دسته‌ها
لویی سالیوان

لویی سالیوان: قوس، در میان همه‌ی فرم‌های ساختمانی، احساسی‌ترین آنهاست

قوس، در میان همه‌ی فرم‌های ساختمانی، احساسی‌ترین آنهاست. قوس مستعد امکان و نوید بالاترین درجه‌ی تحققی است که تصور خلاق می‌تواند پیش‌بینی کند. انعطاف‌پذیری آن بی‌حد و مرز است، همانند خود انسان: او می‌تواند به قوس سخت‌ترین، ظریف‌ترین و خلاقانه‌ترین کاربرد را ببخشد. قوس به هر نیازی پاسخ می‌دهد. در دست انسان، به هر چیزی که او بخواهد تبدیل می‌شود. با همه‌ی قدرتی که دارد، قوس فرمی است ذاتاً نحیف، باوقار، و اثیری که باید همواره قلبی را که با رازهای طبیعت هماهنگ است، لمس کند.

رومیان قوس را همچون چیزی مفید، در بند خود نگه داشتند. چینی‌ها با مهربانی بیشتر از آن همچون چیزی مفید استفاده کردند. اعراب، هندوها، و ایرانیان، واژگانی زیبا را به وسیله‌ی آن و درباره‌ی آن بیان کردند. بخشی از روح آن را شناخته بودند. در دوران بیزانسی، رومانسک، و قرون وسطی، دوباره آن را می‌بینید چنان که نیاز بود و فهمیده شد. با این حال، تمام این استفاده‌ها محلی، محدود و نمونه‌وار بودند. هیچ جایی شاهد درک کامل و عمیقی از قوس آنطور که هست نیستیم. به همین دلیل است که من با شور بیشتری تلاش می‌کنم تا حقیقت ساده‌ی امکان‌های ذهنی چیزهای عینی را که از حیث قدرت بسط حقیقتی بی‌کران است بر شما روشن کنم. به طور خلاصه، برای شما منشأ و قدرت زیبایی را توضیح دهم؛ تا به شما نشان دهم که زیبایی در عملکرد و فرم خانه دارد. (در مجموعه‌مقالاتی با عنوان Kindergarten Chats، منتشر شده در سال ۱۹۰۱، به نقل از کتابی با همین عنوان منتشر شده در سال ۱۹۱۸)

دسته‌ها
دماس نوکو

دماس نوکو: وقتی معماری به دانشکده و پلی‌تکنیک نقل مکان کرد افولش آغاز شد

از روزی که حرفه {یا صنعت ساختمان} نام [معمارِ {تحصیل‌کرده}] را ابداع کرد، هیچ‌گاه هیچ‌کاری را به خوبی زمانی که صنف سازندگان {و بنایان} وجود داشت انجام نداد. وقتی معماری به دانشکده و پلی‌تکنیک نقل مکان کرد، افولش آغاز شد. و این شرِ مدارس رسمی {معماری} است، چرا که مدرسهٔ معماری مکانی خلاقانه نیست.

مدرسهٔ معماری جایی برای بازبینی است، {…} نه جای خلاقیت، و نه پیش‌بینی و نگاه به آینده. در مدارس معماری فقط آنچه وجود دارد را می‌گیرند و کنار هم می‌گذارند، تا در کتاب‌ها ثبت و مستندسازی شود. وقتی شما این کار را بکنید همه‌چیز کهنه شده است. (در گفت‌وگو با Rupert Bickersteth، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۲۳)

دسته‌ها
اریک اوون ماس

اریک اوون ماس: حقیقت کشمکش میان امکان‌هاست

آنچه من احساس می‌کنم و به آن اطمینان دارم این است که همواره چیزهای بیشتری برای دانستن وجود دارد از آنچه که به طور بالقوه می‌توانیم بفهمیم. شما نمی‌توانید در دم یک شهر را برای سه میلیون نفر بسازید. اینطوری نمی‌شود. ما همهٔ پاسخ‌ها را نمی‌دانیم. اگر شما نویسنده باشید می‌دانید که یک جمله چیست؛ جمله با یک حرف بزرگ شروع می‌شود، باید یک اسم و یک فعل داشته باشد و باید با یک نقطه به پایان برسد.

اما معماری اینطوری کار نمی‌کند. البته که نیاز به ثبات و استمرار و همچنین ارزش‌های محافظه‌کارانه وجود دارد. من مخالف آن نیستم. اما همیشه کسی وجود دارد که خشمگین شود، چرا که دنیا نابسنده، ناقص و ناکافی است. بنا بر همین است که من می‌خواهم چیزی بگویم یا لااقل گفت‌وگویی برقرار کنم یا فرضیهٔ خودم را با دیگران به اشتراک بگذارم. ممکن است اندیشه‌ام حتی درست نباشد، اما شاید هم درست باشد.

به نظر من ما به این کشمکش نیاز داریم. حقیقت کشمکش میان امکان‌هاست. من مخالف آدمی هستم که به سادگی می‌گوید این چیز باید متقارن باشد یا آن چیز باید غیر متقارن باشد. یا این که بگوید شما باید سازه را مخفی کنید یا باید سازه را نمایان کنید. یا آن کسی که به من می‌گوید اگر هیچ {عنصر} سبزی وجود نداشته باشد، طرح شما معماری نیست.

من می‌خواهم همهٔ اینها را به پرسش بکشم. من علاقه‌ای به پیوستن به گروه‌های طرفداری ندارم. خیلی مهم است که جستجوگر باشیم. همین {جستجوگر بودن} است که برای من معنای زنده بودن می‌دهد. این شیوه‌ای برای زندگی کردن است و ربطی به این ندارد که {بر روی یک چیز} توافق یا سازشی وجود دارد. کار من به این چیزها ارتباطی ندارد.

اندیشهٔ من این است که اجازه ندهم به یک قانون یا یک سیستم تبدیل شوم. من مخالف اینم که پیش‌بینی‌پذیر شوم. البته حقیقت این است که جامعهٔ ما به سوی راحتی و پیش‌بینی‌پذیری و توافق سوق میل دارد، چرا که تغییر برای بیشتر مردم آزاردهنده است. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
بوریس برناسکونی

بوریس برناسکونی: معمار باید آینده را پیش‌بینی کند تا بنایی که خلق می‌کند بتواند با اوضاع تازهٔ آینده سازگار شود

مهم‌ترین آوردهٔ معماری توانایی آن در تغییر شکل آن {متناسب با اوضاع تازه} است. همین تغییر شکل است که امکان بقا و کارا ماندن اثر معماری را فراهم می‌کند. در حالت آرمانی، معماری تبدیل به یک واسط ویژه می‌شود، در حالی که ممکن است نما، طرح داخلی و کارکرد آن بسته به نیازها و فن‌آوری‌های جدید تغییر کند. معماری باید به گونه‌ای باشد که اجازه دهد اهداف قدیمی {از ساخت آن} بدون دردسر تبدیل به اهدافی تازه شود. مثلاً به ساختمان‌های میدان تایمز بنگرید؛ این بناها از اساس چقدر تغییر کرده‌اند و به تغییر ادامه خواهند داد.

معمار باید تلاش کند تا آینده را پیش‌بینی کند و بنایی خلق کند که بتواند بدون دخالت طراحش {با اوضاع تازهٔ آینده} سازگار شود. به عبارت دیگر، زمان به خودی خود جای معمار را به منزلهٔ طراح خواهد گرفت. فکر نمی‌کنم امکان داشته باشد که بنایی با طراحی خوب در گذر زمان تباه و از کار افتاده شود. بنای هایپرکیوب که من در اسکولکوو طراحی کرده‌ام چنین بنایی است. نمای این بنا را الگوریتم‌ها طراحی کرده‌اند، من آن را طراحی نکردم. این بنا نمونه‌ای از معماری الگوریتمی بر مبنای مدل‌سازی هوش مصنوعی و کلان‌داده است. برای مثال، هوش مصنوعی است که تصمیم می‌گیرد نمای چندرسانه‌ای را کدام طرف بنا قرار دهد؛ تصمیم او وابسته به ترافیک اطراف بناست که بر اساس داده تحلیل می‌شود. تصمیماتی از این دست برای سایر اجزای بنا نیز گرفته خواهد شد. همهٔ این تصمیمات متکی بر کارایی است، نه ترجیحات زیبایی‌شناسانهٔ طراح. (در گفتگوی با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۹)