
رضا دانشمیر
رضا دانشمیر، متولد سال ۱۳۴۴، معمار و مدرس دانشگاه اهل ایران است.من اعتقادی به این مسئله ندارم که معماری امروز امتداد معماری گذشته است؛ معماری امروز را باید ابداع کنیم.
تعریف هویت چیست؟ منحصر به فرد بودن. هویت دقیقاً معادل منحصربهفرد بودن است. یعنی اگر شما منحصربهفرد باشید هویت دارید و شما را میبینند. اگر منحصربهفرد نباشید، شما را نمیبینند، بنابراین هویت ندارید. اگر این پروژه {پردیس سینمایی پارک ملت} را بررسی کنید، میبینید کاملاً منحصربهفرد است؛ دیده میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد. طبیعی است که یک عده از آن خوششان بیاید و یک عده خوششان نیاید. قرار نیست همه از آن خوششان بیاید.
{…} در معماری ایران فضای خالی مهمترین نقش و جایگاه را دارد. از ساختمانهایی با حیاط مرکزی گرفته تا مساجد دارای سردرهای بزرگ، شما شاهد فضاهای خالیای هستید که بیننده را به سمت خود جلب میکنند.
ما سعی کردیم در این پروژه فضای خالی به وجود آوریم. همهٔ اینها آگاهانه انجام شده است. بدون این که ما بخواهیم چیزی را تکرار کنیم. ما معتقدیم که هویت امروز را باید تولید و ابداع کرد. من اعتقادی به این مسئله ندارم که معماری امروز امتداد معماری گذشته است. معماری امروز را باید ابداع کنیم. (در گفتوگو با پرویز براتی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)
ارتباط اثر معماری با آثار قبل از آن باید ارتباطی درونی و مفهومی باشد، نه یک ارتباط شکلی.
مسلم است من که معماری را آموختم و با دیدن آثار معماری متوجه شدم معماری چیست، چه زبانی دارد، دستور زبانش چگونه است، با چه زوایای دیدی در طول تاریخ چه نوع ساختمانها و بناهایی ساخته شده است، این دستور زبان را یاد گرفتم و دنبال کردم و متوجه شدم که چطور تغییر کرده است. دستور زبان تغییر کرده و نگاه معمار نسبت به مسئله تغییر کرده. فرضیاتش را بر مبنای دیگری گذاشته با توجه به تکنولوژیهایی که به دست آمده و توانسته آثار دیگری را پدید آورد.
پس این که یک اثری بخواهد ایجاد بشود بدون این که ارتباطی با قبل داشته باشد به نظر من اصلاً غیر ممکن است. بنابراین ارتباطی میان تمام آثار وجود دارد. حالا باید فهمید ارتباط به چه شکل است. فکر میکنم که این ارتباط باید یک ارتباط درونی باشد، یک ارتباط مفهومی، نه یک ارتباط شکلی. چون ارتباطی که از طریق مفهوم برقرار شود خیلی عمیقتر و پایدارتر است تا ارتباطی که صرفاً با فرم باشد. وقتی که آن ارتباط برقرار شد تجسمهای متنوعی به وجود میآید که با نیازهای زمان متناسب است.
به نظر من پروژهها به این شکل با هم در ارتباط هستند. معماری کلاسیک هست، معماری قبل از کلاسیک هم هست، مثلاً «شینکل» ارتباط دارد با معماری کلاسیک ولی به نوع دیگری «میس وان دررو» ارتباط دارد با «شینکل» و باز «پیتر بهرنس» ارتباط دارد با «شینکل» به یک نوع یک کسی مثل «آیزنمن» ارتباط دارد با «میس وان دررو» ولی به یک نوع دیگر. و «کولهاس» ارتباط دارد با «میس وان دررو» و جریان به این شکل ادامه دارد. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ سوره، ش ۷۲، سال ۱۳۷۶)
تعریف معماری در قالب یکی دو جمله با توجه به ابعاد گستردهٔ آن بسیار دشوار است. آن هم در انتهای قرن بیستم که به نظر میرسد تمامی راههای ممکن پیموده شده و نکتهای باقی نمانده که ذهن بشر به کنکاش در آن نپرداخته باشد. ولی با تمامی سبکها و نظریات ارائه شده در جهت گسترش فرهنگ معماری باز هم همان مسئلهٔ قدیمی به عنوان سؤال مطرح است: ایجاد رابطهٔ فضایی نوین بین پدیدههای مختلف مفاهیم معماری در دورههای کلاسیک، مدرن، پستمدرن، دیکانستراکشن و معاصر، هر یک به دنبال رفع نقص دیدگاه قبلی با ارائهٔ راه حل فضایی جدید به وجود آمدهاند. معماری کلاسیک با الگوهای فضایی سه بعدی خودش و سازماندهی سلسلهمراتب فضایی، راه حل ارائه میداد. این سلسلهمراتب فضایی برای معماری مدرن که در شرایط اجتماعی اقتصادی سیاسی دیگری زندگی میکردند، دستوپاگیر و بیمورد جلوه کرد. پس آن را کنار گذاشته، فضایی یکنواخت و بدون سلسله مراتب را جایگزین آن کردند، یکنواختی فضای معماری مدرنیسم برای معماران پستمدرنیست ملالآور شد. پس برای ایجاد فضایی ناهمگون، الگوهای معماری قبل از دوره مدرنیسم را این بار بدون سلسلهمراتب و منطبق با نیازهای زمان رها کردند ولی فضای جدیدی را ارائه نکردند، دیکانستراکشنيستها از این کار بیحاصل به تنگ آمده آن را برهم زدند و فضای جدیدی به وجود آمد، ولی سیستمی ارائه نشد. اکنون معماران معاصر به دنبال ارائهٔ سیستمی جدید هستند که فضای تولید شده توسط آن، سیستم قضایی جدید ناهمگون و بدون سلسلهمراتب بوده، توانایی توصیف و حل و فصل مسائل انسان معاصر را داشته باشد.
به هر حال وظیفهٔ معماری، ایجاد فضاهای جدیدی است که قبلاً سابقه نداشتهاند، زیرا تنها فضاهای نو هستند که تولید انرژی میکنند و تأثیرگذار هستند و از آنجا که معماری فینفسه موضوعیت دارد، دارای مفهومی آبستره است که به طراح امکان این را میدهد که جدا از مقولات دیگر به خود معماری بپردازد و حیات مستقل آن را حفظ نموده و تداوم بخشد. (در گفتگو با مریم امینی، منتشر شده در مجلهٔ سوره، ش ۷۲، سال ۱۳۷۶)
به عنوان یک معمار که تعهدی به معماری دارد سعی میکنم نسبت به آن آگاهانه عمل کنم و آن تعهد این است که برای فرهنگ امروزمان یک زبان منحصر به فرد معماری خلق کنم. وظیفه هر معمار این است که با بازه زمانی و مکانی خود ارتباطی ویژه برقرار سازد. این که تاریخ معماری جهان و ایران سابقه درخشانی دارد در جایگاه خود خوب است. ارزشها همیشه وجود دارند و همیشه ارزشمند خواهند بود. اما تصور نمیکنم آنها بتوانند جایگزین مناسبی برای شرایط زمانی و مکانی دوران معاصر باشند. ما هم باید مانند معماران گذشته، برای معماری دوران معاصر خودمان به دنبال راه حلهایی ویژه باشیم. طبیعی است این راه حل در مواقعی به موازات مؤلفههای تاریخی معماری گذشته است و در مواردی مغایر با آن. این مغایرتها به خاطر شرایط و پتانسیلهای موجود است. برای من کشف این پتانسیلها اولویت اول را دارد. چون آنچه برای معماران همه دوران به جا میماند این پرسش است که آنها با امکاناتی که داشتند برای اعتلای معماری خود چه کردند؟ سعی میکنم این امکانات را پیدا کنم و آنها را بهکار گیرم. به موازات این کار سعی میکنم ارتباطم با تاریخ و فرهنگ معماری کشورم قطع نشود. به دنبال قطع ارتباط با معماری گذشته نیستم بلکه میخواهم از تکرار بپرهیزم. (در گفتگوی منتشر شده در وبگاه هنر آنلاین، سال 1393)