
ایموس راپاپورت | Amos Rapoport
ایموس (آموس) راپاپورت، متولد سال ۱۹۲۹، معمار و نویسندهی زادهی لهستان است.محیط کالبدی انسان محصول معماری بومی یا عامیانه است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است.
تاریخ و تئوری معماری سنتاً درگیر مطالعهی بناهای یادمانی بودهاند و بر آثار افراد نابغه، آثار غیر معمول و کمیاب تأکید کردهاند. اگرچه این حقیقت محض است، این معنی را نیز میدهد که ما تمایل داریم فراموش کنیم که {مجموعهی} کار {همهی} طراحان، چه برسد {صرف} کار طراحان نابغه، بخش کوچک و اغلب ناچیزی از فعالیت ساختمانی یک دوره را نمایندگی میکند.
محیط کالبدی انسان، مخصوصاً محیط ساختهشده، توسط طراحان کنترل نشده و هنوز هم نمیشود. این محیط محصول معماری بومی (یا عامیانه یا مردمپسند) است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است؛ با این حال این محیط همان محیط آتنِ آکروپلیس و شهرهای مایا و شهرکهای نزدیک معابد و آرامگاههای مصری یا محیط اطرف کاتدرالهای گوتیک بوده است، چنان که این محیط همان محیط روستاها و جزیرههای دورافتاده، چه در یونان و چه در دریای جنوب، بوده است.
علاوه بر اینها، بناهای فاخر، معمولاً باید در رابطه و در زمینهی یک شبکهی بومی دیده شوند و در واقع خارج از زمینهشان غیر قابل فهم هستند، به خصوص زمینهای در زمان زمان طراحی و ساخته شدن آن ساختمان وجود داشته است. (در کتاب House Form and Culture، منتشر شده در سال ۱۹۶۹)
معماری یک حرفهٔ رو به زوال است، معماران از بین خواهند رفت، مگر این که بهکلی تغییر کنند.
من دیگر به معماران و آنچه انجام میدهند علاقهمند نیستم. تا آنجا که من میدانم معماران، آنطور که هستند و کار میکنند، میتوانند همین حالا از بین بروند، و به نظر من از بین خواهند رفت، چرا که به آنها نیازی نیست. به نظر من معماری به کلی یک حرفهٔ رو به زوال است. {معماران} هرچه زودتر از بین بروند بهتر است، و از بین خواهند رفت، مگر این که از اساس تغییر کنند. در واقع امروز بیشتر به وضعیت حوزهٔ محیط-رفتار توجه دارم، چرا که از معماران ناامید شدهام.
به نظر من معماران باید از اساس تغییر کنند، آموزششان را، ارزشهایشان را، و آنچه انجام میدهند را تغییر دهند و {معماری} همچون پزشکی، مهندسی، علوم مواد و غیره به حرفهای دانشمحور تبدیل شود. پیش از هر چیز، چنین امری مستلزم توسعهٔ مبنایی علمی و نظری است و بدینگونه معماری به رشتهای تبدیل میشود که میتواند آن زمان مسائل و مشکلات عملی را در دستور کار قرار دهد. نیاز است که حوزهٔ مطالعات محیط-رفتار به منزلهٔ شالودهای برای یک حرفهٔ جدید توسعه پیدا کند، حرفهای که در آن مطالعات محیط-رفتار کاربردی میتواند برای شناسایی این که مشکلات کدام است و آنگاه برای حل آنها به کار گرفته شود.
در حوزههای دیگر، آدمها اکتشافاتشان را، پیش از آن که آنها را به کار بگیرند یا همگانیشان کنند، سختگیرانه به آزمون میگذارند. در حالی که معماران الساعه اکتشافات خود را میسازند؛ علاوه بر این، در سایر حوزهها آن اکتشافات به دانش متکی است. آن شالودهٔ دانشی {در معماری} علاوه بر علوم اجتماعی باید بسیاری از رشتههای دیگر را نیز، از جمله علوم شناختی، هوش مصنوعی، علوم تکاملی، روششناسی علمی، منطق و ریاضیات شامل شود. تأکید باید بر چیزهایی جز ترسیم باشد. در واقع، حالا سالها میگذرد از آن زمان که من تعطیل کردن آتلیههای طراحی معماری را به منزلهٔ اولین گام برای حفظ رشتهٔ معماری پیشنهاد دادهام. (در گفتوگوی منتشر شده در ژورنال Architecture & Behaviour، دورهٔ ۸، ش ۱، سال ۱۹۹۲)