
فرخ قهرمانپور
سیستمی که بعضی از معماران برای انتخاب یک نوع سمبل یا ایده و مفهومی ذهنی یا فلسفی به عنوان منبع الهام ایدهٔ معماری دارند، برای من خوشایند نیست. در بعضی موارد افراطی به کار گرفتن این شیوهٔ کار به جایی رسیده که مجسمهٔ چیزی را میسازند و اسم آن را معماری میگذارند. همین شیوهٔ برخورد را گاهی در سایر هنرها هم میبینیم مثلاً بعضیها تلاش میکنند تابلوهای نقاشی را تفسیر کنند، در حالی که به اعتقاد من وسيلهٔ بیان هنر نقاشی خود نقش است و احساسی که انتقال میدهد و اگر میخواست به نحو دیگری بگوید نقاشی نمیکرد، مینوشت.
به نظر من، معماری یک هنر کاربردی است. هم هنر و هم فن و به شدت با صنعت ساختمان در هم تنیده است. به همین دلیل ما در معماری نمیتوانیم همان آزادی یک نقاش آبستره را داشته باشیم. در معماری بسیاری موانع و محدودیتها وجود دارد و هنر معمار هم این است که، به رغم این موانع، اثری خلق کند که ماندگار باشد و بر ذهنها تأثیر بگذارد و معروض زمان قرار نگیرد و کهنه نشود. (در گفتگو با محمدرضا حائری، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 28، سال 1383)
متاسفانه امروزه کارفرماهای دولتی و بسیاری از کارفرماهای خصوصی همان انتظاری را از معمارشان دارند که از خیاطشان دارند. مثلا زمانی سبک پست مدرنیسم مثل آخرین مد لباسها وارد مملکت ما شد و به خصوص صاحبان سرمایه و کارفرماها که تقارن و تزئینات ظاهری این سبک با سلیقهشان مطابقت داشت خیلی از آن استقبال کردند. اما همانطور که در جامعهٔ ما هر چیز اصلی که میآید خیلی زود بدلش هم میآید پست مدرنیسم بدلی هم خیلی زود در شهرها و حتی روستاهای ما ظاهر شد. همین ساختمانهای بنجلی که دارند میسازند کپی کارهایی است که بسیاری از همکاران ما با عنوان پست مدرنیسم با نیت خوب ساختهاند ولی نتیجهاش این شده است. (گفتگو در میزگردی راجع به هویت ملی در معماری، منتشر شده در مجلهٔ معمار، سال 1383)
معنی اثر معماری مانند معانی آثار هنری دیگر مثل نقاشی آبستره یا قطعهٔ موسیقی در خودش مستتر است و همان است که هست. کار معماری یک هنر کاربردی است. درست است که میگوییم فرم تابع عملکرد است، اما برای یک عملکرد و برنامهٔ فیزیکی همانطور که در مسابقات میبینیم راه حلهای مختلفی هست. پس اینکه فرم از عملکرد تبعیت میکند حرف درستی است، اما معنایش این نیست که عملکرد فرم را ایجاد میکند. این معمار است که فرم را ایجاد میکند. (مجلهٔ معمار، ش 28، سال 1383)