مدرنیسم ابتدا بسیار منطقی و عملگرا بود. اما در اواخر قرن بیستم دنیا به جای متفاوتی تبدیل شده بود. در ترکیهٔ دههٔ شصت میلادی اثرات مدرنیسمِ خردگرا مهیب بود. این جنبش از حیث فکری و از حیث معمارانه ورشکست بود. {در آن دوره} در مقام یک معمار میتوانستید با خلق طرحهای بسیار ساده قسر در بروید، اما {خلق طرحی که} به طور همزمان ساده باشد و خوب بسیار دشوار است.
من از هرگونه تعصب، چه از نوع سکولار آن و چه از نوع مذهبیاش، بیزارم. خودم را در میانهٔ این دو وضعیت میبینم. من آدمی مذهبی نیستم، اما مذهب را میفهمم و به آن احترام میگذارم. در حال حاضر روی یک مسجد کار میکنم و این طرح مرا برانگیخت تا دربارهٔ اینکه معماری اسلامی اساساً راجع به چیست بیندیشم. من به بافت، ترکیب بافتها، بهره بردن از سایه و نور طبیعی آنطور که در معماری اسلامی سنتی هست علاقهمندم. در طراحی داخلی مسجد سنجکلر من در حال تلاش هستم که جوهرهٔ فضای مذهبی را تسخیر کنم. این فضایی ساده است که مردم را به نماز خواندن و تنها بودن با خدا ترغیب میکند.
اما من در عین حال علاقهمندیهای مدرنیستی بسیاری نیز دارم. نکتهای که میخواهم بگویم این است که مدرنیسم دهههای شصت و هفتاد تماماً زمینه و روح را از معماری گرفت. مدرنیسم ادعایی مبنی بر آغاز از ابتدا داشت، میشود گفت از نقطهٔ صفر. اما چنین نقطهای وجود ندارد. هیچ دنیای آرمانیای وجود ندارد. ما در معماری باید از زمین بیاموزیم، از مکان. برخلاف مدرنیستهای متعصب، من به زمینه، به تمایز و نداشتن یک نظم ثابت در همهجا معتقدم. وقتی مردم میگویند که طرحهای مرا بازمیشناسند خیلی ناراحت میشوم. من خودم را مجبور میکنم که هر بار چیز متفاوتی خلق کنم، چیزی که وابسته به زمینه باشد. (در گفتوگوی منتشر شده در مجلهٔ ArchIdea، سال ۲۰۱۳)