این از سادهلوحی دانشجویان معماری است که ایمان دارند از طریق طراحی میتوان بحرانهای جهانی را –از جمله بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی- حل کرد. طراحی نمیتواند هیچ بحرانی را حل کند. اگرچه شخصاً دربارهٔ متمایل شدن معماری به سوی سایر رشتهها بدبینم، در عین حال فکر نمیکنم که ما معماران بتوانیم دور خودمان دیوار بکشیم و در لاکمان فرو رویم. ما معماران باید به قدر کافی خردمند باشیم که همزمان با بحثهای بین رشتهای راجع به تاثیرات و عواقب معماری در جهان، از مباحثات خصوصی در میان خودمان راجع به مشکلات معماری غافل نشویم. ما نباید این دو نوع تعامل را با یکدیگر اشتباه بگیریم. فهمیدنش چندان سخت نیست. اولویت این است که حرفهٔ خودمان را بهخوبی بیاموزیم و نباید در توجیه ضعفمان در طراحی و خلاقیت، محیط زیست و سیاست و تکنولوژی را بهانه کنیم. {…} به نظر من با توجه به خواهش عمومی و گستردهای که وجود دارد، و در جایی که معماری با دیگر حوزهها متصل میشود ما معماران به تعامل گسترده با دیگران نیازمندیم. اما همزمان باید به یاد داشته باشیم اگر قرار است در مورد یکچیز با دیگران همکاری کنیم، باید در مقام معمار وارد شویم، نه در مقام یک جامعهشناس یا اقتصاددان یا کنشگر. (در گفتگو با نادر تهرانی، منتشر شده در مجلهٔ BOMB، سال 2013)
دستهها
استن الن: نباید در توجیه ضعفمان در طراحی، محیط زیست و سیاست را بهانه کنیم
اولویت این است که حرفهٔ خودمان را بهخوبی بیاموزیم و نباید در توجیه ضعفمان در طراحی و خلاقیت محیط زیست و سیاست و تکنولوژی را بهانه کنیم.