
هوشنگ سیحون
هوشنگ سیحون، متولد سال ۱۲۹۹ و درگذشتهٔ سال ۱۳۹۳، معمار و استاد دانشگاه سرشناس ایرانی بود.معماری مدرن نمیتواند باشد؛ معماری یا صحیح است یا غلط.
معماری مدرن نمیتواند باشد. معماری {یا} صحیح است یا غلط. انعکاس احتیاجات و افکار مردم جهان در هر دورهای متفاوت بوده است و به طور کلی هنرْ خود نمایشگر اینگونه انعکاسهاست. در هر دورهای آنچه نو به وجود میآید مدرن است. تنها صحیح بودن یا غلط بودن این افکار است که میتواند مطرح باشد. معماری یونان برای مردم گذشته مدرن و نو بوده. رنسانس تحول جدید و مدرن بوده و خلاصه امروز هنر ما موقعی مورد قبول قرار میگیرد که احتیاجات و نیاز واقعی مردم را برآورد.
{…} مدرن بودن فقط غیر عادی بودن نیست. این فکر، یعنی حجمها و طرحهای غیر قراردادی به وجود آوردن مرضی است که اکثر هنرمندان ما بدان دچار شدهاند.
صحیح بودن میتواند یگانه هدف باشد. در ضمن عمل خود به خود از تکنیک نو و عوامل تازهای که قرن ما به وجود آورده استفاده میشود. فکر صحیح و امکانات جدید طبیعتاً معماری نو و تازهای به وجود میآورد. نه {فقط} در این مملکت، بلکه در تمام جهان هدف اصلی راحتی مردم و استفادهٔ مردم است، نه یک معماری غیر معمولی. معماری به خاطر معماری نمیتوان باشد. چون مردمی هم در کار هستند و دیگرانی که طالب زندگی راحت و مطمئن هستند. (در گفتوگوی منتشر شده در مجلهٔ نگین، ش ۱۲، سال ۱۳۴۵)
معماری حال حاضر ایران نه فرنگی است و نه ایرانی.
به نظر من این هرج و مرج {در شهرهای ما} زاییدهٔ تحول بیمقدمهٔ معماری ماست. تا چهل سال پیش ما یک روش قدیمی ساختمانی داشتیم و کمابیش با اصول کهن و دیرینه (مخصوصاً در مورد مساکن و منازل) عمل میکردیم که به طور کلی عبارت بود از در نظر گرفتن جهت ساختمان و ایجاد بادگیر و حوضخانه و تناسب قسمتهای خالی (یعنی پنجرهها) با قسمتهای پر ساختمان (یعنی دیوارها) و قطر دیوارها و طرز بنای سقفها و ایوانها و سایهبانها و شکل باغچه و حیاط و انتخاب درختها و غیره.
تمام این جزئیات بنا بر مطالعات مفصل و تجربیات چندین صد ساله انجام میگرفت و معماران ما به جایی رسیده بودند که هدف خود یعنی ایجاد زندگی راحت برای صاحب کار را تأمین میکردند. در گذشته موضوع زیبایی نیز در معماری ما منطقی بود. تناسب و رنگ مصالح که در نما و در داخل بنا به کار میرفت و همآهنگی آنها با هم و جزئیات گچبری یا آجرکاری و برجستگیها و فرورفتگیها و تطبیق آنها با نور طبیعی (مخصوصاً در طهران که درخشندگی آفتاب کوچکترین برجستگی را نمایان میسازد) و بازی حجمهای هندسی و مخصوصاً سادگی این اشکال تمام مسایلی بودند که معماران ما (حتی در خانههای کوچک) به آنها سخت توجه داشتند.
ولی از تاریخ ورود معماری مدرن بدبختانه ما خواستیم کورکورانه و بیتوجه به سنن و اصول از معماری غربی تقلید کنیم و در نتیجه سبک خودمان را فراموش کردیم و روش اروپایی را هم (آن طوری که از نظر کشور ما باید قابل قبول باشد) به کار نبردیم. به این دلیل معماری ما نه فرنگی است و نه ایرانی. (در گفتگو با فرخ غفاری، منتشر شده در مجلهٔ آرش، ش ۵، سال ۱۳۴۱)
پیشرفت در دنیای هنر امروز بر مبنای رقابت و همکاری درست است. هر کسی سعی میکند که کارش از دیگران بهتر و موفقتر باشد. در معماری نیز این اصل مسلم است. هنگامی سطح معماری مملکت ما پیش خواهد رفت که برای انجام کارها مهندسهای متعددی وجود داشته باشد و رقابت و همکاری صحیح بهوجود بیاید. بدین نظر ما سعی خواهیم کرد که اولیای امور را وادار کنیم که معماری را از انحصار عدهٔ معدود در بیاورند، یعنی به یک مهندس (هر قدر هم که مسن و با تجربه باشد) بیشتر از حدی که در توان اوست سفارش داده نشود و در عوض به جوانان هم به اندازهٔ استعداد خودشان کار داده شود تا بتوانند با تجربهداران و بزرگان روی اصول درست رقابت کنند. برای عملی ساختن این فکر باید مرجعی ایجاد کرد که محصل را پس از اتمام دورهٔ دانشکده همراهی کند و کار برایش تهیه کند. چنین روشی پس از ده یا پانزده سال نتیجهٔ مطلوبی خواهد بخشید. (در گفتگو با فرخ غفاری، منتشر شده در مجلهٔ آرش، ش ۵، سال ۱۳۴۱)
هر تحول و هر انقلاب و هر حرکتی، چه سیاسی، چه اجتماعی، چه اقتصادی بیشک در امر معماری تاثیرگذار است. به لحاظ اقتصادی باید گفت اقتصادیات مهمترین نقش را در معماری بازی میکنند. باید بودجه کار ساختمانی مهیا باشد تا بتوان آن را اجرا کرد وگرنه بدون تامین کافی مالی، کار معماری لنگ خواهد شد. در فرانسه یک اصطلاح عامیانه وجود دارد که میگویند: «وقتی ساختمانسازی از دست برود، همه چیز از دست میرود.» یعنی شاخص پویایی اقتصاد کشورها در میزان ساختمانسازی است که در آن مملکت جریان دارد.
سیاست، البته با این دید و این امید که سیاست کشورها در جهت رفاه جامعه قدم بردارد، بیشک روی مقوله معماری تاثیرگذار است. سیاست دولتها با اقتصاد ارتباط پیدا میکند. با چه سیاستی چه مسیر اقتصادیای در یک جامعه پیش گرفته شود که ساختمانسازی رونق پیدا کند. پس هر نوع تحول سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک خط مشی خاصی را به معماری دیکته میکند. فرض کنید یک وقت جامعه یک جامعه کارگری است و دولت متعهد است که برای گروهها و طبقات وسیع کارگران و زحمتکشان ساختمانسازی کند، مثل شوروی سابق. در این حالت نوع ساختمانسازی و معماری شکل خاصی بهخودش میگیرد. یک موقع سیاستی هست بر مبنای سیستم سرمایهداری که در نتیجه یک سبک معماری دیگری را ایجاب میکند که به کلی با آن قبلی فرق دارد، مثل آمریکا و اروپا. یک موقع یک سیاستی براساس دید و سلیقه یک دیکتاتوری خاصی عمل میکند که آن نیز شکل بهخصوصی بهخودش میگیرد؛ نمونه بسیار گویای آن در زمان هیتلر و موسولینی در آلمان و ایتالیا بود که بر پایه ایدئولوژی فاشیسم با زور میخواستند یک سبک خاصی از معماری را که اصطلاحا به معماری فاشسیم معروف شد را تجویز کنند که البته به دلیل اینکه این سبک معماری خودجوش نبوده و از بطن جامعه برنخاسته بود، بنابراین پایدار نبود و با سقوط فاشیسم از بین رفت. آنها میخواستند معمار طوری طراحی و اجرا کند که مکتب نازیسم و فاشیسم را منعکس کند. پس میبینیم که معماری با تمام مسایل و تحولات یک جامعه ارتباط پیدا میکند و به عبارت دیگر، زبان گویای حالات روحی و فکری یک جامعه است. (در گفتگو با علی فراستی در سال ۱۳۷۲، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۱)
در مورد ما ایرانیها متاسفانه این مشکل وجود دارد که همهٔ ما خودمان را در دو رشتهٔ پزشکی و معماری صاحبنظر میدانیم. با چنین زمینهای کار کردن با مصالح جدید برای من بسیار دشوار بود چون میخواستم کاری کنم که در سنت و عرف جامعهٔ ما نبود. مخالفتهای زیادی بر سر راه این پروژه {بانک سپه} وجود داشت. عشق و ایمانی در وجود من بود که یک دفعه مواجه با موانعی میشد که میخواست جلوی آن را بگیرد. اما من با مرارتهای بسیار توانستم موفق شوم. انسان در حال پیشرفت است و ما نمیتوانیم این پیشرفت را نادیده بگیریم. (در گفتگو با محمد قاریپور، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش 48، پاییز سال 1384)
در زمان تصدی وزارت مسکن توسط آقای نیکپی که افکار و نظریات خاصی داشت، ریاست دانشکده هنرهای زیبا با من بود و در تمامی شوراها و کمیسیونهای شهرسازی و معماری شرکت داشتم. یک روز بعد از شورا با او تنها ماندم. او گفت: «چرا ما نباید یک فکری کنیم که معماری پهلوی را به وجود بیاوریم، تدوین کنیم، ضوابط و چارچوبهای آن را روی کاغذ بیاوریم و از مهندسان خود بخواهیم که روی همین چارچوبها و ضوابط ساختمان بسازند؟» ضمن بحث و گفتوگوی مفصل، به او گفتم: «این کار صحیح نیست. معماری یک امر دیکتهشونده یا دستورالعملی نیست و نمیتواند باشد که فرضا شما با یک امریه بخواهید یک سبک معماری به وجود بیاورید و چنین فکری قابل حصول نیست. ما نمیتوانیم چنین مقرراتی را تدوین و به دیگران تکلیف کنیم که طبق این بخشنامه و این قالب، معماری کنید. شما نیز صلاح نیست که این نظر را دنبال کنید.» او قانع نشد و اصرار داشت که این فکر عملی شود و من هم مخالف بودم. مخالفت من جنبه سیاسی نداشت و صرفا جنبه فنی و علمی داشت چون معماری پدیدهای است که از دل جامعه میجوشد، بالا میآید و نمیشود آن را تکلیف کرد. من همانروز به او گفتم: «ما در تاریخ معاصر دو نمونه داشتیم، هیتلر و موسولینی. هردو خواستند سبک معماری فاشیستی را ابداع کرده و بر دیگران تحمیل کنند ولی دیدیم به محض اینکه این دو حکومت ساقط شدند، معماریشان نیز ناپدید شد. معماری فاشیستی محکوم به فنا بود. پس ما باید از این تجربه درس بگیریم. معماری باید خودجوش باشد و از بطن جامعه بیرون بیاید و غیر از این نمیتواند باشد.» به علاوه، آن سبکی که آن زمان در ایران اجرا میشد همان معماری پهلوی بود و در آینده هرگاه صحبت از معماری آن دوران شود، با همین هویت شناخته خواهد شد و دیگر لزومی به مقررات و بخشنامه ندارد. (در گفتگو با علی فراستی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال 1393)
معمار خوب آن است که با آنچه در اختیار دارد بتواند کار عالی انجام بدهد. در یکی از مسافرتهای تحقیقی که میکردیم در شهر کاشان به خانهای قدیمی برخوردیم که در حدود صدسال پیش ساخته شده است و معروف است به خانهٔ بروجردی. مرکز اصلی این ساختمان تالاری است گنبددار. وقتی ما گنبد را مطالعه میکردیم دیدیم که صددرصد از گل ساخته شده است یعنی با ابتداییترین مصالح. ولی در عین حال بهقدری این گنبد (که در آن نه برنز و نه فلز و نه سنگ مرمر بهکار رفته) با مهارت و زیبایی و تناسب و ارزش هنری ساخته شده است که انسان را خود به خود وادار به تحسین از معمار میکند که توانسته با مصالح بسیار ساده آنچنان عظمت و لطف را بهوجود بیاورد. به نظر من مصالح موجود در ایران برای معماری جدید کاملا کافی است و ما معماران وظیفه داریم که از آنچه در اختیار داریم (آجر و سیمان و سنگ و آهن) به بهترین وجهی در کارمان استفاده کنیم. به جای کارهای لوکس و گران بیاییم عملی انجام بدهیم که ارزش واقعی مصالح محفوظ بماند. ولی اگر قرار باشد که اساس معماری ما درست نباشد در آنصورت بهکاربردن سنگها و فلزهای گرانقیمت ارزشی به کارمان نمیدهد. من فکر میکنم که ما نه امروز و نه در آینده احتیاجی به مصالح خارجی نداریم و معمار آن کس است که با گل خام هم بتواند یک کار هنری باارزش بهوجود بیاورد. (در گفتگو با فرخ غفاری نویسندهٔ مجلهٔ آرش، ش 5، سال 1341)
معماری ایرانی صرفاً در ساختن قوسهای شکسته و کاشیکاری و گنبد و طاق و این نوع کارها نیست. در معماری آنچه مهم است روحیهٔ آن است و برای ما نیز درک روحیه و شخصیت معماری اصیل ایرانی اهمیت دارد و نه طاق شکسته یا قوس و عوامل دیگر که مربوط به فن (تکنیک) معماری هستند. این عوامل (مانند کاشی و گنبد و آجرکاری و درهای ارسی و مشبکها و غیره) عوامل اجرا کننده یا توجیهکنندهٔ معماری هستند و نه روحیهٔ آن. باید امروز یک سبک مشخص ایرانی به وجود بیاید. بناهای هخامنشی و ساسانی و صفوی به هم شباهتی ندارند ولی هر سه ایرانی هستند و در هر سه دوره شاهکارهای فراموشنشدنی بهوجود آمده که تا امروز طرف تحسین مردم جهان است. چرا نباید امروز هم در معماری مدرن ایرانی شاهکار بهوجود بیاید؟ ما بایستی اکنون از وسایل نوین (مانند آهن و بتون مسلح و بتون فشرده و غیره) برای ایجاد معماری ایرانی یعنی ساختمانهایی که با شرایط محلی تطبیق میکنند استفاده کنیم. (در گفتگو با فرخ غفاری نویسندهٔ مجلهٔ آرش، ش 5، سال 1341)
در عالم هنر هر هنرمندی و هر دست اندرکار امور هنری باید اطلاعاتی مفصل و عمیق از گذشتهٔ هنر داشته باشد. این حتی کافی نیست و باید یک اطلاعات عمومی هم کسب کند. برای اینکه یک فرد هنرمند نه تنها باید به تکنیک و روش کار خودش بلکه به روشهایی که از گذشته متداول بوده و با مکاتب گذشته آشنایی مکفی داشته و آنها را مطالعه و تجزیه و تحلیل کرده باشد و بداند که هنر در آن رشتهٔ خاص از کجا حرکت کرده تا به اینجا رسیده و او در ادامهٔ این سیر تحول چه رسالتی دارد. بنا بر این برای دست فکر کردن و درست عمل کردن باید از تاریخ و سوابق آن مطلب به خصوص اطلاع داشته باشد. چرا که یک هنرمند یا آرشیتکت هیچگاه از بطن مادر بیرون نمیآید، فرد باید برود مطالعه کند و آموزش ببیند و آثار ساخته شده را لمس کند و با اینها آشنایی پیدا کند که چرا و تحت چه شرایطی آن آثار بدان صورت ساخته شدند و حال که من میخواهم کاری انجام بدهم شرایط من چیست. (در مصاحبه با روزنامهٔ ابتکار، سال 1391)
ما اصلاً چیزی به نام «معماری اسلامی» نداریم. این یک نامگذاری بیمعناست. عربستان در زمان فتح ایران به دست اعراب مسلمان از هنر معماری بهرهای نداشت و آنان چیزی در این عرصه برای عرضه به تمدنهای پیشرفتهٔ زمان مانند ایران و روم نداشتند. آنچه به نادرست «معماری اسلامی» نام گرفته در بنیاد خود هیچ نیست جز هنر معماری ایرانیان و دانش و ابداعات و فنون پیشرفتهٔ آنان در این زمینه در دوران ساسانیان. «معماری اسلامی» چیزی نیست جز یک نام نادرست برای همان معماری ایرانی. بنا بر این بهتر است به آن «معماری ایرانی دوران اسلام» گفته شود. (گفتگو با نشریهٔ فرهنگ، سال 2014)