وقتی بچه بودم کتابهایی به من داده بودند که الگوهایی قدیمی از دوران ادواردی {دورهٔ پادشاهی ادوارد هفتم} داشت، و مرور و دیدن این همه ایده که تلاش میکردند تا مسئلهای را حل کنند برای من همیشه بسیار مسحورکننده بود، اما آنها کیفیتی زیباییشناختی هم داشتند.
بنابراین من با این ایده که میخواهم مخترع شوم بزرگ شدم، اما بعداً فهمیدم که نمیشود در رشتهٔ اختراع تحصیل کرد. دنیای اختراع به همهٔ این حوزههای متنوع تقسیم شده بود. و آنچه من در این زمینه مفید یافتم این است که همواره مسئلهای وجود دارد، چیزی که شما آن را همچون یک رخنه یا روزنه درمییابید؛ رخنهای که میتوانید آن را پر کنید.
گاهی ما هدف را گم میکنیم. اگر نتوانید توضیح دهید که مسئله چیست طراحی کردن {شما} بیمعناست. انتقادات و مسائل منفی به نظر میرسند، اما اینها برای ما امری مثبت است و ما را یاری میرساند. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت designboom، سال ۲۰۱۵)