کارهایی از نسل {معماران} جوان دیده میشود که نوید آیندهای بهتر را میدهند، ولی تردید دارم که این تعداد انگشتشمار معمار کافی باشد. بهنظر من مشکل اصلی آموزش معماری در دانشگاههاست که تفاوت عظیمی با دانشکدههای بیرون از ایران دارد. معماری مانند رشتههای مهندسی دیگر نیست. هدف اصلی تدریس معماری باید آموزش طراحی باشد. برای پیشرفت بیشتر باید پایه مستحکمتری داشته باشیم. این پایه باید در دانشگاه به وسیله استادانی که فهم طراحی بالای دارند تدریس شود. هرچه تعداد طراحان با حساسیت بالا داشته باشیم، به معماری و شهرسازی با کیفیت بالاتری میرسیم.
{…} گفتم نسل جوان هستند، اما انگشتشمارند و این کافی نیست برای جهانیشدن. من یک مثال از ادبیات بزنم. یک نویسنده ایرانی مثل محمود دولتآبادی میتواند در جهان مطرح باشد، چرا؟ چون داستانی که مینویسد در بستر جامعه ایران است. فرض بگیریم آقای دولتآبادی رمانی در بستر جامعه آلمان بنویسد، خب به نظر خندهدار خواهد بود. معمار تفاوت زیادی با یک شاعر یا نویسنده ندارد. معماری باید داستان خودش را در بستری که در آن احاطه شده، بنویسد. وقتی داستان معماری در ایران کپی داستان معماری آلمان یا هر کشور دیگری است لزومی نیست از جهانیشدن صحبت کنیم. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)