دسته‌ها
لویی کان

لویی کان: فرم چیستی است و طرح چگونگی؛ از فرم طرح‌های بسیار حاصل می‌شود

طراحی امری مشروط است، جدالی است با سرشت بشر، با سرشت طبیعت، با قواعد طبیعت، با قوانین بشری، و با اصول. برای تحقق طراحی باید همه این عوامل را در کنار هم دید. طراحی امری مادی است که ابعاد را ایجاد می‌کند، که اندازه‌ها را می‌سازد. فرم اما ادراک تفاوت میان چیزی با چیز دیگر است، ادراک آنچه به هر چیز منشی ویژه می‌بخشد. فرم نه طرح است، نه شکل است، و نه بُعد. فرم چیزی مادی نیست.

به بیان دیگر، فرم در واقع چیستی است و طرح چگونگی.

فرم را بیابید؛ از فرم طرح‌های بسیاری حاصل می‌شود؛ خیال‌های بسیار و آثار شخصی فراوانی برمی‌آید. طرح امری شخصی است، حاصل این است که شما فرم را چگونه می‌بینید. ولی اصول و ویژگی‌های منحصر به فرد هرگز وابسته و متعلق به شما نیست. آنها منوط به فعالیت‌های بشر است که شخص شما صرفاً بخشی از آن هستید و ناگزیرید آن را کشف کنید. (در مقالهٔ «سرشت طبیعت» منتشر شده در سال ۱۹۶۱، برگرفته از کتاب «لویی کان؛ متون اصلی»، به کوشش رابرت تومبلی، ترجمهٔ محمدرضا رحیم‌زاده، مهنام نجفی، سیده میترا هاشمی)

دسته‌ها
انتوان پریداک

انتوان پریداک: هر بنا باید رویدادی یگانه و محبوس در زمان و مکان، و نیز سکوی پرتابی به سوی آینده باشد

من وقتی به مکانی تازه می‌آیم می‌خواهم بدانم که جهت باد به کدام سمت است؟ نیروهای اقلیمی کدام است؟ خورشید در انقلاب تابستانی چه زمان طلوع و غروب می‌کند؟ شالودهٔ زمین‌شناسانهٔ بستر طرحم، در شی‌آن {چین}، در دوحه {قطر}، در وینیپگ {کانادا}، یا در یاکوتسک {روسیه}، کدام است؟ {برای مثال} من در یک مسابقه برای طراحی موزهٔ جهانی ماموت در یاکوتسک سیبری شرکت کردم.

من به کشف خاطرهٔ فرهنگی یک مکان علاقه‌مندم، شبیه آنچه در نوشته‌های خورخه لوییس بورخس، فدریکو گارسیا لورکا، آلبر کامو یا ایزابل آلنده وجود دارد. موضوع معماری صرفاً سبک شخصی نیست؛ معماری یک بازی نظری نیست. موضوع معماری اتصال عمیق و درست با جوهرهٔ است. هر بنا باید رویدادی منحصر به فرد و یگانهٔ محبوس در زمان و مکان، و در عین حال سکوی پرتابی به سوی آینده باشد. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
ویل الساپ

ویل الساپ: من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه «می‌تواند» باشد

دوست دارم اینطور فکر کنم که سبک ویژه‌ای {مخصوص به خودم} ندارم. من کارهای بسیار متنوعی را به شیوه‌های مختلف انجام می‌دهم. برخی می‌گویند که سبکی با عنوان سبک الساپ وجود دارد. این برای من یک ناسزاست، چرا که من تمایل دارم از آن اجتناب کنم. من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه می‌تواند باشد و در مسیر این اکتشاف حضور آدم‌های دیگر نیز لازم است.

من دوست دارم با مردمی که در منطقهٔ پروژهٔ من زندگی یا فعالیت می‌کنند کار کنم و مداد یا قلم‌مو را به دست آنها بدهم. آنگاه شما می‌توانید واقعا از طریق تلاش برای معنا دادن به این تعهدات لذت ببرید. اندیشهٔ من این است که به جای تغییر دیدگاه مردم، اجازه دهم که آنها دیدگاهشان را بیان کنند. بخاطر همین است که کار با مردم را دوست دارم. برای من خیلی عجیب است که برخی از معماران فرم‌های عجیب و غریب و تحمیل‌شده ایجاد می‌کنند. شما می‌توانید از طریق استفادهٔ صرف از مصالح، بنایی صادق و خیلی خوب ایجاد کنید. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archi.ru، سال ۲۰۰۸)

دسته‌ها
تادائو آندو

تادائو آندو: من معماری را با جستجو برای یافتن منطق اساسی و ذاتی مکان شکل می‌دهم

حضور معماری (بدون توجه به شخصیت خودمشتملش) به شکل اجتناب‌ناپذیری موجب خلق منظری تازه می‌شود. این مسئله مؤيد لزوم کشف معماری است که سایت خود به دنبالش است.

من معماری را با جستجو برای یافتن منطق اساسی و ذاتی مکان، شکل می‌دهم. این تعقیب معمارانه، مستلزم پذیرش مسئولیت یافتن و بیرون کشیدن یک شخصیت فرمی برای سایت، در کنار سنت‌های فرهنگی، اقلیم، مشخصه‌های طبیعت محیطی، ساختار شهری تشکیل‌دهندهٔ پس‌زمینه و الگوهای زندگی و رسوم کهنی است که مردم با خود به آینده می‌برند. می‌خواهم بدون احساساتی شدن و به واسطهٔ معماری، مکان را به سطحی از انتزاع و جهان‌شموليت برسانم. معماری تنها به این طريق است که می‌تواند قلمرو تکنولوژی صنعتی را ترک کند تا در بهترین تعبیرش به «هنر بزرگ» تبدیل شود. (در مقاله‌ای با عنوان «فراتر از افق‌ها در معماری» در سال ۱۹۹۱، منتشر شده در کتاب «نظریه‌ها و مانیفست‌های معماری معاصر»، ترجمهٔ احسان حنیف، انتشارات فکر نو)

دسته‌ها
پیتر زومتور

پیتر زومتور: می‌خواهم ساختمان‌هایم به تاریخ یک مکان متصل باشند

چشم‌اندازها و مکان‌ها خاطرات را در خود نگه می‌دارند. آنها ردپای زندگی‌هایی که مدت‌هاست از بین رفته‌اند را در خود حفظ می‌نمایند. آنچه باعث شگفتی من دربارهٔ این ردپاها و اثرات می‌شود این است که آنها واقعی، منحصربه‌فرد و بی‌همتا و همیشه اصیل هستند. به نظرم چشم‌اندازها مستندات تاریخی می‌باشند. من می‌توانم مکانی را که در آن به عنوان بستری برای یک معماری اقدام به ساخت می‌کنم را بازخوانی و تفسیر کنم. من از طریق طراحی می‌توانم به ایجاد آگاهی کمک کرده و طراحی به‌سان یک ذره‌بین به من کمک می‌کند تا نزدیک‌تر و واقعی‌تر به یک مکان نظاره کنم و اثرات فعالیت‌های انسانی را علی‌رغم این که واضح و مشهود هستند اما نادیده انگاشت شده‌اند را کشف نمایم. {…}

من می‌خواهم ساختمان‌هایم به تاریخ یک مکان متصل باشند. این موضوع برایم امری مهم و ضروری است. آنچه از دیرباز سکوت کرده است، اکنون شروع به حرف زدن کند و منجر به فعال شدن جرقه‌های ذهنی نموده و احساسات را در سطوح مختلف برانگیزاند تا ما آغازگر درک آن شویم. (در گفتگو با Mari Lending، منتشر شده در کتاب «احساسی از تاریخ» در سال ۲۰۱۸، ترجمهٔ مرتضی نیک‌فطرت و نیما کیوانی، نشر فکر نو)

دسته‌ها
گلن مرکات

گلن مرکات: من سعی نمی‌کنم چیزی را خلق کنم. وظیفهٔ من کشف کردن است

هر اثر معماری که وجود دارد یا استعدادش را دارد که وجود داشته باشد باید کشف شود. به عبارت دیگر، من هیچ چیزی را خلق نمی‌کنم. کار من کشف کردن است؛ درست همانطور که میکل‌آنژ می‌گفت: «هر قطعه سنگ یک مجسمه درون خود دارد و این وظیفهٔ مجسمه‌ساز است که آن را آشکار کند». به همین ترتیب، من سعی نمی‌کنم چیزی را خلق کنم. وظیفهٔ من کشف کردن است. به نظر من این ایده که ما چیزها را خلق می‌کنیم مشکل دارد. در آن نوعی از تفرعن وجود دارد. من ایده کلنجار رفتن را می‌پسندم، این که {نتیجهٔ کار} آنجا هست، اما از دست ما فراری است. در مسیر اکتشاف نیز یک فرآیندی خلاقانه وجود دارد. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت Intercontinental Curatorial Project، سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
آنزلم کیفر

آنزلم کیفر: هنرمند باید آن چیزی را کشف کند که عمیقاً او را به وجد آورد

در مقام یک هنرمند، شما باید آن چیزی را کشف کنید که عمیقاً به وجدتان بیاورد. این که هنری را دربارهٔ هنر خلق کنید یا به آثار ماتیس و پیکاسو نگاه کنید و با خود بگویید که چطور می‌توانم همانند آنها نقاشی کنم کافی نیست. شما باید در آن چیزی که نمی‌تواند از راه دیگری خلق شود غرق شده باشید، آنگاه است که چیزهای دیگر، یعنی مهارت و تکنیک، نیز به دنبال آن خواهد آمد. (در گفتگو با Mark Hudson منتشر شده در وب‌گاه The Telegraph در سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
بروس ناومن

بروس ناومن: هیچ روش مشخصی برای خلق اثر هنری وجود ندارد

این که در مسیر خلق هنر چگونه گام برداریم همیشه یک راز خواهد بود. به خاطر می‌آورم که یک‌زمان فکر می‌کردم که بالاخره خواهم فهمید که تو چطور انجامش می‌دهی، چطور اثری هنری خلق می‌کنی. مثل این که بگویی: «بچه‌ها، روش کار در هنر چطور است؟» و بعد از پاسخ به این سوال تمام مشکلات حل شود. بعدتر فهمیدم که ماجرا اصلا اینطور نیست. روش کار در هنر همیشه آمیخته به کشمکش خواهد بود. فهمیدم که هیچ‌گاه یک روند خاص نخواهم داشت، ناچارم مدام و چندباره مسیر را از نو خلق کنم. این خیلی ناراحت‌کننده بود.

فارغ از همهٔ اینها، {فهمیدم که} اصل ماجرا سخت کار کردن است؛ مبارزه‌ای دردناک و سخت. نمی‌خواستم همیشه به همین مسیر سخت و دردناک تن بدهم، اما به مثابه هنرمند تو ناچار هستی که مدام دوباره کشف کنی و دوباره تصمیم بگیری، و این افتضاح است. واقعاً کار افتضاحی است که ناچاری انجامش دهی.

از سوی دیگر، همین چیزها نکتهٔ جذاب خلق اثر هنری و چرایی ارزشمند بودن آن است؛ این که هیچ‌گاه به شکل قبل نخواهد بود. هیچ روش مشخصی برای خلق اثر هنری وجود ندارد. اگر به خودم بیایم و تلاش کنم که ببینم چطور اثر هنری آخرم را خلق کرده‌ام، هیچ‌وقت کمکی به انجام اثر هنری بعدی‌ام نخواهد کرد. (در گفتگو با Joan Simon منتشر شده در مجلهٔ Art in America، سال ۱۹۸۸)

دسته‌ها
نری آکسمن

نری آکسمن: زیبایی نشانه‌ای از کارایی است

زیبایی ـ در هر شکلی – نشانه‌ای از کارایی است. این رویکرد در هستهٔ درونی هرکدام از کارهای گروه ما وجود دارد؛ ما مسائل را حل نمی‌کنیم، ما فن‌آوری‌هایی را اختراع می‌کنیم که راه‌های تازه‌ای عرضه می‌کند که به وسیلهٔ آنها با دنیای اطراف خود تعامل کنیم. اگر خوش‌شانس باشیم می‌توانیم راه‌حل‌هایی برای مسائلی که از وجودشان خبر نداشته‌ایم کشف کنیم. (در گفتگو با Matthew Ponsford، منتشر شده در وب‌گاه CNN، سال 2018)

دسته‌ها
ایپریل گورنیک

ایپریل گورنیک: نقاشی می‌کنم تا بفهمم چرا نقاشی می‌کنم

من در کارم نور و فضا را به تجسم در می‌آورم. من تلاش می‌کنم نقاشی‌هایی خلق کنم که قدرتمند باشند و سرشار از نوع خاصی از حس مکان باشند که باعث می‌شود فردی که شاهد نقاشی است آن حس مکان را تجربه کند. نقاشی‌های من متفکرانه هستند، لزوما آنها را سریع نمی‌کشم. من سعی می‌کنم چیزهای زیادی را در آن‌ها بگنجانم. و البته آن‌ها می‌توانند خیلی ساده منظره هم تلقی بشوند، من هم دوست دارم. و من نقاشی می‌کنم تا بفهمم چرا نقاشی می‌کنم، برای همین هم سخت است بگویم اهدافم چیست چرا که نقاشی برای من به منزلهٔ راهی برای کشف آن اهداف است. (در گفتگو با Betsy Susslerمنتشر شده در مجله ‌BOMB در سال 1988)