اینطور نیست که من صنایع سنتی را مشتاقانه و محض خاطر خودشان ترویج کرده باشم. کارهای نخستین من در سیاق روستایی هندوستان نتیجهٔ پیدا کردن روشهایی بود برای بهرهگیری زیرکانه از آنچه که در منطقه در دسترس بود؛ نه فقط از حیث ساختمایه که همچنین از حیث مهارتها. با توجه به دغدغههای اساسیتر اقتصادی اجتماعی و محیطی، من مشتاق بودم که بخش بزرگتری از بودجهٔ ساختمان را، به جای این که برای «مصالح صنعتی قابل ابتیاع» صرف کنم -که لازم بود از راهی دور به آن منطقه حمل شوند- صرف «نیروی کار {محلی}» کنم.
من هیچ نوع کشش نوستالژیک به صنایع هندی نداشتهام، اما نگران این هستم که جهان صنعتیِ راهحلهای زیادهازحد استانداردسازی شده و فرهنگ تجارت شرکتی در حال کاهش کیفیت زندگی و همچنین امکانات بیان خلاقانه هستند.
من بیش از آن که نگران از دست رفتن بسیاری از اشیاء هنرمندانهٔ باستانی باشم، نگران از دست رفتن توانایی انسانها برای خلق چیزها هستم. ما همچنان از پیامدهای اجتماعی این که دیگر کارهای پایه، مثل دوختن یک دکمه روی لباس، را با دست انجام نمیدهیم کاملاً آگاه نیستیم. ساختن بر روی ذهن و روند تکامل آن تأثیرگذار است. ساختن یکی از راههای اندیشیدن است و من به تطویل فرصت اندیشیدن با دست علاقهمندم. بر همین اساس برایم جالب است که اگر به فنآوریهای دستساز متوسل شویم، میتوانیم هر چیزی را که تصور کنیم بسازیم، بدون هیچکدام از محدودیتهایی که ماشینها، بر مبنای کاری که برای انجامش طراحی شدهاند، با خود دارند. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت designboom، سال ۲۰۲۰)