
زهرا ترانه یلدا
زهرا ترانه یلدا، دانشآموختهٔ معماری در تورین و شهرسازی در پاریس، معمار و شهرساز ایرانی است.اغلب معماران یادشان رفته که خانه چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
اگر قرار میبود این ستون را دو ماه پیش بنویسم، مطمئناً بیشتر از ساختمانهای عمومی و شاخص شهرمان میگفتم و نیز از برجهای اداری و مجتمعهای عظیم تجاری میگفتم، که مثل قارچ در دو سه دههٔ اخیر در همهجای شهرمان روییدهاند و چهره آن را کاملاً دگرگون کردهاند. شکایت میکردم از اینکه بعضیشان به فضای عمومی شهری و حقوق مردم بر شهر و منظر آن تجاوز کردهاند. زیاد ساختهاند. بد ساختهاند. {…}
اما این روزها که بیشتر در خانه هستیم، ترجیح میدهم به خانه، به عنوان جایی برای بیشتر ماندن بپردازم. خانه، جایی که سالهاست اغلب معمارانمان یادشان رفته که چه ویژگیهایی باید داشته باشد. جایی که یک واحد مسکونی پیش پا افتاده یا خوابگاه صرف نباشد، بلکه بتوان در آنگاهی شبانهروزی زندگی کرد و شاد بود.
این روزها {…} با از دست رفتن دسترسی به امکانات خارج از منزل مانند پارکها، کافهها و امکانات فرهنگی و ورزشی، ما در واقع در حال کشف مجدد امکانات بالقوه خانههای خود هستیم. فضاهای جمعی بهخصوص برای افرادی که در خانههای کوچک و محلههای فشرده و عرصههای محدود شهری، زندگی میکنند بسیار مهم است. و اکنون بخشی از این امکانات را باید به درون حیطههای خصوصیتر آورد. و در فضاهای مشاع نیمهخصوصی مجتمعهای مسکونی از آنها استفاده کرد.
به دلیل تراکم جمعیت، ساکنان شهر نسبت به افرادی که در حومهها و روستاها زندگی میکنند، بیشتر در معرض خطر آلودگی هستند. درحالیکه عملا، محدودیت حرکتی به ما نشان میدهد که بیشتر خانههای امروزی برای کاربریهای چندگانه طراحی نشدهاند و الان که بیشتر افراد مجبور به دورکاری یا کار در خانه هستند، این مسئله بیشتر به چشم میآید. در واقع معماران بهتر است در مفهوم مسکن تجدید نظر کنند. با زندگی در قرنطینه، یاد گرفتهایم که شاید خانههایمان، بیش از این باید چند عملکردی باشند. و نیز یاد خواهیم گرفت که از مکانهایی مثل پشتبامها و حیاطهای خانههایمان بهتر و بیشتر استفاده کنیم. این کار اگر با نگاهی به عناصر معماری در خانههای قدیمیمان صورت بگیرد، فضای ایجاد شده با روحیهمان نیز نزدیکتر و سازگارتر خواهد بود. مثلاً ما ایرانیان همیشه از فضاهای نیمهباز یا نیمهبسته برای نشستن لذت بردهایم. پس چرا نباید معمارانمان در طراحیشان، علاوه بر حیاطهای داخلی، فضاهایی مانند ایوانها و مهتابیها و تراسها را نیز از نو در طبقات بگنجانند؟ (در مقالهٔ «معمار؛ او که فضای زیبا و اجتماعی خلق میکند» در روزنامهٔ همشهری، سال ۱۳۹۹)
آنچه با عقل و درایت همراه است زیبا نیز هست.
معماری و شهرسازی پایدار با طبیعت سازگار است و با آن سر جنگ ندارد. طبیعت را ارج و احترام میگذارد. اگر زمین طبیعی، مثل محلهٔ ما در دربندِ تهران، شیب بسیار زیاد دارد، و درست وسط گسل زلزله واقع شده، معماری پایدار حکم میکند که خانهها هم مثل کوچهها پلهای ساخته شوند و تراکم به خاطر خطر زلزله زیاد نباشد. حال اگر توجه کنید اینجا درست بر عکس شده! تمام محلهٔ زیبای قدیم با خانههای پلهای و شیروانیهای مخصوص ییلاقات را با اجازه شهرداری خراب کردهاند تا هیولاهایی هشت و ده طبقه بسازند. درست روی گسل بزرگ شمال تهران! این کار یعنی ضد پایداری عمل کردن و پول و ثروت را دور ریختن! با شکل و ریختی نامناسب برای شهر.
{…} پس پایداری دقیقاً یعنی هماهنگی و سازگاری با طبیعت. و از همین رو زیبایی و آسایش را نیز با خود میآورد. زیرا آنچه با عقل و درایت همراه است، زیبا نیز هست. (در گفتگو با احمد زهادی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۳۹، سال ۱۳۹۳)
آنچه در برنامهریزی راهبردی کمتر وجود دارد این است که ما بدانیم وقتی صحبت از زندگی پیاده در شهر میکنیم، نیاز به آهندرمانی دارد، یعنی مترو، تراموا، اتوبوس و حمل و نقل عمومی، اگر حمل و نقل عمومی به کمک فرد پیاده نیاید مخصوصاً در شهری به بزرگی تهران، زندگی پیاده غیرممکن میشود. {…} اگر میخواهیم شهر را احیا کنیم باید رفتار آدمها مورد توجه قرار گیرد و برای آن برنامه داشته باشیم. (در نشست «مرگ یا زندگی پیاده در قلب تاریخی تهران»، به گزارش وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)