
محمد مجیدی
محمد مجیدی، متولد سال ۱۳۴۶، معمار ایرانی فارغالتحصیل از دانشگاه شهید بهشتی است.هر جا موفق شدهایم ایدهٔ جالبی بدهیم، فقط به این علت بوده که صورتمسئلهٔ اصلی پروژه را تشخیص دادهایم.
بازبینی صورتمسئلهای که کارفرما به شما ارجاع میکند همیشه به نظر من بسیار راهگشاست. به خصوص امروزه که در کشور ما انگیزههای اقتصادی پروژهها بسیار پر رنگتر از انگیزههای کیفی آن هستند. به این علت که سیستم به هر صورت به روشی کمی با مسائل روبه رو میشود. شهرداری پهنههایی را برای پروژهها تعریف میکند و کارفرما حداکثر آن متراژ را از شهرداری میخرد. معمولاً پروژهها در شب عید کلید میخورد چون تراکم قرار است در سال آینده گران شود و بدبختانه نقشهای هم به سرعت برای جواز آن تهیه میشود و خیلی وقتها مجبوریم با اعداد و ارقام احمقانه و غلطی که در صورتمسئله گنجانده شده کار بکنیم.
پس واقعیت این است که باید در صورتمسئله شک کرد. گروههای اقتصادی کارفرما معمولاً تحلیل میکنند که در چه شرایطی کارفرما بیشترین سود را دارد. ولی چون نگاه معماری ندارند تحلیلهای شان بعضاً سرتاپا غلط است و این کار ما را سخت میکند، چون مجبوریم با تحلیلهایی کیفی به مبارزه با اعداد و ارقام ریالی برویم. تحلیلهای کیفی ما توانایی این را دارد که سود پروژه را بیشتر کند. معمولاً تمامی این تحلیلها لازم هستند ولی در نتیجهگیری نهایی میبایست تحلیلهای کمی و کیفی روی هم انداخته شوند و بعد از آن تصمیمگیری شود. به هر صورت به این شکل نیست که بگویند با ارائهٔ صورتمسئله بشود به سرعت طراحی کرد، وقتی به پروژههای دفترمان نگاه میکنم، هر جا موفق شدهایم ایدهٔ جالبی بدهیم، فقط به این علت بوده که موضوع و صورتمسئلهٔ اصلی پروژه را تشخیص دادهایم. یعنی اگر ما زمان طراحی را به صد قسمت تقسیم کنیم شاید فکر کنید اغراق است که ۸۵ درصد آن متعلق به تحلیل و تمرکز روی صورتمسئله و تدوین استراتژی است، چون شما همزمان با این کار ناخودآگاه طراحی هم میکنید و در صورت تشخیص درست، طراحی در زمان بسیار کوتاهی شدنی میشود. (در میزگردی با عنوان «در تکاپوی کیفیت» در مجلهٔ معمار ، ش ۹۲، سال ۱۳۹۴)
معماری معاصر ایران اگر بتواند خوب ساختمان بسازد بخشی از هویت خود را بازیافته است.
معماری معاصر ایران متأثر از تلاش دو گروه به حرکت خود ادامه میدهد: نخست گروهی که صرف نظر از اختلاف دیدگاهها دغدغهٔ معماری دارد و تلاش میکند افقهای جدید را پیدا کند. {…} گروه دوم که دغدغهاش تولید است، گروهی است که شاید ادعایی هم برای معماری نداشته باشد ولی به سرعت تشخیص میدهد کجا به ساخت و ساز نیاز دارد و به سرعت دست به کار میشود گروهی که آنچنان از اکثریت برخوردار است که حجم تولیداتش ما را متقاعد میکند که بپذیریم شهرها و ساختمانهای ما را گروه دوم ساختهاند و خواهند ساخت. {…}
یکی از مواردی که در سالهای اخیر دربارهٔ آن بسیار صحبت شده بحران هویت است. حال مسئلهٔ اصلی اینجاست که مسئلهٔ هویت در معماری ایران خود بحران جدیدی ایجاد کرده است که شاید بتوان آن را بحران «بحران هویت» نامید. هرچند گروه اقلیت بخشی از تلاش خود را معطوف به مسئله هویت کرده است {…} اما حل این بحران همان طور که از به وجود آمدنش پیداست به تمرکز و توجه زیادی نیاز دارد.
در خارج از این حصارهای تئوریک، شهرهای ما ظرف مدت کوتاهی تغییر شکل میدهد و سیمای آن دگرگون میشود، چراکه گروه اکثریت علاقهای به بحث های تئوریک ندارد بلکه علاقهمند تولید است و این نیاز جامعه است و اینجاست که به نظر میرسد بحران نظام معماری ما در ناتوانی هدایت گروه تولیدکننده است.
گروهی که انتظار دستیابی به هویت از آنان حداقل در شرایط کنونی منطقی نیست اما میتوان از آنها انتظار داشت که ساختمانهای بهتری بسازند و اینجاست که متوجه غفلتی میشویم که در وضع قوانین ساخت و ساز شده است، قوانینی که امروزه به سکویی برای پرش خلافکاران تبدیل شده است و هیچ نظارتی بر نتیجهٔ کار ندارد. قوانینی که نه بضاعت تولیدکنندگان را در نظر میگیرد و نه محصول آنها را. این معماری از نداشتن برنامه و الگو برای پیشرفت رنج میبرد. از نداشتن منظر پیادهرو، از نداشتن ضوابط سازنده و از نداشتن یک سیمانکار خوب و معماری معاصر ایران اگر بتواند خوب ساختمان بسازد بخشی از هویت خود را بازیافته است. (در مقالهای با عنوان «گسستهای پیدرپی»، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)