
تام مین | Thom Mayne
تام مین، متولد سال ۱۹۴۴، معمار اهل امریکاست. او در سال ۲۰۰۵برندهٔ جایزهٔ پریتزکر شد.در مقایسه با محیط دانشگاه، در دفتر معماری خودم و در حین کار میتوانم به طریقی بسیار مستقیمتر آموزش دهم.
طبق آخرین شمارش من، {از طریق فعالیتِ طراحانی که از دفتر ما جدا شدهاند و دفتر خودشان را تأسیس کردهاند} چیزی در حدود پنجاه تا شصت دفتر معماری مختلف از دل دفتر معماری ما بیرون آمده است. من واقعاً، واقعاً به این افتخار میکنم. وقتی افراد مورفوسیس را ترک میکنند من عصبانی نمیشوم، آنها را بغل میکنم و به آنها میگویم که هدفشان را دنبال کنند.
وقتی یک شخص جوان اینجا شروع به کار میکند، دو مسیر وجود دارد که اگر از ما جدا شود یکی از آنها را دنبال خواهد کرد؛ یکی این که وارد دورهٔ تحصیلات تکمیلی شوند، و دوم این که بروند و دفتر خودشان را تأسیس کنند. پیش از هر کدام از این دو مسیر، آنها مرا دعوت به ناهار میکنند و من پیشاپیش میدانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اگر آنها دو سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است برایشان توصیهنامهای بنویسم تا به دانشکدهٔ تحصیلات تکمیلی بروند. اگر پنج یا ده سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است دفتر خودشان را تأسیس کنند و من به آنها تبریک میگویم؛ آنها در حال صعود هستند.
من به این موضوع بسیار افتخار میکنم، چرا که حالا خودم را همچون فردی بسیار فراتر از یک معمار میبینم. در مورفوسیس، من میتوانم به طریقی بسیار مستقیمتر از یک محیط دانشگاهی آموزش دهم. چرا که ما در کنار هم پروژهای را در سطحی بسیار عمیقتر و معنادارتر پیش میبریم، چون این کار واجد واقعیت و مسئولیت آن چیزی است که ما در حال تولیدش هستیم.
پانزده سال پیش، زمانی که دفتر ما در حال بزرگ شدن بود، من شروع کردم به این که خودم را بیشتر در مقام یک رهبر فکری ببینم تا یک طراح، چیزی که هیچگاه پیش از آن در نظر نگرفته بودم. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت designboom، سال ۲۰۱۸)
سی سال پیش دفتری را راهاندازی کردم به نام مورفوسیس، به معنای توسعهٔ شکلها. در سرتاسر فعالیتم خودم را وقف معماری به مثابه نتیجهٔ یک روند کردهام، که نتیجهاش تولید مادهای اضافه است که در نهایت نتیجه و منابع فکری را به منظور سخن گفتن در اختیار ما قرار میدهد. هیچوقت مجذوب خود نتیجه نبودهام. هیچگاه به معماریای که در خدمت سبک باشد علاقهای نداشتهام. همیشه عاشق کاری بودهام که در نسبت با شرایطی که آن را به وجود آورده بسیار ویژه و خاص باشد. (در گفتگو با Vladimir Paperny در سال ۲۰۰۵، منتشر شده در وبگاه رسمی مصاحبهکننده)
معماری عجیبترین حرفههاست. شما در مقام یک معمار در ابتدای کارتان درگیر یافتن صدای خاص و جایگاه هنری خود هستید. 25 سال آزگار در حال طراحی بناهای کوچک و مسکونی و موضوعاتی همچون کافه و کارهای کوچک دیگری هستید که مردم میتوانند دربارهٔ آنها به شما اعتماد کنند. بعد وقتی به پنجاه سالگی میرسید تازه اولین پروژهی {واقعی} را به شما میدهند. مثل حرکت کردن در یک محدودهی مشخص است. افراد بسیار بسیار اندکی از این محدوده خارج شدهاند. علیالخصوص در امریکا، شما در ۴۵ یا پنجاه سالگی کارتان را آغاز میکنید. قبل از آن درگیر یافتن صدای مخصوص خودتان و درگیر وجه زیباییشناسانهی معماری هستید. (در گفتگو با Emma Robertson نویسندهٔ وبگاه The Talks، سال 2017)
مسئلهای که امروز بیشتر به آن علاقهمندم شهرنشینی است، که در قرن بیست و یکم جانشین ساختمانهای منفرد شده است. مسائل ضروری امروز ما زیربنایی و شهری است. معماری روز به روز در حال میل کردن به سوی مسائل مرتبط با شهرهای در حال رشد ماست. غفلت زیادی در پرداختن به این مسائل در حال حاضر وجود دارد، اما با توجه به ضرورت این مسائل باید آنها توجه کنیم. ما باید بر پیچیدگی و کثرت نیروهای معماری در شهرهای بزرگ تمرکز کنیم که البته هیچ کس درکی از آنها ندارد. (در گفتگو با نویسندهٔ وبسایت Archdaily، سال 2017)