داستان هنرمند: ادوارد هاپر
تحریریهٔ وبسایت گفتار
ادوارد هاپر در سال ۱۸۸۲م در یک خانواده نسبتاً مرفه در نیویورک متولد شد. هاپر از کودکی استعداد خاصی در طراحی داشت و پدر و مادرش مشوق او بودند و لوازم نقاشی را برایش تامین میکردند.
او در دانشگاه هنر و طراحی نیویورک به تحصیل پرداخت و پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه در یک آژانس تبلیغاتی مشغول به کار شد و جلد مجلات بازرگانی را طراحی میکرد. اگرچه بیشتر به خاطر نقاشیهای رنگ روغنش معروف است اما در ابتدا با کارهای آبرنگ و بعضی قلمزنیهای تجاریاش اعتباری کسب کرد. هاپر توجه ویژهای به طراحی هندسی داشت و طوری با دقت فیگورهای انسانی را قرار میداد که با محیطشان در تعادل باشند.
هیچکس به خوبی ادوارد هاپر انزوای فرد درون یک جامعه مدرن را به تصویر نکشیدهاست. نقاشیهایش از فیگورهایی در بستر شهری نقش فراتری از نمایش دادن چهره مدرن شهری ایفا میکنند و پلشتیهای تجربه انسانی را آشکار میسازند. در حالی که آثارش به طور رسمی در رده نقاشیهای واقعگرا قرار میگیرد، اما در حقیقت این آثار نگاهی عمیقتر به زندگی بین دو جنگ جهانی ارائه میکند. هاپر با زدودن هرگونه نشانهای از حیات یا حرکت در نقاشیهایش و اضافه کردن وجه دراماتیک با نورپردازیهای خیره کننده در فضاهای خفقانآور شمایی از زندگی روحی روانی سوژههایش را به تصویر درمیآورد. او به موجودیت فرد – چه در کلانشهر مدرن چه در زندگی روستایی – که ممکن است معمولی یا پیش پا افتاده به نظر برسد اهمیت و وزن میبخشد.
پیکرههای هاپر که معمولا یا با شیشه پنجره یا به طور استعاری از محیط اطرافشان منزوی و مجزا به تصویر به کشیده شدهاند، نمادی از توجه هنرمند به تنهایی زندگی مدرن است. جزئیات سرد و بیروح و نور یکنواخت در بسیاری از کارهایش نوعی کشمکش به وجود میآورد و توجه بیننده را از ظاهر سوژه به تجربیات احساسی او منحرف میکند.
تصاویر هاپر همواره محدودند و تنها بخشی از یک داستان یا جنبهای از آن را نمایش میدهند. هاپر با به جا گذاشتن سرنخهای بسیار ولی بدون هیچ جواب خاصی، بیننده را به تمام کردن داستان وامیدارد. این وجه از هنر او پسامد بزرگی برای گسترش پستمدرنیسم به شمار میرود، مکتبی که در آن مخاطب نقش عمدهای در درک اثر هنری دارد. (گردآوری و ترجمه از وبسایت The Art Story)