لودویش میس فان در روهه | Ludwig Mies van der Rohe
لودویش میس فان در روهه، متولد 1886 و در گذشتهٔ ۱۹۶۹، از مشهورترین معماران جنبش مدرن است.نمیخواهم جالب باشم. میخواهم خوب باشم.
آنچه جوهر عصر است {را جستوجو کردم}. و این تنها چیزی است که ما واقعاً میتوانیم بیان کنیم، و ارزش بیان را دارد.
یک چیز دیگر هم وجود دارد که اکنون به ذهن من میرسد. توماس آکوئیناس میگوید «منطق اولین اصل همه کار انسان است». بسیار خوب، اگر یک بار آن را دریافتید، آنگاه مطابق با آن عمل میکنید. پس هر چیزی را که منطقی نباشد دور میریزم.
نمیخواهم جالب باشم. میخواهم خوب باشم. (در گفتگو با Moises Puente در سال ۱۹۵۵، منتشر شده در کتاب «گفتگوهایی با میس فان در روهه» ترجمهٔ افرا غریبپور)
معماری به معنی این است که شما از بیرون به چیزی شکل میدهید.
فکر میکنم پل واشنگتن مصداق ظریفی از یک ساختمان مدرن است. مستقیماً به سمت مقصد حرکت میکند. شاید دربارهٔ برجهایش اندیشههایی داشتند، ولی من دربارهٔ یک اصل صحبت میکنم و نه دربارهٔ آن [برجها]. اما حرکت بر روی یک خط سادهٔ مستقیم از یک سمت هادسن به سمت دیگر، این راه حل مستقیم، همان چیزی است که به آن اشاره دارم.
یک چیز دیگر هم هست. ما در آلمانی واژه «باءکونست» را به کار میبریم؛ که خود شامل دو کلمه است: باء (ساختن) و کونست (هنر). هنر پالایش ساختن است. این چیزی است که با باءکونست بیان میکنیم. وقتی من جوان بودم، از کلمهٔ آلمانی معماری متنفر بودیم: آرشیتکتور. ما درباره باءکونست صحبت می کردیم زیرا معماری به معنی این است که شما از بیرون به چیزی شکل میدهید. (در گفتگو با Moises Puente در سال ۱۹۶۴، منتشر شده در کتاب «گفتگوهایی با میس فان در روهه» ترجمهٔ افرا غریبپور)
نمیخواستم زمان را تغییر دهم، هدفم بیان زمان بود.
در همه سالهای عمرم به معماری علاقهمند بودم و تلاش کردهام با نظرات دیگران درباره معماری آشنا شوم. به نظر من، معماری به دورانی خاص تعلق دارد. معماری بیانگر ماهیت واقعی دورهٔ خاص خودش است. همیشه با مسئلهٔ حقیقت روبرو بودهایم. چگونه میتوانیم حقیقت را پیدا کنیم، با آن آشنا شویم و درکش کنیم؟ همهٔ آنچه که میگویم نتیجهٔ یک عمر کار و فعالیت است. وقتی میگویم معماری باید تجلی سازه باشد، به ایدهای خاص اشاره نمیکنم؛ اما مسئله این بود که در آن زمان، روابط متقابل بین این عناصر شفاف نبود. پس همه مطالعاتم درباره چیزهایی بود که بر معماری تأثیر میگذاشتند. وقتی دربارهٔ جامعهشناسی میخواندم به دنبال ایدههایی بودم که واقعا در زمان ما تأثیرگذار بودند. نمیخواستم زمان را تغییر دهم؛ هدفم بیان زمان بود. کل پروژهام همین بود. قصد تغییر چیزی را نداشتم. واقعا باور دارم که همه این ایدهها، ایدههای جامعهشناسانه و حتی ایدههای فنآورانه، بر معماری تأثیر میگذارند؛ اما این ایدهها به خودی خود معماری نیستند. چیزی که باید یاد بگیریم ساختن با استفاده از همه مواد و مصالح موجود است و این همان عنصر گمشده زمان ما است. (در گفتگو با Moises Puente در سال ۱۹۵۵، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و فتانه اتباعی)
برخی اوقات افراد از من میپرسند: «اگر کسی از آثار شما تقلید کند چه احساسی خواهید داشت؟» پاسخ من این است که این موضوع برایم مشکلی نخواهد بود. به نظر من این دلیلی است که به واسطهٔ آن با هم کار میکنیم و چیزی را پیدا میکنیم که همه بتوانند از آن استفاده کنند. تنها امیدواری ما این است که کسی که تقلید میکند، درست این کار را انجام دهد. (در گفتگو با Moises Puente در سال ۱۹۵۵، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و فتانه اتباعی)
هرگز با مشتری {کارفرما؟} دربارهٔ معماری حرف نزنید. با فرد مقابل دربارهٔ بچهها حرف بزنید. این یک سیاست ساده و خوب میباشد. فرد مقابل دربارهٔ معماری اغلب موارد درکی نخواهد داشت. یک معمار باید بتواند چیزی که مشتری میخواهد بیان کند. اغلب مشاهده میشود که مشتری نمیداند به دنبال چه چیزی میباشد. مشتری ممکن است ایدههایی داشته باشد و نمیگوییم که این ایدهها مسخره هستند. ولی در مورد معماری آموزش ندیدهاند و نمیدانند که چه چیزی امکانپذیر بوده و چه چیزی امکانپذیر نمیباشد. {…} این مورد {که امکان دارد مشتری از ساختمان تمام شده راضی نباشد} اصلا اهمیت ندارد. اگرچه من تاکنون این مورد را تجربه نکردهام. ممکن است من مشاجرهٔ زیادی با مشتریها در حین طراحی ساختمان داشته باشم و بعضی مواقع در حین ساخت نیز مشاجره وجود داشته است. ولی همیشه در اتمام کار از کار من راضی بودهاند. (در گفتگو با Moises Puente در سال 1959، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و فتانه اتباعی)
بعضی چیزها قابل جایگزینشدن هستند و به دلیل نیاز جایگزین میشوند، اما آیا از جایگزینی ساختمانها شگفتزده میشویم؟ خیر. باید منطقی باشیم. لزومی ندارد ساختمانهایی بسازیم که مثل اهرام مصر هزاران سال عمر کنند. در واقع ساختمانها باید به اندازهٔ عمرشان پابرجا بمانند. لزومی ندارد ساختمانهای موقتی بسازیم. اگر میخواهید ساختمانهای موقتی داشته باشید بهتر است به ساختن چادر فکر کنید. هر روز بیش از پیش یقین پیدا میکنم که بین معماری و تمدن رابطهای مشخص وجود دارد. اگر کسی بگوید بین معماری و تمدن رابطهای وجود ندارد صحبت کردن با او دربارهٔ این موضوع کاملا بیهوده است. من شخصا به وجود این رابطه باور دارم و به نظرم وظیفهٔ اصلیمان ساختن نوعی معماری است که بیانگر تمدنی باشد که در آن زندگی میکنیم. فکر میکنم تنها راه غلبه بر هرج و مرج نیز همین است. تمدن ما تا حد زیادی به علم و فناوری وابسته است. این یک واقعیت است و همه باید درکش کنند. اما سوال اینجاست که تا چه حد میتوانیم این واقعیت را بیان کنیم؟ میدانید، ما معمارها در چنین جایگاه عجیب و غریبی قرار داریم. ما باید به بیان همین زمانی بپردازیم که در آن آثارمان را خلق میکنیم. اما در نهایت من واقعا باور دارم که معماری تنها میتواند بیانگر تمدن خود باشد. (در گفتگو با Moises Puente در سال 1960، منتشر شده در کتاب «گفتگو با میس وندر روهه» ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و فتانه اتباعی)