حسین سلطان‌زاده

حسین سلطان‌زاده متولد سال ۱۳۳۵ معمار و پژوهشگر ایرانی است.

معماری سنتی ما آنقدر تقدیس شده که کسی جرئت نمی‌کند انتقادی به آن وارد کند.

حسین سلطان‌زاده

معماری و شهرسازی سنتی کشور از چنان ارزش و غنایی برخوردار است که علاوه بر آنکه آن را به عنوان یکی از مهم‌ترین {…} افتخارات فرهنگی و تاریخی کشور می‌توان مورد ارزیابی قرار داد، از لحاظ آموزشی نیز مأخذ بسیار مناسبی به شمار می‌اید و گمان می‌کنم کمابیش همهٔ افراد به این خصوصیات معماری و شهرسازی سنتی آگاهی دارند اما نکته‌ای که شاید اشاره به آن بی‌فایده نباشد این است که معماری و شهرسازی سنتی ما آنقدر مورد تقدیس قرار گرفته است که کسی جرئت نمی‌کند برخی از خصوصیات یا آثار آن را مورد انتقاد قرار دهد. در حالی که آن نیز دارای اشکالات و مسائلی است و معماران و شهرسازان در گذشته نیز دچار اشتباه می‌شده‌اند.

مثلاً مسجد امام {مسجد شاه} در میدان امام (نقش جهان) اصفهان از لحاظ طراحی معماری اثری ارزشمند به شمار می‌آید و از جنبهٔ موقعیت استقرار در میدان نیز اثری قابل توجه است اما از جنبهٔ ارتباط آن با سایر فضاهای همجوارش دارای نقص است. می‌دانید که بیشتر مساجد جامع در شهرهای کشور همیشه در محلی قرار گرفته‌اند که صحن آنها مکان عبور و مرور مردم نیز بوده و در واقع بخشی از فضای شهری نیز به شمار می‌رفته است. {…} مسجد امام {شاه} اصفهان در مکان مناسبی از میدان قرار گرفته اما ارتباط آن با معابر و راه‌های مجاور ضعیف است. (در مصاحبهٔ منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۱۹ و ۲۰، سال ۱۳۷۱)

در ایران هنوز تفاوت هنر معماری و ساختمان‌سازی شفاف نشده است.
حسین سلطان‌زاده

عامل اقتصاد یکی از مهم‌ترین پارامترهای تاثیر گذار بر معماری معاصر ایران و سایر کشورهای جهان است. با توجه به اینکه حجم عمده‌ای از ساخت و سازها، به ساختمان‌های مسکونی، اداری کوچک و… اختصاص دارد و در ساخت این نوع ساختمان‌ها اقتصاد پروژه و هزینهٔ ساخت، حرف اول را می‌زند، بنابراین در بسیاری از بناهای یاد شده، مسئلهٔ فرهنگ و هویت، در حوزهٔ طراحی خود به خود نادیده گرفته می‌شود؛ اما در ساختمان‌های عمومی و دولتی چنین نیست، فقدان اندیشه و تفکر لازم در کارفرمایان ما و گاه در قشری از مردم، باعث می‌شود معماری توسعه پیدا نکند. در بناهای بزرگ، شاهد سرمایه‌گذاری‌های کلانی هستیم که با عدم اشراف کافی از طرف طراح و مسئلهٔ اهمیت پروژه، کاری متوسط یا احتمالاً ضعیف اجرا می‌شود. در ایران هنوز تفاوت هنر معماری و ساختمان‌سازی شفاف نشده و بسیاری از ساختمان‌های ما در نبود هنر معماری و از روی ژورنال‌های غربی و به دست بساز و بفروش‌ها ساخته می‌شوند. باید برای ضعف فرهنگ عمومی کشور در حوزهٔ هنر معماری فکری کرد تا آن طور که شایستهٔ این هنر است در گسترش آن کوشیده شود. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)

نمی‌توان انتظار داشت که در یک جامعه فلسفه و جامعه‌شناسی پیشرفت نکند ولی معماری پیشرفت کند.
حسین سلطان‌زاده

تضعیف هویت معماری ایرانی در دورهٔ معاصر را می‌توان زاییدهٔ دو دسته از عوامل به‌شمار آورد؛ من گمان می‌کنم یک دسته از عوامل، عوامل درونی بودند؛ یعنی به خصوصیات معماری ایرانی و فضای آموزش معماری ایرانی تا دوران قاجار مربوط می‌شدند و دستهٔ دوم عوامل بیرونی یا خارجی بودند. در مورد عوامل درونی باید به این نکته اشاره کرد که متأسفانه تجربیات و دانش معماری در جامعهٔ سنتی ایران به صورت سینه‌به‌سینه و شفاهی منتقل می‌شد و نتوانست تا اواخر دوره قاجار به صورت آکادمیک تبدیل شود، {…}

از دورهٔ قاجار تقلید از معماری‌های دیگر آغاز می‌شود. کمتر دیده‌ام افرادی به موضوع تقلید از معماری هند و عثمانی در دورهٔ قاجار اشاره کرده باشند؛ درحالی‌که قبل از اینکه ما به تقلید از اروپا بپردازیم، تقلید از هند و عثمانی در معماری ایران راه پیدا کرده بود و این موضوع، نشان‌دهندهٔ آن است که چون معماران ایرانی در دوران قاجار توانایی کافی برای ابداع به صورت گسترده در هنر معماری و توسعه دانش معماری نداشتند، به ناچار در برخی از حوزه‌ها به تقلید روی آوردند. {…}

پیشرفت معماری در یک جامعه با پیشرفت سایر هنرها و دانش‌ها مرتبط است؛ یعنی ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که در یک جامعه فلسفه، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و هنرهای دیگر پیشرفت نکنند؛ ولی معماری پیشرفت کند. چنین امری امکان‌پذیر نیست، بنابراین وقتی ما به معماری نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سایر رشته‌هایی که با معماری می‌توانستند ارتباط داشته باشند و اگر پیشرفت می‌کردند در معماری تأثیر می‌گذاشتند، نیز پیشرفت نکرده‌اند. بدیهی است که معماری نیز به طور مستقل نمی‌توانست از دانش‌های دیگر تغذیه شود؛ بنابراین هم خود دانش معماری و هم رشته‌های وابسته به آن، هر دو در دوران قاجار دچار یک ضعف اساسی بودند. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)

متأسفانه امروزه عدهٔ بسیاری از دانش‌آموختگان معماری شرایط لازم را برای حضور در عرصهٔ اشتغال ندارند.
حسین سلطان‌زاده

متأسفانه امروزه عدهٔ بسیاری از فارغ‌التحصیلان و دانش‌آموختگان عرصهٔ معماری و نیروی کار تربیت شده، شرایط لازم را برای حضور در عرصهٔ اشتغال ندارند. در نتیجه، این امر سبب شده که بسیاری از دانشجویان انگیزهٔ لازم و کافی را برای آموزش مناسب نداشته باشند. {…}

متأسفانه به نظر می‌رسد که هنوز هم برنامه مناسبی برای کنترل وضعیت حاضر ایجاد نشده است تا جایی که شنیده‌ها حاکی از حضور بیش از هشتصد مرکز آموزشی در حوزهٔ معماری است که آمار بسیار ناخوشایندی به شمار می‌رود زیرا قطعاً کشور ما به این میزان فارغ‌التحصیل و دانش آموخته در این رشته نیاز ندارد. {…} طبیعی است که وقتی با این حجم گسترده، بخش‌های آموزشی فعالیت می‌کنند، نمی‌توانیم آموزش‌های عمیقی را شاهد باشیم زیرا تمام این روند سرانجام بر صف افراد بیکار جامعه می‌افزاید. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌گاه هنرآنلاین، سال ۱۳۹۷)

در مورد بناهای عمومی ایران تعبیر معماری ایرانی و در مورد بناهای مسکونی تعبیر معماری بومی یا محلی صادق است.
حسین سلطان‌زاده

وقتی به یک فرد نگاه می کنیم، در وهلهٔ اول، عضوی از جامعه انسانی است؛ بعداً می‌تواند سفیدپوست باشد، سپس می‌تواند آسیایی باشد، بعد همزمان می‌تواند ایرانی باشد و همزمان می‌تواند آذری باشد و بعد متعلق به مثلاً ارومیه. اینها مغایرتی با یکدیگر ندارند، یعنی جوامعی هستند که درون یکدیگر قرار دارند. زمانی که از معماری ایرانی سخن می‌گوییم، منظورمان معماری‌ای است که مشخصات کلی فرهنگ ایرانی را در خودش منعکس می‌کند؛ و زمانی که از معماری محلی سخن می‌گوییم، منظور معماری‌ای است که مشخصات یک محل یا بوم را منعکس می‌کند. پس معماری ایرانی جامع‌تر و اعم‌تر از معماری محلی است و ضمن اینکه هویت ویژه‌ای دارد، ولی تمامی اجزای معماری بومی را ندارد؛ به ویژه در ایران، بوم‌های مختلفی داریم. تعبیر معماری ایرانی در مورد بناهای عمومی و جامع صادق است مثل مساجد جامع، کاروان‌سراها، آرامگاه‌ها و غیره. اما در مورد واحدهای مسکونی، بایستی تعبیر معماری بومی یا محلی را به کار ببریم، چون خانه‌های مسکونی مناطقی مثل گیلان، آذربایجان، بوشهر، کردستان و غیره با یکدیگر متفاوتند. بنابراین هم یک معماری ایرانی داریم که در طول تاریخ تحول و تکامل پیدا کرده است و هم معماری بومی و محلی که چندان تحولی نیافته و بیشتر تحت تأثیر شرایط بوم بوده است. مثلاً روستای میمند سال‌هاست که به همین شکل بوده یا خانه‌های گیلان دو هزار سال است که ساختارشان به همین نحو بوده است. تغییرات و تحولات شان در جزئیات و تزئینات است نه در کلیات. یا ساختار کلی خانه‌های یزد و یا اصفهان، سالیان دراز تغییر نکرده است.

لذا بسته به نوع فضا، اگر به سراغ فضاهای آیینی و عمومی به ویژه در سطح ملی برویم، باید صحبت از معماری ایرانی به میان آوریم، اما در مورد بناهای مسکونی باید صحبت از معماری محلی و بومی به میان آوریم. (در گفتگویی در چارچوب برنامهٔ «نخستین همایش انسان شناسی هنر» در سال 1390، منتشر شده در وب‌گاه انسان‌شناسی)