لحاظ کرد. {…} زمینه‌گرایی دقیقاً اصل و جوهره معماری پیشینیان ما بوده و معماری‌ و شهرسازی گذشته مانند معماری بازارها، مساجد و خانه‌های ایرانی با این نگاه ساخته شده‌اند. به همین دلیل معماری خانه‌ها در هر بوم و اقلیمی متفاوت بوده و منتج از زمینه فرهنگی، طبیعی و تاریخی آن شهر بوده است. معماری دنیا در دوره‌ای از معماری زمینه‌گرا فاصله گرفت و به سمت مدرنیسم سوق پیدا کرد ولی در چند سال اخیر ما دوباره شاهد این هستیم که جایزه پریتزکر را به معمارانی می‌دهند که معماری را در بین مردم و با مردم انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم این خیلی مهم است که معماری برای مردم باشد. ما اصولاً دو دسته معمار و هنرمند داریم؛ یک دسته از آن‌ها می‌گویند هنر برای هنر است و دسته دوم هنر را برای مردم می‌دانند. معماری زمینه‌گرا جزو دسته دوم است. اصولاً معماری برای مردم است. معماری برای خود معمار نیست که ما بر اساس احساسات خودمان و با هزینه مردم بنایی را بسازیم و مردم را در خصوص اظهار نظر در مورد کارمان واجد صلاحیت ندانیم. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)

دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: تمام شهرهای آمریکایی بر مبنای نقشهٔ باغ ایرانی ماست

غربی‌ها هر وقت کفگیرشان به ته دیگ خورده به شرق نگاه کرده‌اند. از رنسانس که غرب شروع به پارک‌سازی می‌کنند هیچ الگویی ندارند. دو نوع باغ در شهرهای اروپایی رایج می‌شود؛ یکی باغ‌های چینی و ژاپنی که در انگلستان رواج پیدا می‌کند و یکی باغ هندسی ایرانی در فرانسه و ایتالیا. مرحوم مقتدر درباره باغ فرح‌آباد نوشته این نقشه اوایل قرن ١٨ از کتابخانه ملی فرانسه سر درمی‌آورد. تمام شهرهای آمریکایی بر مبنای نقشه باغ ایرانی ماست. توجه به ذن و بودیسم در سبک پست‌مدرن تحت تأثیر شرق است. پیتر زومتور شیفته ذن است و مینی‌مالیستی به وجود آورده که حس شرقی ژاپنی در آن مشهود است. البته وقتی شماره مجله اختصاصی جایزه معماری آسیا A2 را مرور می‌کردم با خود گفتم بدون در نظر گرفتن نام و نشان طراحان به پروژه‌ها نگاه کنم تا ببینم چه اندازه ایرانی است اما متأسفانه تعداد این پروژه‌ها که رنگ و بوی ایرانی داشته باشد بسیار کم بود. به‌هرحال فناوری از غرب می‌آید ولی ما تکنولوژیست نیستیم، ما معمار، باغ‌ساز و شهرسازیم. باید یاد بگیریم معماری و فرهنگ خودمان را بیافرینیم. (در مراسم رونمایی از شمارهٔ اختصاصی فصلنامهٔ A2 با موضوع جایزهٔ معماری آسیا 2015، اسفندماه 1394، به گزارش روزنامهٔ شرق در شمارهٔ 2532)

دسته‌ها
هادی تهرانی

هادی تهرانی: در معماری معاصر ایران تفکر حاکم بر حجم بیرونی به پلان و جزییات نفوذ نکرده است

ایران تاریخ و پیشینهٔ هنری دیرینه‌ای دارد. در جای‌جای شهر شما با موضوعات جالبی برخورد می‌کنید، در کلیات ساختمان‌ها جعبه‌هایی خاکستری هستند، اما در جزییات می‌توان دید که معماران با یک سلیقه موضوع خاصی را دنبال می‌کنند. توجه معماران عمومی شهر به جزییات قابل توجه است. از نرده‌ها گرفته تا باغچه‌های کوچک که در مقابل خانه‌ها ساخته شده است. به نظر من بهترین کاری که معماران جوان ایرانی می‌توانند انجام دهند این است که ویژگی‌ها و تفاوت‌هایی که مختص ایران است و می‌تواند نقطهٔ قوت معماری ایران محسوب شود را بیابند و آن را توسعه دهند. از طرفی می‌بینم از تکنولوژی در ساخت بناها به درستی استفاده نمی‌شود. معماران ایرانی باید تکنولوژی روز دنیا را خوب بشناسند آن را برای ساختن پروژه‌ها به کار گیرند و آن را درست و به جا مصرف کنند. وقتی از بیرون به پروژه‌های جدید نگاه می‌کنید خیلی شبیه به معماری اروپایی و معماری روز دنیا هستند، ولی وقتی به تکنولوژی که آنها را ساخته دقت می‌کنید می‌بینید که فاصله دارند. تفکر حاکم در حجم بیرونی به داخل پلان و جزییات نفوذ نکرده است. استعداد، سلیقه، پیشینه و تاریخ برای خلق معماری ایرانی وجود دارد، تنها باید به آن توجه کرد و اهمیت داد. شهرهای ایران بسیار بکر به نظر می‌رسند و جای کار معماری زیادی دارد و من با توجه به آنچه دیده‌ام به آیندهٔ معماری ایران و درخشش آن در دنیا بسیار خوشبین هستم. (در گفتگو با سام طهرانچی و رامین صفری‌راد، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۳۰ و ۳۱، زمستان ۸۹ و بهار ۱۳۹۰)

دسته‌ها
خسرو خورشیدی

خسرو خورشیدی: ما نیز مثل دولت‌ها مقصریم اگر به راحتی می‌پذیریم میراث‌ تاریخی‌مان از بین برود

من عید همین امسال از لاله‌زار رد شدم باور کنید داشتم سکته می‌کردم. این را با اغراق نمی‌گویم واقعاً حالم بد شد. دیدم سقف پاساژ رزاق‌منش را دارند خراب می‌کنند. تعجب می‌کنم چرا وقتی این همه حرف از سازندگی هست و این که جلوی ویران شدن میراث‌ها را بگیریم، چرا باید این ساختمانی که در سال 1399 صد ساله می‌شود امروز خراب شود. یکی از چیزهایی که باعث تعجب و احترام من است. خانواده حاج امین‌الضرب (مهدوی)‌ها هستند من واقعاً به احترام این خاندان کلاه از سر برمی‌دارم. وقتی رفتم خانه‌ی این‌ها را دیدم بسیار خوشحال شدم که دیدم این خانه را همان‌طور نگه داشته‌اند و در آن زندگی می‌کنند. وقتی کمی با فاصله به این روند نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که در این مسایل خودمان هم به اندازه‌ی دولت‌ها مقصریم ما به راحتی می‌پذیریم که میراث‌هایمان از بین برود. به راحتی تسلیم مُد می‌شویم. در صورتی که در کشورهای پیشرفته و دارای پیشینه‌ی فرهنگی مثل فرانسه یا ایتالیا یا انگلستان چند محله‌ی قدیمی هست که قدمتش مثل محله‌های امیریه و منیریه و سیروس ماست. این خیابان‌ها قیمتش گران‌تر از خیابان‌های جدیدتر است به دلیل پیشینه‌ی فرهنگی‌اش و تمام ساختمان‌های خوب قدیمی‌شان را هم مرمت کرده‌اند و نگه‌داشته‌اند این کوچ کردن به شمال شهر که از دولتمردان ما هم شروع شد بد بود. مثلاً کاخ مرمر و اطراف آن واقعاً چه اشکالی داشت که کوچ کردند به نیاوران… بعد هم مردم عادت کردند. کاخ بوکینگ‌هام الان کجاست؟ درست وسط لندن. همان‌جایی که از گذشته بود، مثل میدان توپخانه‌ی ما. خیابان‌های ری و امیریه و عودلاجان و سیروس (که من در آن بزرگ شده‌ام) هنوز هم خانه‌های بسیار زیبایی دارد. هر چند کهنه و قدیمی مثلاً همین خانه‌ی آقای کاظمی که بسیار زیباست روبه‌روی امامزاده یحیی هر چند که خوب بازسازی نشده ولی باز هم زنده باد که این خانه را نجات داده‌اند. از این خانه‌ها بیشتر از صد تا دویست تا بود که همه از بین رفته در صورتی که می‌شد با یک شهرسازی خوب از آن‌ها استفاده کرد. من بهترین شغل را در آمریکا داشتم در معتبرترین دانشگاه درس می‌دادم ولی عاشق کشورم بودم که برگشتم اما کسی ظاهراً به حرف کسانی که عاشق کشورشان هستند گوش نمی‌کند. راستش را بگویم، من وطن‌پرستی را از اروپایی‌ها آموختم، آن‌جا مردم از داشته‌هایشان حراست می‌کنند و دولت موظف است به خواسته‌ی آن‌ها که مالیات می‌دهند احترام بگذارد. (در گفتگو با ندا عابد نویسندهٔ ماهنامهٔ آزما، ش ۱۰۹، فروردین سال 1394)