دسته‌ها
سید محمد بهشتی

سید محمد بهشتی: همهٔ مشکلات ما ناشی از این است که مدرن شدن را با معاصر شدن یکی فرض کرده‌ایم

به نظر من همهٔ مشکلاتی که داریم از این است که مدرن شدن را با معاصر شدن یکی فرض کرده‌ایم. مدرنیسمی که از اروپا به سرزمین ما آمد، ماهیتش دگرگون شد و تبدیل به ادا و اصولی شد که در کشور ما خرابی بسیار به بار آورد. این مدرنیسم چون از اساس تقلیدی است و از درون هم سرچشمه نگرفته و هیچ خلاقیت و ابتکار عملی در آن وجود ندارد به چیزی باسمه‌ای تبدیل شده است. شاهد این مدعا هم آن است که تقریباً در هیچ رشته‌ای در جهان مدرن نام تراز اولی از ما وجود ندارد و مثلاً صنعت خودروسازی ما همیشه چیزی تقلبی و دست چندم باقی مانده است.

{…} گفته می‌شود که سنت‌گراها می‌خواهند به زمان قاجار و هخامنشیان پناه ببرند. ولی چطور شده که سینمای ایران به عنوان یک سینمای قابل توجه و ممتاز در دنیا شناخته می‌شود؟ من سال‌ها در سینمای ایران مسئولیت داشته‌ام. این سینما از آنجا که سعی کرد ریشه در فرهنگ خودش داشته باشد، موفق شد. فیلمسازهایی که سعی کردند از روی دست خارجی‌ها نگاه کنند هیچ‌کدام موفق نشدند. سینما پدیدهٔ جدیدی است که از غرب آمده ولی ما از هاضمهٔ خودمان عبورش داده‌ایم و فیلم‌هایی می‌سازیم که در واقع سهم «شاعری» را در جهان پر کرده‌ایم. اگر بخواهیم صد فیلمساز برجستهٔ صد سال اخیر سینمای جهان را فهرست کنیم چند ایرانی هم در صدر آن حضور خواهند داشت. آیا این سهم را در کشاورزی و صنعت و غیره هم داریم؟ نمی‌توانیم کاری کنیم که در معماری و شهرسازی هم سهم داشته باشیم؟ (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هفت شهر، ش ۶۲، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
فیلیپ جانسون

فیلیپ جانسون: معماری در کنار کشاورزی مهم‌ترین نیاز مادی بشر و در کنار عبادت مهم‌ترین نیاز معنوی اوست

تمرین معماری، لذت‌بخش‌ترین و خوشایندترین فعالیت در زندگی انسان است. از سویی، معماری در کنار کشاورزی، مهم‌ترین نیاز مادی بشر است. انسان باید خوراک و سپس سرپناه داشته باشد. ازسوی دیگر، معماری در کنار عبادت مهم‌ترین نیاز معنوی بشر نیز هست. از میان ما چه کسی می‌تواند ادعا کند که پس از مواجهه با فضاهایی چون کلیسای نوتردام پاریس، مسجد جامع اصفهان یا باغ ریوانجی کیوتو معنویت را بیشتر احساس نکرده است؟ معماری، مقدم بر هنرهای دیگری چون نقاشی و مجسمه‌سازی، و نخستین هنر هر فرهنگ و تمدنی است.

معماری بازهٔ وسیعی از دیگر فعالیت‌های دلنشین را نیز دربرمی‌گیرد و پاسخی است به تمام مسایل اجتماعی. هیچ جامعهٔ جدید بدون نسل جدیدی از سازندگان ساختمان، پذیرفتنی نیست. همهٔ اصلاح‌طلب‌ها -از سوسیال‌دموکرات‌ها گرفته تا فرنکلین روزولت- همیشه پشتیبان معماری‌های جدید بوده‌اند. در کنار همهٔ اینها مباحث مختلفی نیز در حیطه فناوری در طراحی معماری مطرح می‌شوند و به این ترتیب هر معمار از آشنایی با فناوری آسانسور، شبکه‌های فولادی، سازه‌های چوبی و آجرهای رومی ناگزیر است. فناوری پیشرفتهٔ امروز، امکان ساخت بناهای عظیم را فراهم می‌آورد. به عقیدهٔ من هیچ آرمانشهر خیالی‌ای در ذهن فیلسوف‌ها وجود ندارد که به حوزهٔ معماری وارد نشود. معماری سخت‌ترین هنر در میان هنرهاست. من به دیگر دوستان هنرمندم که نویسنده، نقاش یا آهنگسازند، غبطه می‌خورم. آنها در جایی که دوست دارند کار می‌کنند. زمان کارشان نیز دست خودشان است. آنان نه با مصالح ناسازگار سروکله می‌زنند، نه چکهٔ آب از سقف اعصابشان را به هم می‌ریزد و نه گرفتگی فاضلاب برنامه‌شان را خراب می‌کند. همهٔ اشتباه‌هایشان هم جبران شدنی است. (در سخنرانی به هنگام دریافت جایزهٔ پریتزکر، سال ۱۹۷۹، برگرفته از سرمقالهٔ دوفصلنامهٔ معماری ایران، ش ۴۴، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
سیروس باور

سیروس باور: بهتر است به جای «معماری سنتی» از ترکیب معماری گذشته و کهن استفاده کنیم

سعی کنید زیاد از واژه سنت {در مورد معماری} استفاده نکنید. معادل انگلیسی سنت، Tradition است که بیشتر مربوط به رفتار می‌شود نه اشیاء و فضا. در مورد رفتارها و شیوه زندگی می‌شود از سنت استفاده کرد. مثلاً ما تا سال‌های 1290 الی 1300 به یک شیوه سنتی زندگی می‌کردیم اما از آن به بعد شیوه زندگی ما به خاطر ارتباطات تغییر کرد. در مورد معماری بهتر است به جای معماری سنتی از معماری گذشته و کهن استفاده شود. پیش از این یک فلسفه و هندسه پشت معماری ایران بود که این‌ها همراه با هم معماری کهن را به وجود آورده‌اند. آن فلسفه، فلسفه زندگی بود. کشور ایران به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی یک کشور کم آب است و به همین خاطر نخستین فلسفه در ایران، استفاده و مصرف آب بوده که این در معماری هم اولویت داشته است. مسئله آب به طور مستقیم به معیشت مربوط است و اگر آب نباشد، کشاورزی و معیشتی هم به وجود نمی‌آید. در گذشته 70 درصد مراکز زندگی در ایران را روستاها تشکیل می‌دادند. آدم‌های این روستاها به دلیل عدم ارتباط با روستاها یا سرزمین‌های اطراف خودشان، به همان شیوه سنتی آبا و اجدادشان زندگی می‌کردند و این شیوه زندگی روی هم انباشته شد و سنت را به وجود آورد. یعنی فرزند امروز من که 5 ساله است، روش و برداشتش از زندگی مانند پدر بزرگ من است زیرا در یک محدوده هستند. حالا شما این محدوده را بزرگ کنید و برسانید به یک محدوده سیاسی. وقتی محدوده بزرگ شد و تمام ارتباطات، تولیدات و معیشت‌ها در داخل آن انجام گرفت، آن آزادگی و خلاقیتی که ما در زمینه معماری از آن، صحبت می‌کنیم از بین می‌رود. زمانی هم که خلاقیت از بین برود، نوآوری از بین می‌رود و شما مجبور می‌شوید از آن‌چه که مربوط به گذشته بوده است استفاده کنید و پیش بروید. (در گفتگو با نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)