
مایکل گریوز | Michael Graves
مایکل گریوز، متولد سال 1934و درگذشتهٔ سال 2015، معمار و طراح صنعتی اهل امریکا بود.برایم مهم نیست که پستمدرنیسم بازگردد یا خیر، من فقط میخواهم مردم خوب معماری کنند.
در مقام یک معمار، وقتی از من میپرسند «آیا شما یک پستمدرنیست هستید؟» من همیشه پاسخ میدهم «این {که میگویید} چی هست؟». و آنها نمیدانند، هیچ تصوری ندارند. این برای آنها فقط یک اسم است.
برای من، پستمدرنیسم راهی برای دیدن شهر سنتی است. پستمدرنیسم راهی است که، مثلاً، خیابان پنجم در پورتلند با محور پیاده و همهٔ آن چیزها کشش بیشتری پیدا کند، تا این که یک شهر جعبهشیشهای آن هم در میانهٔ یک میدان خالی باشد، چیزی که یکی از شرکتکنندگان پیشنهاد داده بود. به نظر من مهم است که وقتی ما در شهر قدم میزنیم، بخشی از شهر باشیم، ساختمانهای شهر با ما گفتوگو کنند. این همان چیزی است که من در معماری خود به دنبالش هستم.
واقعاً برایم مهم نیست که آیا این به اصطلاح پستمدرنیسم -یا هرچیز دیگری که کسی فکر میکند هست- یا هر سبک دیگری بازمیگردد {یا نه}. من فقط میخواهم مردم خوب معماری کنند. (در گفتوگوی منتشر شده در وبلاگ Portland Architecture، سال ۲۰۱۲)
در دهههای بیست و سی قرن بیستم، مدرنیسم اروپایی به امریکا راه پیدا کرد و در آن زمان نمایش بزرگی در موزهٔ هنر مدرن برقرار بود که {ما امریکاییها} به نوعی آن را جذب کردیم و معماری مدرن در امریکا نیز از همان موقع به بعد شروع شد. اما مدرنیسم ما نوع خاصی از مدرنیسم بود. وقتی معماری مدرن در اروپا متولد شد، ریشه در خانههای پیشساخته، هفتههای کاری کوتاهتر و مشارکت اجتماعی داشت، در چیزهایی که اصلاً ربطی به زیباییشناسی نداشتند. اما ما در امریکا فقط جنبهٔ زیباییشناسانهٔ مدرنیسم را اخذ کردیم. ما شروع کردیم به خلق فضاها به جای اتاقها. و در این کار زیادهروی کردیم، مثلاُ سراغ درهای شیشهای رفتیم، و نهایتاً نتیجه این شد که حریم خصوصی از بین رفت.
راه حل این است که هر دو را داشته باشیم. این که اتاقهایی خلق کنیم که به اندازهٔ کافی بزرگ باشند تا احساس گشودگی و مشارکت، بسته به این که چگونه دلتان بخواهد با فضای بیرون مشارکت کنید، ایجاد کند. و این که اتاقهایی بسازیم که بتوانید در آنها بخوابید و پرده یا کرکره را ببندید تا اتاقی تاریک در اختیار داشته باشید و {و با داشتن چنین اتاقی} در فضایی که آتریومی به ارتفاع دوطبقه و اتاقی شیشهای دارد به خواب نخواهید رفت. این همان زبانی است که من از آن صحبت میکنیم. اجزایی تکراری در بناها و خانهها وجود دارد که اندیشیدن به آنها همیشه جذاب است. (در گفتگو با Amy Rose Dobson، منتشر شده در وبگاه Curbed، سال ۲۰۱۲)
برای من زیبایی و طراحی از هم تفکیکپذیر نیستند. شما نمیتوانید چیزی را داشته باشید که خوب کار کند و زشت باشد. اگر چیزی کارش را به خوبی انجام میدهد، احتمالاً زیبا هم هست. یک گیره کاغذ به نظر من زیباست چون کارش را درست انجام میدهد. موضوع این است که کسی {برای طراحی گیرهٔ کاغذ} وقت صرف فهمیدن این بکند و بپرسد که مثلا دست شما چطور کار میکند و یا عملکرد ابزاری که به دست میگیرید نسبت به وظیفهای که قرار است در دست انجام دهد چگونه است. (در گفتگو با Camille Peri منتشر شده در وبسایت Caring، سال 2009)
توصیهٔ من به معماران جوان این است که در کنار تحمل سختیها، مطالعه کنند و نحوهٔ ساماندهی فضاها و خلق پلان را بیاموزند. در حال حاضر وضع کل صنعت ساختمان خراب است. اوضاع معماری با وجود زاها حدید، رم کولهاس، دنیل لیبسکیند و افرادی مشابه اینها افتضاح است. من امیدوارم هرچه زودتر این وضع متوقف شود. موزهٔ ماکسی که زاها حدید آن را طراحی کرده ماهیانه تنها بیست و پنج نفر بازدید کننده دارد. این یعنی مردم از این ساختمان متنفرند. (گفتگوی منتشر شده در وبسایت آرکیتایزر، سال 2013)