واقعیت این است که چهل، چهل و پنج سال پیش حاکمیت معماری مدرن بلامنازع بود. اما در حال حاضر چه در مراکش یا مالزی یا الجزایر یا یونان و مکزیک همه میخواهند کاریکاتور و مقلد دیگری نباشند و همه میکوشند که حیثیت فرهنگی خود را در قالب معماری حفظ کنند. و ما هم خودمان در این مورد یکدل هستیم و یک نیت داریم. اما من مشکل را جای دیگری میبینم. همانطور که گفته شد، در این تلاش برای قالب معماری بخشیدن به فرهنگ و هویت خودمان نه فرمولی داریم، نه الگویی و نه شیوهای خاص. و دیگران نیز همین مشکل را دارند. مثلا در ژاپن شما کارهای کیشو کوروکاوا را میبینید که چقدر عقیده به سنت دارد و در کتابهایش به این میپردازد که باید چگونه فرهنگ دیرین ژاپن را در کارها حفظ کرد. و حتی در یکی از کارهایش کلاه سامورایی را روی در ورودی گذاشته است. و از آنطرف اگزوساگی هم هست که عقیده دارد ژاپن به جایی رسیده میتواند پرواز کند، بیمرز و بوم. و لویی کان را هم میبینیم که در داکا مجلس را طراحی میکند و از آن سرزمین الهام میگیرد.
من در بنگلادش یک نظرخواهی انجام دادم. ۸۳ درصد مردم آن کشور با طرح کان موافق بودند، چون وقتی به آن نگاه میکنند حس میکنند چیزی از وجودشان و قلبشان و میراث فرهنگیشان در آن ساختمان است. و آقای عبدالواحد وکیل، شاگرد و همکار حسن فتحی را هم داریم که یک سنتگرای محض است و دقیقا مسجد را کپی میکند و الگو به الگو کارهای حسن فتحی را ادامه میدهد. به هرحال این بحث برای ما هم مطرح است. اینکه هویت معماری خودمان را چگونه بیان کنیم و ما کوشش کردیم به مسئولیت خودمان در این زمینه عمل کنیم. به هرحال واقعیت این است که فرمولی مشخص در دست نیست و اظهار نظر دربارهٔ این که این طرح زیادی مدرن یا سنتی است چندان آسان نیست. (در میزگرد طرحهای برندهٔ مسابقهٔ فرهنگستانهای ایران، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش 13، سال 1373)