دسته‌ها
راب کریر

راب کریر: در شهرهای جدید که کارگاه‌ها و کارخانه‌ها با خانه‌هایمان کیلومترها فاصله دارد، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند

در دوران کارم تجربیات جالبی داشتم، بسیاری از آثار من به خاطر موفقیتی که خودشان به دست آوردند در قسمت‌های مختلف دنیا اجرا شدند. من بیشتر به تجربهٔ مثبت کارهای خودم متکی هستم. باید به مردم اجازه بدهیم که خودشان خانه‌های خودشان را بسازند. مردم خودشان زیبایی را دوست دارند و این بافت است که نفس می‌کشد و زنده است. کارگاه‌هایی که در دل بافت قرار دارد باعث می‌شود که مردم و بچه‌های این شهر ببینند که اینها چطور کار می‌کنند، صنعتگران و کارگران کار می‌کنند و با کار و زندگی آشنا می‌شوند.

در شهرهای جدید که ما کارگاه‌هایمان و کارخانه‌هایمان کیلومترها با خانه‌هایمان فاصله دارند، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند. شهری زنده است که در آن کار و زندگی با هم باشند، تا جایی که حس این‌ها از هم جدا نشود. حتی بچه‌ها، بتوانند ادراک این عملکردهای مختلف را از دست ندهند با وجود اینکه زشت است، ولی زنده است و نفس می‌کشد. بچه‌های یک شهر باید کارگاه‌های ساختمانی را ببینند که چطور روی سنگ کوبیده می‌شود، چطور آجر پرتاب می‌شود، چطور همه اینها ساخته می‌شوند، و إلا هیچ ادراکی از فضا و تعلقی نسبت به آن ندارند. (در گفتگو با پریسا شاه‌محمدی، ترجمهٔ پریا معمار، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۹، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
ریکاردو بوفیل

ریکاردو بوفیل: لوکوربوزیه همان معماری بود که شهر را کشت

من همیشه گفته‌ام که لوکوربوزیه همان معماری بود که شهر را کشت. او تاریخ را کاملا نادیده گرفت. او از شهر متنفر بود. او می‌خواست شهر را تقسیم و به قلمروهایی برای زندگی، کار، تجارت و غیره تجزیه کند. او به شهر و بناها همچون ماشین می‌اندیشید. اما دیدگاه من همیشه برعکس او بوده. هر شهر مکانی است بسیار پیچیده‌تر {از آنچه لوکوربوزیه تصور می‌کرد}. شهر جایی متناقص و متضاد و مخدوش است.

شهرها را باید تعمیر و درمان کرد، نه این که آنها را بکوبیم و از ابتدا بسازیم. شهرها از ده‌هزارسال پیش ایجاد شدند، اما برای لوکوربوزیه تاریخ وجود خارجی نداشت. بیانیه‌های او فقط رو به آینده داشت. اما این بدیهی است که مردم ترجیح می‌دهند در مراکز تاریخی زندگی کنند، نه شهرهای جدید. من تلاش کردم که برای مدرنیسم ساده‌انگار از طریق بازگرداندن روح شهرهای مدیترانه‌ای جایگزینی پیدا کنم. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily در سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
اسکندر مختاری

اسکندر مختاری: حیاط به اعتباری خود حیات است

هرجایی که زندگی هست، شما با احتیاط بیشتری رفتار می‌کنید؛ در واقع این نوع زندگی و روح زندگی به شما تذکراتی می‌دهد که ممکن است آنها را در جریان زندگی شهری فراموش کرده باشید. شما در طول روز متوجه گرفتاری‌ها هستید و حتی درگیر ارتباط با اطرافیان اما با طبیعت کاری ندارید. چه زمانی با طبیعت کار دارید؟ وقتی که ناگهان رخی به شما نشان می‌دهد و این خارج از ارادهٔ شماست. این رخ، مثل یک لبخند است؛ لبخندی که از جانب عزیزی است و یادآور خاطرات. برای من این طور است که به خودم فکر می‌کنم. وقتی طبیعت مرا وادار به آرامش کرد، به خودم فکر می‌کنم و می‌بینم که بسیاری چیزها برای من درگیری بی‌جا ایجاد کرده‌اند. می‌بینم با وجود همهٔ مشکلات جامعهٔ شهری که این‌همه انسان‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد و بیشتر آنها را به کار متوجه می‌کند تا زندگی، جریان حیات هنوز هست. این خاصیت کلان‌شهرهاست که در آنها فعالیت جدی‌تر و زندگی کم رنگ‌تر است.

یک بار در دانشگاه از بچه‌ها پرسیدم آخرین باری که به آسمان نگاه کرده‌اید، چه زمانی بوده است. خیلی‌ها یادشان نبود. برای چه آدم به آسمان نگاه کند؟ تعبیر «آسمان خودم» که مهندس بهشتی به آن اشاره می‌کنند، آسمان حیاط است. در حیاط، شما آسمان شخصی خودت را داری؛ یعنی یک بیکران شخصی. این عاطفه ایجاد می‌کند و بدون عاطفه، نمی‌شود زندگی کرد. حیاط به اعتباری خود حیات است. اصلاً شاید عمدی وجود داشته که این دو معنا یک شکل دارند؛ یعنی زندگی. حیاط یعنی زندگی و بدون حیاط بودن یعنی کار و فقط کار!

{…} ما یک موقعی حیاط دم دستمان بوده است ولی الان برای اینکه حیاط را ببینیم باید چندین ساعت در ترافیک جاده بمانیم و حیاطی در جای دیگر داشته باشیم. واقعیت این است که روستاهای شمال را از بین برده‌ایم، جنگل‌های طبیعی و اقتصاد کشاورزی را نابود کرده‌ایم چون حیاط‌ها را از دست داده‌ایم. من معتقدم ما وظیفه داریم به هر مرحله‌ای از آگاهی رسیدیم، آن را ابراز کنیم. گاهی اوقات این تاثیر می‌گذارد. فعلاً ما سرمست توسعه هستیم. توسعه‌ای که خودمان هم نمی‌دانیم به کجا می‌رود. ما داریم به ناکجا می‌رویم. در نهایت وقتی می‌فهمیم چه کرده‌ایم که همه منابع را از دست داده‌ایم. (در گفتگو با نگار حسینی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)