پل آبکار

پل آبکار، متولد سال ۱۲۸۷ و درگذشتهٔ سال ۱۳۴۹، معمار نوگرای ارمنی‌تبار ایرانی بود.

آرشیتکت باید روانشناس هم باشد تا بتواند اخلاق هم‌میهن خود را بشناسد و برای او معماری سالم ایجاد کند.

پل آبکار

چشم آیینهٔ روح است؛ مثلاً شاگرد یا محصلی که به دانشگاه می‌رود اگر ساختمان‌های مدارس و دانشگاه‌ها با تناسب پیش‌بینی شده باشد آن شاگرد یا محصل با رغبت بیشتری بر آنجا می‌رود. مریضی که به مریضخانه می‌رود که معالجه شود اگر یک ساختمان با تناسب ببیند قسمتی از مرض او تسکین داده می‌شود.

به همین دلیل است که قبلاً گفتم آرشیتکت باید روانشناس هم باشد تا بتواند اخلاق همنوع و هم‌میهن خود را بشناسد و از این راه بتواند یک معماری سالم ایجاد کند. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)

دفتر معماری باید یک مرکز هنری باشد نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی.
پل آبکار

یادم می‌آید وقتی که سی‌وچند سال پیش که برای اولین بار وارد دانشکده شده بودم تابلویی به این مضمون توجهم را جلب کرد: «شما که می‌خواهید معماری را شروع کرده و بعد از چند سال دیپلمه شوید بدانید که زندگی مردم در نوک قلم شماست».

خیلی‌ها وقتی که دیپلم {=مدرک فارغ‌التحصیلی} معماری را به دست می‌آورند اینطور به نظرشان می‌رسد که مردم احمقند و شروع می‌کنند به سیستم امریکایی، ولی اگر ما این گفتهٔ سقراط را باور داشته باشیم که می‌گوید هر مرد در دنیا هم کمی دکتر است و هم کمی معمار، می‌بینیم که با همکاران خود سر و کار داریم.

به عقیدهٔ من، به عکس، موقعی که ما دیپلمه می‌شویم باید نسبت به شغل خودمان مبتکر باشیم زیرا شغلیست که تمام چیزهای خوب را شامل می‌باشد؛ کمپوزیسیون، نقشه، دکوراسیون، پسیکولوژی {=روان‌شناسی} و یک کلام این شغلیست که باید اختراع کنیم.

برای من معماری زیباترین شغل دنیاست که می‌توانیم داشته باشیم. زیرا این شغلیست که اگر کسی قلباً مشغول آن باشد تمام گرفتاری‌های دنیا را فراموش می‌کند، به حدی که حتی یادش می‌رود که پیر شود. معمار باید حوصلهٔ یک فرشته را داشته باشد تا بتواند برای همنوع خود مفید واقع شود. در ضمن می‌گویم برای وطن خود چون وطن است که با آثاری که بجای می‌گذاریم آبرویش حفظ می‌شود.

پس معماران جوان اگر به کار خودتان ایمان دارید باید دفتر معماری را به صورت یک مرکز هنری داشته باشیم، نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی. به قول فرانسوی‌ها اگر معمار باشید همیشه یک تکه‌نان روی میز نقشه‌کشی شما خواهد بود. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)

باید به‌وسیلهٔ معماری چشم را سیر و روح را اغنا کرد.
پل آبکار

مرد {=انسان} پیشرفت‌کرده، از آنکه خیلی فقیر است تا آنکه خیلی غنی است، مبارزه می‌کند تا خواسته‌های خود را تهیه نماید. وقتی که مرد این قرن از صبح تا شب کار می‌کند و شب با اعصاب خسته می‌خواهد به منزل برود تا برای فردای خویش تجدید قوا کند بدون این که قصد داشته باشد، نظرش به ساختمان خودش می‌افتد و به روی زینت اتاق نیشیمن یا اتاق استراحت خویش. اگر تمام این چیزها متناسب با اخلاقش باشد او را اغنا می‌کند، پس چشم نگاه می‌کند و روح قانع می‌شود. بنابراین چشم آیینهٔ روح است. مثل‌های زیادی وجود دارد که می‌توانیم بگوییم، ولی فقط مثال عادی می‌زنم. چشم است که می‌بیند و روح عاشق می‌شود. پس به وسیلهٔ معماری باید چشم‌ها را سیر کرد، تا مرد انسان بماند. نه مانند لوکوربوزیه که در ابتدای کارش گفته بود که مرد ماشین است و باید در قوطی زندگی کند. برعکس باید بگوییم که مرد یک حیوان عقل‌دار و احساساتی است. یک معمار باید محیط مناسبی با روح این شخص ایجاد کند که نه فقط مرد باشد، بلکه یک انسان بماند و اینطور است که معماری یکی از داروهای روح مرد است. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ هنر و معماری، ش 2، سال 1348)

ما آرشیتکت‌های ایرانی باید دست به دست هم دهیم نه اینکه با هم رقابت کنیم.
پل آبکار

عده‌ای از جوانان ما به خارج رفتند و خیلی از آنها هم معمار شده و برگشتند و شروع به ساختن ساختمان‌های اروپایی کردند که متأسفانه این تیپ ساختمان‌ها نه با آب و هوا و نه با اخلاق مملکت ما می‌سازد؛ آنهایی که به انگلستان رفتند تیپ انگلیسی، آنهایی که به امریکا رفتند تیپ آمریکایی و غیره. برعکس، من فکر می‌کنم که ما معماران بهتر است روانشناس هم باشیم تا این کارهایی که انجام می‌دهیم مانند قوطی‌های سیگار نباشد که به زودی از مد افتاده و هیچ‌چیز برای آینده باقی نگذارد. به این دلیل است که من فکر می‌کنم معماری مدرن ایرانی وجود ندارد و ما آرشیتکت‌های ایرانی باید دست به دست هم بدهیم نه اینکه رقابت کنیم. شاید با فعالیت بتوانیم یک معماری ایرانی که لایق تاریخ خودمان باشد ایجاد کنیم. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ هنر و معماری، ش 2، سال 1348)