
ریچارد مایر | Richard Meier
ریچارد مایر، متولد سال ۱۹۳۴، معمار و هنرمند مشهور امریکایی و برندهٔ جایزهٔ پریتزکر است.معماری بد زیاد است؛ تغییر این وضعیت در گرو آموزش، فهم و آگاهی است.
من دوست دارم معماری خوب بیشتری ببینم. معماری بد زیاد است، اما این وضعیتی نیست که یک نفر بتواند آن را تغییر دهد؛ تغییر از طریق آموزش، فهم و آگاهی اتفاق میافتد. مثلاً، فکر میکنم نیویورک در حال تغییر است. بناهای مسکونی بهتر میشوند، زیرا مردم متوجه میشوند اگر ساختمان خوبی بسازند، میتوانند پول بیشتری به دست آورند نسبت به زمانی که یک بنای متوسط بسازند. گاهی اوقات، چیزها به علت ضرورت تغییر میکنند، و گاهی اوقات به علت اقتصاد یا منافع سیاسی. شهرهایی مانند شانگهای به این دلیل تغییر میکنند که اقتصاد کشور تغییر کرده و نیاز به فضای کاری و مسکونی بیشتری ایجاد شده است. اکثر شهرهای زیستپذیر و فعال، دستخوش تغییرات مداوم میشوند. این یکی از چیزهایی است که نیویورک را بسیار جذاب میکند. (در گفتوگو با Bernard Friedman در کتاب The American Idea of Home، منتشر شده در سال ۲۰۱۷)

نور طبیعی به اندازهٔ بتن و سنگ مصالح ساختمانی است.
نور طبیعی در همهٔ کارهای ما نقشی اساسی دارد و به اندازهٔ بتن و سنگ مصالح ساختمانی است. نور طبیعی میتواند فضا را شکل و گذر زمان را نشان دهد. وقتی نور {به فضایی که در آن هستید} وارد میشود احساس خوبی به شما دست میدهد. لازم نیست که بیرون نشسته باشید تا از آن لذت ببرید.
راههای زیادی برای بهرهبرداری از نور وجود دارد. شما میتوانید آن را افقی یا عمودی {به داخل فضا} وارد کنید. نورگیرهای سقفی و همچنین دیوارهای شیشهای نور را وارد فضا خواهد کرد. (در گفتوگو با Lisa Heffernan، منتشر شده در وبسایت Long Island Pulse، سال ۲۰۱۶)
این که بتوانید یک ساختمان صد طبقه بسازید به این معنا نیست که باید آن را بسازید.
بناهایی در اینجا، یعنی نیویورک، وجود دارد که حقیقتاً بزرگیشان بیش از اندازه است. من از پنجرهٔ اتاقم میتوانم ساختمان امپایر استیت را ببینم، و بعد ساختمانهای دیگری را که باعث شدهاند امپایر استیت کوچک به نظر برسد. جای بعضی از این بناها اینجا نیست. صرفاً این که میتوانید یک ساختمان صد طبقه بسازید به این معنا نیست که باید آن را بسازید.
بزرگترین اشتباهی که معماران امروز مرتکب شدهاند باید فکر نکردنشان به سیاق و زمینهای باشد که در آن کار میکنند. (در گفتگو با Magali Robathan، منتشر شده در مجلهٔ CLAD، ش ۱، سال ۲۰۱۷)
امروز همهجا معماران خوب متعددی وجود دارد. قبلاً میگفتم فلانی و بهمانی معماران خوب مورد علاقهٔ من هستند، اما حالا هرجا که بروی و در هر کشوری که به آن سفر کنی معماری خوب در حال انجام است؛ چه در آسیا، چه امریکای جنوبی و یا اروپا و ایالات متحد. به نظر من اکنون از حیث وجود معماری با کیفیت و همچنین فرصتهای فراوانی که برای معماران خوب وجود دارد دوره و زمانهٔ خوبی است. اگر کسی کار معماری خوب انجام دهد مردم او را پیدا میکنند. حالا مردم نسبت به بیست یا سی سال پیش بیشتر به معماری علاقهمند هستند. حالا رسانههای عمومی بیشتری دربارهٔ معماری وجود دارد، {در نتیجه} آگاهی عمومی نسبت به معماری بیشتر شده و مردم علاقهمند شدهاند. شما سفر میکنید و به هرجا که میروید چه کار میکنید؟ به معماری نگاه میکنید. نه لزوماً معماری معاصر، اما معماری است که به شما راجع به فرهنگ میگوید. (در گفتگو با Anna Winston، منتشر شده در وبسایت dezeen، سال ۲۰۱۶)
حالا که دانشجویان معماری طراحی کردن را ابتدا با کامپیوتر یاد میگیرند وضعیت آموزش در دانشگاهها تغییر کرده و باعث پدید آمدن آثاری شده که دانشجویان در وهلهٔ اول درکی از مقیاس عناصر مختلف آن ندارند. یادم میآید وقتی در دانشگاه ییل تدریس میکردم و یک روز که داشتم بین دانشجویان میچرخیدم، یکی از آنها به من طرحی را نشان داد. {چیزی را نشان دادم و} پرسیدم: «این چیست؟» و او جواب داد: «این یک در است» و من گفتم: «اندازهاش چقدر است؟» او گفت: «نمیدانم!» و باید برمیگشت و از کامپیوتر در این مورد میپرسید. در حالی که در یک اندازه مشخص دارد و قرار نیست کامپیوتر آن را به شما بگوید، بلکه شما به کامپیوتر میگویید که آن اندازه چقدر است. به نظر من بعضی از دانشجویان جوان تصاویری خلق میکنند بدون اینکه درکی از مقیاس و تناسبات آن داشته باشند، بعد از مدتی آن را یاد میگیرند. من فکر میکنم اگر طرحی را {با دست} کشیده باشی، به خوبی آن را میشناسی. (در مصاحبه با نویسندهٔ وبسایت Dezeen، سال 2016)
مشکل امروز این است که توسعهدهندگان شهر و کارفرمایان هیچ انگیزهای برای ایجاد فضاهای عمومی ندارند. به ندرت پیش میآید که یک کارفرما بخشی از فضای پروژهاش را به عموم مردم اختصاص دهد. این خیلی مایهٔ تاسف است چون آنچه ما در شهرهایمان نیاز داریم فضاهای عمومی و فضای باز هرچه بیشتر است. (مصاحبه با مجلهٔ CLAD، سال 2017)
ما در مواجهه با هر پروژه پیش از اهمیت دادن به مسائل صرفا کارکردی به شرایط و سیاق آن نظر میکنیم، به این که زمینهٔ پروژه چیست و در اثر طرح ما چه میتواند باشد. ما به سرشت و کارکرد عمومی هر پروژه و راههای بهبود آن میاندیشیم؛ به اینکه فضایی که میآفرینیم چگونه تجربهی حضور را در مخاطب زنده میکند. (مصاحبه با وبسایت آرکیتکچرال دایجست، سال 2013)