واقعیت این است که از دیدگاه نظری در مورد معماری اسلامی ایرانی اتفاق نظری وجود ندارد. برخی این را یک مصداق میبینند مثلاً میگویند هر بنایی که گنبد و مناره و یا هندسه داشته باشد یک بنا با معماری اسلامی ایرانی است. اما برخی دیگر این نوع معماری را یک مفهوم میبینند.
واقعیت این است که وقتی اسلام ظهور کرد، به ما نگفت که معماری به چه شکل باشد؛ بلکه اسلام به ما گفته است که چگونه زندگی کنیم. اگر درست زندگی کنیم، درست آموزش ببینیم و درست تکامل یابیم، آن محصولی هم که توسط معماران ما درست میشود محصول درستی خواهد بود. این حرف امروز هم نیست بلکه شاید در قرن دوم توسط حکیم ابونصر فارابی در بحث مدینهٔ فاضله به این نکته اشاره میکند. ایشان میفرماید مدینهٔ فاضله محصول دست کسانی است که در این جامع به تکامل میرسند. یعنی اگر آن جامعه متكامل باشد، خروجیهای آن هم متكامل خواهد بود.
با این نگاه، معماری اسلامی ایرانی یک مفهوم میشود و هر آنچه از آموزههای اسلامی در آن بنا رعایت شده باشد، آن بنا میتواند یک اثر در حوزهٔ تعریفی معماری اسلامی باشد. در گذشتهٔ ایران هم همینگونه بوده است. این آثار مورد تحسین ما در زمان خودشان بسیار نوآورانه و بدیع بودهاند و با این نگاه حتی اگر ظاهر بنا مدرن باشد و با مصالح جدید ساخته شده باشد {هم میتواند جزو معماری اسلامی ایران باشد}. اما اگر شما یک بنایی را بسازید که ظاهری با معماری ایرانی را داشته باشد اما مصرف انرژی آن بالا باشد و در آن اتلاف انرژی صورت بگیرد یا این که مظاهر آن بسیار زیبا باشد اما اصولی نباشد و با یک زلزله چند ریشتری فرو بریزد، خوب مسلماً اثری اسلامی نیست. هر چیزی که عقلانی باشد طبیعتاً شرعی هم است. (در گفتگوی منتشر شده در نشریهٔ نامهٔ شورا، ش ۸۶، سال ۱۳۹۴)