وقتی شما به تماشای یک فیلم میروید، دارید بازیگرها را تماشا میکنید، و به دیالوگها گوش میدهید و اینها چیزهایی هستند که شما به آنها توجه میکنید. اما در طول فیلم موسیقی به شما میگوید که [در هر لحظه] چه احساسی داشته باشید، پس [موسیقی متن] واقعا در حال کنترل رابطهٔ شما با داستان است.
به همین شکل، معماری هم همین کار را انجام میدهد. هر زمان که شما در حال قدم زدن هستید و یک ساختمان جدید میبینید، این در واقع یک قطعهٔ موسیقی فیلم است. یک قطعهٔ موسیقی که هیچوقت قطع نمیشود. پس همیشه شما را کنترل میکند، اما نه به طور مستقیم و به صورتی که شما به آن توجه کنید.
معماری شما را کنترل میکند، به دلیل اینکه دقیقاً مثل یک قطعهٔ موسیقی فیلم در پسزمینهٔ توجه شما قرار دارد. اگر بخواهید موسیقی فیلم بسازید، بعضی وقتها ممکن است موسیقی را در پسزمینهٔ توجه بگذارید و گاهی هم آن را روی زمینه قرار بدهید. اما هدف شما عمل کردن در زمانی است که آدمها مشغول توجه به چیز دیگری هستند. این چیزی هست که من دوست دارم آن را یاد بدهم. این که چطور این کار را انجام بدهیم. (در گفتوگو با Luca De Giorgi، در سال ۲۰۱۲، ترجمهٔ پویان روحی و دیگران، منتشر شده در کتاب «تئوری معماری معاصر»، انتشارات کتابکدهٔ کسری)