دسته‌ها
سید محسن حبیبی

سید محسن حبیبی: منطقهٔ ۲۲ تهران شهر نیست، همه‌اش ساختمان است

رشد یک مضمون درون‌زایی دارد، توسعه معمولاً برون‌زاست. منطقهٔ بیست و دو {تهران} شهر نیست، همه‌اش ساختمان است. گسست کامل صورت گرفته است. در آن منطقه نیاز به دینامیته کردن و ساخت شهر جدید هست.

گسترش‌هایی که در دههٔ هفتاد صورت گرفته عمدتاً گسترش‌های مسکونی است، خدمات شهری در آن کم‌رنگ است. مدرسه نیست، درمانگاه نیست، پارک نیست و خیابان نیست. شهرهای جدید چقدر محمل نابسامانی‌های اجتماعی و روان‌شناسی شده است، به خاطر این که مردان برای کار از شهر خارج می‌شوند و در تمام روز این شهر خالی است، بدون هیچ فضای عمومی، برای این که زنان در آن سرمایه‌گذاری اجتماعی کنند.

بنابراین یک‌سری کلونی‌هایی تشکیل شده که عجیب و غریب است؛ یعنی گسست عاطفی هم اینجا وارد می‌شود. فقط گسست کالبدی و فیزیکی نیست، گسست روانی هم اتفاق می‌افتد. تازه در سال هزار و سیصد و هفتاد که من اعتراض کردم به مقولهٔ شهرهای جدید در یک کنفرانس بین‌المللی که در اصفهان تشکیل شده بود، که روی صحنه جلوی همه با معاون وزیر وقت آن زمان با هم درگیر شدیم و حال آن چیزی که گفته‌ام را به من برمی‌گردانند! (در گفت‌وگو با پریسا حیدری، منتشر شده در مجلهٔ مطالعات هنرهای زیبا، سال ۱۳۹۹)

دسته‌ها
اودیل دک

اودیل دک: بهتر است معماران ایرانی به جای کپی‌برداری از معماری سرزمین‌های دیگر مزیت‌های معماری ایرانی را زنده کنند

بگذارید از منظر یک فرانسوی چیزی که در فرهنگ هنری شما برایم بسیار جذاب بوده است را روایت کنم؛ من سال گذشته سفری به ایران برای سخنرانی در جمعی دانشگاهی داشته‌ام و در فرصت کوتاه پیش آمده سعی کردم به دانش خودم نسبت به فرهنگ معماری شما اضافه کنم چیزی که در مورد هنر ایرانی می‌توان به روشنی دریافت یک سنت انتزاع قدرتمند و برجسته است که حاصل ریاضیات، هندسه و علوم پایه‌ای است که توسط دانشمندان کهن کشف شده و توسط هنرمندان و معماران به کار برده می‌شده است. نکتهٔ مهم به نظر من برای جامعهٔ حرفه‌ای معماران ایرانی این است که این جریان قدرتمند را از دست ندهند، برای این که امروزه یک ظرفیت قابل توجه برای نگهداشت این خط و پیوستار «آبستراکسیون» و انتزاع وجود دارد که باید ترجمان خود را در معماری بیاید و در حد پوسته و دکور باقی نماند و به جای آن که بخواهید چیزی یا شیوه‌ای از آن چه که در دیگر سرزمین در جریان است را کپی‌برداری کنید بهتر است از قابلیت‌های پدید آمده در جهان برای زنده کردن مزیت‌های نسبی معماری ایرانی بهره ببرید و البته این به آن معنی نیست که در حصاری از دکور معماری گذشته خود محصور بمانید و این بخش دشوار کار شماست. برای آن که مردم کوچه و بازار از «دکور» خوششان می‌آید ولی معمار این قابلیت را دارد که چیزی بیشتر از یک دکور ساده را ارائه دهد.

{…} نکته‌ای در مورد بسیاری از کشورها چون ایران قابل توجه است و آن ضرورت یک گسست است، منظور من از گسست در حیطهٔ معماری است، محتوا و مشخصات معماری حال حاضر شما ضرورت یک گسست را یادآوری می‌کند و این گسست نمی‌تواند پدید آید مگر با تمایز آن با سنت، برای این که در وضعیت موجود نوعی نیروی بومی برای بازگشت به سمت سنت وجود دارد که در نبود نگارش‌های روز آمد و جابه‌جایی و تغییر عوامل لازم برای پویایی معماری در این روزگار در نوعی دکورسازی گذشته دست و پا می‌زند. برای این که گسستی از شرایط نابسامان معماری که در آن هستید پدید آید ضرورت این وجود دارد که بسیار روز آمد باشید، شاید هم بیش از آن چه دیگران هستند، شاید همان طور که در سایر عرصه‌های علم خود را روزآمد کرده‌اید، این مشکلی بزرگ و البته به همان اندازه فرصتی بی‌نظیر برای معماری ایران خواهد بود. من فکر می‌کنم این ضرورت دارد. (در گفتگو با کامبیز مشتاق گوهری، منتشر شده در مجلهٔ همشهری معماری، ش ۱۲، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: نمی‌فهمم معماران در ایران چه‌کار می‌کنند، وقتی هیچ‌کدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب دهند

در ایران حدود صد و بیست سال، یعنی از زمان مشروطه، وقتی به معماری معاصر ایران نگاه می‌کنیم می‌بینیم که رویکرد معماری معاصر ایران یک رویکرد صوری و تصویری بوده است. حالا برخی دوست دارند که این تصویر به اصطلاح از غرب بیاید بعضی‌ها دوست دارند این تصویراز معماری اسلامی بیاید. در معماری این صد و بیست سال رویکرد یک رویکرد صوری است، یک رویکرد ساختاری نیست. ما در آن زمان یک ساختار معماری را که همان سنت معماری بود کنار گذاشتیم و آن را با یک معماری صوری که از غرب آمد جایگزین کردیم. در صورتی که ما در کشور و در تمدنی هستیم که تا قبل از این صد و بیست سال معماری‌اش همیشه ساختاری بوده و ساختار کامل و جامعی داشته. حتی صادر هم کرده، قرن‌ها و قرن‌ها ایران صادر کننده معماری در سراسر جهان بوده؛ نمونه‌اش هم در هندوستان هست هم در خود آمریکا.

{…} من فکر می‌کنم آن ساختار باید تداوم پیدا می‌کرد و همینطور تحول هم پیدا می‌کرد. من کاری که دارم می‌کنم این است که سعی می‌کنم آن ساختار ادامه پیدا کند و متحول هم بشود. من معماری هستم که ساختار معماری هر دو طرف را می‌دانم. بعد از آن گسست ما دیگر معماری نداریم. مثلا فرودگاه جوابگوی این جمعیت نیست. به همین ترتیب معماری مسکن هم نمی‌تواند پاسخگو باشد. در جامعه یک تقاضای مسکن وجود دارد که این تقاضا فقط اقتصادی نیست اجتماعی هم هست و راهکارش معماری است نه چیز دیگری. من نمی‌فهمم معماران در ایران صد و بیست سال است چه‌کار می‌کنند، وقتی که هیچکدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب بدهند؛ می‌خواهد مسکن باشد، فرودگاه باشد، بیمارستان باشد یا مقر حکومت باشد. مقر حکومت ایران کجاست؟ کاخ سفید ایران کجاست؟ مابه‌ازای فضایی ندارد. این معماران هستند که مردود شده‌اند برای اینکه نتوانستند مابه‌ازای فضایی هیچکدام از این فعالیت‌ها را جواب بدهند‌. (در گفتگو با کوروش رفیعی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۴۶، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
منوچهر معتبر

منوچهر معتبر: ما آوانگارد نیستیم بلکه سعی کرده‌ایم از اتفاقی که در دنیا می افتد عقب نمانیم

ما آوانگارد نیستیم بلکه سعی کرده‌ایم از اتفاقی که در دنیا می افتد عقب نمانیم. در حالی که این هنرها همه وارداتی است. به نظر من باید تلاش کنیم که تحول و تازگی را در داشته‌های خودمان به‌وجود بیاوریم. به روز ماندن به هر حال کار ساده‌ای نیست برای همین همه ما از روی دست هم نگاه می کنیم. کار مشکلی است که بخواهیم بگوییم ما مثل اروپایی‌ها مدرنیست هستیم. من معتقدم که باید اصول آکادمیک را رعایت می‌کردیم.
به طور مثال پیکاسو که پدیده هنری قرن بیستم است در همهٔ کارهای آکادمیک خود استاد زبردستی بود. همه دوره‌های هنری برای او درونی شده بود که بعد توانست با استفاده از تجاربش به پدیده قرن بیست تبدیل شود اما ما ساده‌انگارانه به آثارش نگاه می‌کنیم و تصور می‌کنیم از همان ابتدا به صورت مدرن کار کرده است در حالی که او در جریان فعالیت‌های هنری خود به مدرن رسید. ایرانی‌هایی که کارهای اورجینال دارند نیز به صورت آکادمیک کار کرده‌اند. مثلاً شاعری مثل شاملو پیش از آن که شعر نو بگوید، اشعار شاعران کلاسیک مثل حافظ و سعدی و مولانا را فهمیده بود و بعد از آنها عبور کرد.
در جامعه ما همیشه هر وقت خواسته‌ایم به جایی برسیم یک گسست رخ داده است. در غرب این طور نبوده است و نسل‌های مختلف از تجربه‌های همدیگر استفاده می‌کنند. مثلا کافه‌هایی هست در فرانسه و ایتالیا که حدود ۳۰۰ سال قدمت دارد و این شغل و تجربه‌هایش از هر نسل به نسل بعدی انتقال داده شده، نسل جدیدتر چیزی به آن افزوده است و از آن برندسازی کرده‌اند اما در ایران ما همیشه آغازگر بوده‌ایم نه ادامه‌دهنده. در حالی که دنیا را همین آدم‌هایی توسعه می‌دهند که از تجارب گذشتگان بهره گرفته‌اند و چیزی به آن اضافه کرده‌اند. (در گفتگو با فاطمه حامدی‌خواه، منتشر شده در وب‌گاه خبرگزاری مهر، سال ۱۳۹۶)