
اودیل دک | Odile Decq
اودیل دک، متولد سال ۱۹۵۵، معمار و طراح شهر اهل فرانسه است.بهتر است معماران ایرانی به جای کپیبرداری از معماری سرزمینهای دیگر مزیتهای معماری ایرانی را زنده کنند.
بگذارید از منظر یک فرانسوی چیزی که در فرهنگ هنری شما برایم بسیار جذاب بوده است را روایت کنم؛ من سال گذشته سفری به ایران برای سخنرانی در جمعی دانشگاهی داشتهام و در فرصت کوتاه پیش آمده سعی کردم به دانش خودم نسبت به فرهنگ معماری شما اضافه کنم چیزی که در مورد هنر ایرانی میتوان به روشنی دریافت یک سنت انتزاع قدرتمند و برجسته است که حاصل ریاضیات، هندسه و علوم پایهای است که توسط دانشمندان کهن کشف شده و توسط هنرمندان و معماران به کار برده میشده است. نکتهٔ مهم به نظر من برای جامعهٔ حرفهای معماران ایرانی این است که این جریان قدرتمند را از دست ندهند، برای این که امروزه یک ظرفیت قابل توجه برای نگهداشت این خط و پیوستار «آبستراکسیون» و انتزاع وجود دارد که باید ترجمان خود را در معماری بیاید و در حد پوسته و دکور باقی نماند و به جای آن که بخواهید چیزی یا شیوهای از آن چه که در دیگر سرزمین در جریان است را کپیبرداری کنید بهتر است از قابلیتهای پدید آمده در جهان برای زنده کردن مزیتهای نسبی معماری ایرانی بهره ببرید و البته این به آن معنی نیست که در حصاری از دکور معماری گذشته خود محصور بمانید و این بخش دشوار کار شماست. برای آن که مردم کوچه و بازار از «دکور» خوششان میآید ولی معمار این قابلیت را دارد که چیزی بیشتر از یک دکور ساده را ارائه دهد.
{…} نکتهای در مورد بسیاری از کشورها چون ایران قابل توجه است و آن ضرورت یک گسست است، منظور من از گسست در حیطهٔ معماری است، محتوا و مشخصات معماری حال حاضر شما ضرورت یک گسست را یادآوری میکند و این گسست نمیتواند پدید آید مگر با تمایز آن با سنت، برای این که در وضعیت موجود نوعی نیروی بومی برای بازگشت به سمت سنت وجود دارد که در نبود نگارشهای روز آمد و جابهجایی و تغییر عوامل لازم برای پویایی معماری در این روزگار در نوعی دکورسازی گذشته دست و پا میزند. برای این که گسستی از شرایط نابسامان معماری که در آن هستید پدید آید ضرورت این وجود دارد که بسیار روز آمد باشید، شاید هم بیش از آن چه دیگران هستند، شاید همان طور که در سایر عرصههای علم خود را روزآمد کردهاید، این مشکلی بزرگ و البته به همان اندازه فرصتی بینظیر برای معماری ایران خواهد بود. من فکر میکنم این ضرورت دارد. (در گفتگو با کامبیز مشتاق گوهری، منتشر شده در مجلهٔ همشهری معماری، ش ۱۲، سال ۱۳۹۰)
هدف من این است که کارفرماهایم استعدادهایی تازه را کشف کنند. امیدوارم که این مسیر به سود اقتصادی هم منجر شود، اما واقعاً هیچچیز معلوم نیست. این همان خطر کردنی است که از آن سخن میگویم. این راه و روش من برای کشف معماری است؛ من همیشه به کارفرماهای خود گوش میدهم، اما چیز دیگری به آنها پیشنهاد میدهم. کارفرماهای من میدانند که همیشه غافلگیر خواهند شد. علت این که به سراغ من آمدهاند نیز همین است.
آنچه من بیشترین لذت را از آن میبرم کار کردن بر روی نوعی از پروژه است که شبیهش را هیچوقت تجربه نکردهام، آن هم در مکانی که هیچوقت پیش از این در آنجا نبودهام. این که کارفرما برنامهای بسیار معین را به دستم دهد دوست ندارم. ترجیح میدهم با امکانات ممکن بازی کنم تا تناقضهای برنامهٔ طرح را پیدا کنم و از آنها به مثابه نقاط شروع کار بهره ببرم. اگر هیچ درز و رخنهای در دستور اولیهٔ کار وجود نداشته باشد، به سختی میتوان کار جذابی انجام داد. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۲۰)
معماری بیشتر از آن که یک حرفه باشد، شاخهای از دانش یا یک فرهنگ است. معماری راهی یگانه برای اندیشیدن به جهان و فعالیت در آن است. در مواجهه با سوالات پیچیدهای که حرفههای بسیاری را از جمله متخصصان حقوق، هنر، انسانشناسی، طراحی، جغرافیا، جامعهشناسی، فناوری و غیره درگیر میکند، ما {معماران} آموزش دیدهایم تا مجموعهای از همهٔ این متخصصها در کنار یکدیگر به وجود بیاوریم تا منجر به خلق تشخیصی شود {و بر اساس آن} بعدا لازم است پیشنهادی عرضه کنیم که در هر اندازهای کار کند، از کوچکترین تا بزرگترین مقیاس. این یگانگی برای من همان «تفکر معماری» است.
ما باید عظمت آموزش دیدن در رشتهٔ معماری و نقشی که معماران در جهان بازی میکنند را به جای خویش بازگردانیم. با توجه به همهٔ اینها، دانشجویان معماری باید آموزش دیده شوند و آماده باشند تا بتوانند تصمیم بگیرند که چگونه یگانگی اندیشهٔ خود را در جاهای دیگری به جز طراحی و ساختمانسازی به کار برند. وقتی معماران را همچون کارآفرین باربیاوریم آنها توانایی عمل کردن و یاری رساندن به جهان را خواهند داشت. (در گفتگو با نویسندهٔ وبگاه Archipreneur در سال 2017)
وقتی جوان بودم و معماری میخواندم در دنیایی زندگی میکردم که پیشرفت، مدرنیته و آینده همگی پیش روی ما بود و ما تلاش میکردیم که این سیستم را رو به جلو ببریم. اما الان نمیدانم در آینده اصلا معمار به آن مفهومی که امروز میشناسیم وجود داشته باشد. امروزه همه چیز از هم گسسته شده، نظام اقتصادی، نظام فنی، نظام فکری جامعه. معماری فقط ساخت و ساز نیست بلکه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات پیچیده است. به همین دلیل هم است که فکر میکنم مدارس معماری امروز باید به دانشجویان کارآفرینی بیاموزند. باید به آنها مهارتها و امکاناتی آموزش داد تا بفهمند چه کاره میخواهند بشوند. روشهای آموزشی زمان ما دیگر کهنه شده و باید این روشها با اصولی جایگزین شوند که به دانشجویان کمک کند به طور گستردهتری دربارهٔ حرفهٔ معماری و شغل آینده خود فکر کنند. (در گفتگو با جسیکا مایرس نویسندهٔ وبسایت دیزین، سال 2016)