دسته‌ها
چارلز کورئا

چارلز کورئا: معماری را نمی‌توان یاد داد، اما می‌توان آن را یاد گرفت

همانطور که اغلب گفته‌ام، معماری را نمی‌توانید یاد دهید، اما می‌توانید آن را یاد بگیرید. معماری شبیه نوشتنِ خلاقانه است. نشستن در یک کافه شاید بهترین تمهید برای داستان بعدی شما باشد. شما هیچ‌گاه نمی‌دانید که {آنچه به دنبالش هستید} در چه لحظه‌ای رخ خواهد داد.

مدرسهٔ معماری باید محیطی هیجان‌انگیز باشد که چنین لحظه‌هایی را بسیار ایجاد کند تا به دانشجویان آنجا واقعاً حس انگیزش {برای طراحی خلاقانه} دست دهد. در آن زمان است که آنها شروع می‌کنند به آموزش دادن به خودشان. (در گفتگو با Rajnish Wattas در سال ۲۰۰۸، منتشر شده در وب‌سایت The Architecture Design در سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
سید محسن حبیبی

سید محسن حبیبی: سنت امری جاری است و دائم در حال معاصر شدن است

ما وقتی در چهارچوب زبان فارسی و راه و رسم این سرزمین از سنت سخن می‌گوییم سنت برایمان یک امر جاری است، وگرنه منسوخ تلقی می‌شود. یعنی یک امری است که گذشته را به حال آورده و آن را معاصر کرده است. مثلاً هنوز در ایران سنت است که با کفش وارد خانه نمی‌شویم. حتی در خانه‌های مدرن هم این سنت جاری است و کسی با کفش وارد نمی‌شود. ژاپن هم این سنت را دارد، کسی با کفش وارد خانه نمی‌شود. و این سنت امروزی شده است. ما امروزه حتی در آپارتمان‌های کوچکی که می‌سازیم جایی را برای پذیرایی یا مهمان‌خانه داریم. {…} و بهترین چیزهایمان را هم معمولاً در آنجا می‌گذاریم. چون اگر روزی مهمان بیاید آنجا باید مقام بگیرد و آن فضا باید دیده بشود. بنابراین به‌روزش کرده‌ایم.

هنوز برای ما این سنت {…} هست که وقتی می‌خواهیم به دوستی خیلی احترام بگذاریم او را به خانه‌مان دعوت می‌کنیم. اما اگر در فرنگ دوست بسیار خوبی داشته باشم، من او را به یک رستوران یا یک کافه دعوت می‌کنم و این خیلی هم زیباست. ولی در اینجا برای من حتماً مهم است که آقای دکتر کیافر باید بیاید خانهٔ من. بنابراین سنت جاری است و راه و رسم است. برای همین هم من از اصطلاح سنت شهرسازی و سنت معماری صحبت می‌کنم. این راه و رسمی است که از قدیم می‌آید و خودش را معاصر می‌کند، خودش را به حال می‌آورد وگرنه منسوخ می‌شود یا کنار گذاشته می‌شود.

به عنوان مثال امری که از بالا اعمال شده و از پایین پذیرفته شده تغییر لباس در دوران رضاشاه است. این تغییر پذیرفته شد و الان دیگر مردان عبا و لباده نمی‌پوشند. این شد راه و رسم لباس پوشیدن. پس من بر این نکته تأکید دارم که از واژهٔ سنت به معنی اشاره به گذشته استفاده نمی‌کنم. از نظر من سنت امری است که جاری است و دائم در حال معاصر شدن است. (در گفتگو با علی کیافر در سال ۱۳۹۵، منتشر شده در کتاب «آتشگهی در خواب آتش‌ها»)

دسته‌ها
زهرا ترانه‌یلدا

زهرا ترانه یلدا: اغلب معماران یادشان رفته که خانه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد

اگر قرار می‌بود این ستون را دو ماه پیش بنویسم، مطمئناً بیشتر از ساختمان‌های عمومی و شاخص شهرمان می‌گفتم و نیز از برج‌های اداری و مجتمع‌های عظیم تجاری می‌گفتم، که مثل قارچ در دو سه دههٔ اخیر در همه‌جای شهرمان روییده‌اند و چهره آن‌ را کاملاً دگرگون کرده‌اند. شکایت می‌کردم از اینکه بعضی‌شان به فضای عمومی شهری و حقوق مردم بر شهر و منظر آن تجاوز کرده‌اند. زیاد ساخته‌اند. بد ساخته‌اند. {…}

اما این روزها که بیشتر در خانه هستیم، ترجیح می‌دهم به خانه، به عنوان جایی برای بیشتر ماندن بپردازم. خانه، جایی که سال‌هاست اغلب معماران‌مان یادشان رفته که چه ویژگی‌هایی ‌باید داشته باشد. جایی که یک واحد مسکونی پیش پا افتاده یا خوابگاه صرف نباشد، بلکه بتوان در آن‌گاهی شبانه‌روزی زندگی کرد و شاد بود.

این روزها {…} با از دست رفتن دسترسی به امکانات خارج از منزل مانند پارک‌ها، کافه‌ها و امکانات فرهنگی و ورزشی، ما در واقع در حال کشف مجدد امکانات بالقوه خانه‌های خود هستیم. فضاهای جمعی به‌خصوص برای افرادی که در خانه‌های کوچک و محله‌های فشرده و عرصه‌های محدود شهری، زندگی می‌کنند بسیار مهم است. و اکنون بخشی از این امکانات را باید به درون حیطه‌های خصوصی‌تر آورد. و در فضاهای مشاع نیمه‌خصوصی مجتمع‌های مسکونی از آنها استفاده کرد.

به دلیل تراکم جمعیت، ساکنان شهر نسبت به افرادی که در حومه‌ها و روستاها زندگی می‌کنند‌، بیشتر در معرض خطر آلودگی هستند. درحالی‌که عملا، محدودیت حرکتی به ما نشان می‌دهد که بیشتر خانه‌های امروزی برای کاربری‌های چندگانه طراحی نشده‌اند و الان که بیشتر افراد مجبور به دورکاری یا کار در خانه هستند، این مسئله بیشتر به چشم می‌آید. در واقع معماران بهتر است در مفهوم مسکن تجدید نظر کنند. با زندگی در قرنطینه، یاد گرفته‌ایم که شاید خانه‌هایمان، بیش از این باید چند عملکردی باشند. و نیز یاد خواهیم گرفت که از مکان‌هایی مثل پشت‌بام‌ها و حیاط‌های خانه‌هایمان بهتر و بیشتر استفاده کنیم. این کار اگر با نگاهی به عناصر معماری در خانه‌های قدیمی‌مان صورت بگیرد، فضای ایجاد شده با روحیه‌مان نیز نزدیک‌تر و سازگارتر خواهد بود. مثلاً ما ایرانیان همیشه از فضاهای نیمه‌باز یا نیمه‌بسته برای نشستن لذت برده‌ایم. پس چرا نباید معماران‌مان در طراحی‌شان، علاوه بر حیاط‌های داخلی، فضاهایی مانند ایوان‌ها و مهتابی‌ها و تراس‌ها را نیز از نو در طبقات بگنجانند؟ (در مقالهٔ «معمار؛ او که فضای زیبا و اجتماعی خلق می‌کند» در روزنامهٔ همشهری، سال ۱۳۹۹)

دسته‌ها
کوین روچ

کوین روچ: ما معماران مزخرفاتی دربارهٔ زیبایی به هم می‌بافیم، اما وظیفهٔ اصلی ما خدمت به اجتماع است

من دو نوه دارم که به دیدارم می‌آیند. بالای خیابان دفتر ما کافه‌ای هست که {همراه با آنها} به آنجا رفتیم. در گوشه‌ای از فضای آنجا پر از آدم‌هایی بود که با سازهایشان موسیقی می‌نواختند. آنجا احساس بسیار عالی {تعلق به} اجتماع وجود داشت. اگر می‌خواهی کاری کنی که یک مکان را بهتر کنی، می‌توانی کمک کنی که یک اجتماع {در آن} تشکیل شود. وقتی یک اجتماع شکل می‌دهی می‌توانی باعث شوی مردم پخته‌تر شوند، می‌توانی آنها را دربارهٔ مسئولیت‌هایشان آگاه‌تر کنی، و آنها را آگاه‌تر کنی تا ناچار شوند که دست از کشتن یکدیگر بردارند.

ما همه زندگی می‌کنیم، همه تعامل می‌کنیم، و همه عاشق می‌شویم. پس وقتی شما فرصت این را داری که جایی را شبیه به این طراحی کنی، به این فرصت دست پیدا کرده‌ای که تلاش خودت را برای تشکیل اجتماع مردم بکنی. نباید فکر کنی که این خواب و خیال است. این خیلی خیلی واقعی است. معمار باید همین کار را بکند. وظیفهٔ شما در مقام معمار این است که به اجتماع خدمت کنی. هیچ وظیفه‌ای جز خدمت کردن نداری. ما {همواره} مزخرفاتی راجع به زیبایی به هم می‌بافیم، اما وظیفهٔ ما در واقع این است که به اجتماع خدمت کنیم و سهم‌مان را به آن ادا کنیم. این فرصت در اختیار ماست که اجتماعی بهتر بسازیم. (در گفتگو با Michael J. Crosbie منتشر شده در وب‌سایت ArchNewsNow، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
منوچهر معتبر

منوچهر معتبر: ما آوانگارد نیستیم بلکه سعی کرده‌ایم از اتفاقی که در دنیا می افتد عقب نمانیم

ما آوانگارد نیستیم بلکه سعی کرده‌ایم از اتفاقی که در دنیا می افتد عقب نمانیم. در حالی که این هنرها همه وارداتی است. به نظر من باید تلاش کنیم که تحول و تازگی را در داشته‌های خودمان به‌وجود بیاوریم. به روز ماندن به هر حال کار ساده‌ای نیست برای همین همه ما از روی دست هم نگاه می کنیم. کار مشکلی است که بخواهیم بگوییم ما مثل اروپایی‌ها مدرنیست هستیم. من معتقدم که باید اصول آکادمیک را رعایت می‌کردیم.
به طور مثال پیکاسو که پدیده هنری قرن بیستم است در همهٔ کارهای آکادمیک خود استاد زبردستی بود. همه دوره‌های هنری برای او درونی شده بود که بعد توانست با استفاده از تجاربش به پدیده قرن بیست تبدیل شود اما ما ساده‌انگارانه به آثارش نگاه می‌کنیم و تصور می‌کنیم از همان ابتدا به صورت مدرن کار کرده است در حالی که او در جریان فعالیت‌های هنری خود به مدرن رسید. ایرانی‌هایی که کارهای اورجینال دارند نیز به صورت آکادمیک کار کرده‌اند. مثلاً شاعری مثل شاملو پیش از آن که شعر نو بگوید، اشعار شاعران کلاسیک مثل حافظ و سعدی و مولانا را فهمیده بود و بعد از آنها عبور کرد.
در جامعه ما همیشه هر وقت خواسته‌ایم به جایی برسیم یک گسست رخ داده است. در غرب این طور نبوده است و نسل‌های مختلف از تجربه‌های همدیگر استفاده می‌کنند. مثلا کافه‌هایی هست در فرانسه و ایتالیا که حدود ۳۰۰ سال قدمت دارد و این شغل و تجربه‌هایش از هر نسل به نسل بعدی انتقال داده شده، نسل جدیدتر چیزی به آن افزوده است و از آن برندسازی کرده‌اند اما در ایران ما همیشه آغازگر بوده‌ایم نه ادامه‌دهنده. در حالی که دنیا را همین آدم‌هایی توسعه می‌دهند که از تجارب گذشتگان بهره گرفته‌اند و چیزی به آن اضافه کرده‌اند. (در گفتگو با فاطمه حامدی‌خواه، منتشر شده در وب‌گاه خبرگزاری مهر، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
تام مین

تام مین: معماری عجیب‌ترین حرفه‌هاست

معماری عجیب‌ترین حرفه‌هاست. شما در مقام یک معمار در ابتدای کارتان درگیر یافتن صدای خاص و جایگاه هنری خود هستید. 25 سال آزگار در حال طراحی بناهای کوچک و مسکونی و موضوعاتی همچون کافه و کارهای کوچک دیگری هستید که مردم می‌توانند دربارهٔ آنها به شما اعتماد کنند. بعد وقتی به پنجاه سالگی می‌رسید تازه اولین پروژه‌ی {واقعی} را به شما می‌دهند. مثل حرکت کردن در یک محدوده‌ی مشخص است. افراد بسیار بسیار اندکی از این محدوده خارج شده‌اند. علی‌الخصوص در امریکا، شما در ۴۵ یا پنجاه سالگی کارتان را آغاز می‌کنید. قبل از آن درگیر یافتن صدای مخصوص خودتان و درگیر وجه زیبایی‌شناسانه‌ی معماری هستید. (در گفتگو با Emma Robertson نویسندهٔ وب‌گاه The Talks، سال 2017)