
علی اعطا
رسانههای عمومی باید حوزهٔ مستقلی به نام معماری و شهرسازی را به رسمیت بشناسند.
اکثر رسانههای عمومی ما توجیه نبوده و نیستند که مسئلهٔ معماری و شهری مسئلهای جدی است که باید مستقلا به آن پرداخت. خیلی سخت میتوانید سردبیر روزنامه را توجیه کنید که صفحهای به معماری اختصاص دهند و متاسفانه این صفحه را جزء صفحههای غیرضروری میدانند و در نبود منتقدان حرفه ای معماری، اساسا کسی هم نبوده که چنین فضاهایی را در رسانههای عمومی مطالبه کند. {…}
حوزه معماری و شهرسازی در رسانههای عمومی، باید به عنوان یک حوزهٔ مستقل شناخته شود که در حال حاضر این طور نیست. برای مثال در خبرگزاریها بخشی از مسائل این حوزه به سرویس های شهری مربوط است. بخشی به سرویس اقتصادی و بخشی به سرویس فرهنگی. این یعنی قطعهقطعه کردن مسائل و مفاهیمی که باید به صورت یکپارچه مطرح شوند. خود من در جایگاه مشاور رسانهای معاون شهرسازی و معماری وزیر راه و شهرسازی، یا مشاور رسانهای دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری، این مشکل را خیلی جدی لمس میکنم. رسانههای عمومی باید حوزهٔ مستقلی به نام معماری و شهرسازی را به رسمیت بشناسند و نیروهای متخصص و خبرنگاران تخصصی در آن بخش فعالیت کنند و از این طریق، زمینههای تولید محتوا و در ادامه آن، تولید نقد در این حوزه فراهم شود. رسانههای عمومی، نباید مسائل یکپارچه حوزهٔ معماری و شهرسازی را در چند سرویس مختلف پخش و پراکنده کنند. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۵)
فهم عمومی جامعهٔ ایران از معماری تحت تأثیر گفتمانی است که دلالان املاک تولید میکنند.
از آنجایی که تصور میکنم معماری بیش از اینکه یک امر مهندسی و فنی باشد نسبت جدی با فرهنگ دارد، پس مثل هر پدیدهٔ فرهنگی دیگر نیاز به نقد و بررسی دارد؛ اگرچه رویهها و سازوکارهای اقتصادی هم جای خود دارند. درحال حاضر میبینیم گفتمان رایج جامعه و آن فهم عمومیای که افراد جامعه از معماری دارند، از منشأ خاصی ایجاد میشود. یعنی آن ادبیاتی که در جامعه در حوزهٔ معماری وجود دارد عمدتاً محصول گفتمانی است که بنگاههای معاملات املاک تولید میکنند و معماران بازاری به عنوان رهبران فکری این بنگاهها به ایجاد این گفتمانها کمک میکنند.
بنابراین میخواهم بگویم با وجود آن ضرورت از بعد فرهنگی، ما میبینیم گفتمان رایج و فهم عمومی جامعه از معماری را گروهی شکل میدهند که نهتنها متخصص این امر نیستند، نهتنها دغدغهٔ فرهنگی ندارند، بلکه بهشدت به علت اینکه مسئله آنها نازلترین سطح فعالیت اقتصادی یعنی دلالی است، گرایشهای خاصی را ترویج میکنند. البته خود این موضوع هم جای تحلیل جدی دارد که موضوع بحث فعلی ما نیست. از این زاویه ادبیات معماری ما در عرصهٔ اجتماع، از ادبیات یک قشر فرهیخته و متخصص پیروی نمیکند و در نتیجه سطح فهم مردم از معماری بهشدت نزول پیدا کرده است. (در گفتگو با افسانه شفیعی منتشر شده در روزنامهٔ شرق در سال ۱۳۹۵)