
میشل روخکیند | Michel Rojkind
میشل روخکیند، متولد سال ۱۹۶۹، معمار مکزیکی و برندهٔ جوایزی همچون جایزهٔ بینالمللی معماری است.امروزه داشتن رویکرد میانرشتهای در طراحی الزامی است.
من فکر میکنم که امروزه داشتن رویکرد میانرشتهای در طراحی یک الزام است. اگر شما تمایل دارید که صادقانه {با متخصصان رشتههای دیگر} مشارکت کنید، آنگاه در طول فرایند آن {چگونگیاش را} خواهید آموخت، و این امر در مورد کل گروه صدق میکند. گفتوگو راجع به سناریوهای محتمل برای محصول هر پروژه از طریق دانش ذهنهای متفاوت بیشتر قابل اتکاست.
نقش معمار به همین شکل تغییر کرده است؛ ما باید بیشتر {با دیگر متخصصان} مشارکت کنیم. دنیای امروز به گروههای میانرشتهای خیلی خوب نیاز دارد که در پروژههایی که ارزشی به جوامع میافزایند مشارکت کنند. ما باید دربارهٔ مسئولیتهای مشترک در شهرهایی که میسازیم و بناهای آن شهرها بیشتر صحبت کنیم. (در گفتوگو با Martin Barry، منتشر شده در وبسایت designboom، سال ۲۰۱۸)
بسیاری از معماران از فرط تمرکز بر کارشان دیگر جهان را از چشم مردم عادی نمیبینند.
این درست است که موسیقی و معماری هر دو کیفیتهای مشترکی مثل ریتم و تکرار دارند. اما برای من گوهر اصلی جای دیگری است. من همهٔ رشتهها را بدون مرز و به هم پیوسته میبینم. نکتهٔ مهم این است که هنرها و رشتههای مختلف کمک میکنند که ذهنتان را گسترش دهید، طوری که چیزها را فقط در مقام یک معمار نبینید. شما باید مسائل را در مقام یک معمار، موسیقیدان، شهروند، پدر، دوست و غیره ببینید. همهٔ این چیزها از شما معمار بهتری میسازد. {…} چرا که {از این طریق} ذهن شما بازتر خواهد بود دیدتان به چیزها -جز به شیوهای که معماران آنها را میبینند- نابینا نخواهد شد. این اتفاقی است که برای بسیاری از معماران میافتد. آنها آنقدر در کارشان خوب میشوند که دیگر جهان را از چشم مردم نمیبینند.
من دوست دارم در مورد کارم با مردمی که معمار نیستند گفتوگو کنم. نیاز دارم که بازخوردشان را بشنوم. این کار مسائل بیشتری را روشن میکند. این مهم است، چون پاسخ چنین مردمی دربارهٔ معماری نیست، بلکه دربارهٔ تجربه است، و آیا معماری همهاش دربارهٔ تجربه نیست؟ (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبگاه archdaily، سال ۲۰۱۹)
تصور کنید {چه خوب بود} اگر همهٔ کارفرمایان نسبت به جامعهشان سخاوتمندتر بودند و فضاهای سبز جدید، پیادهراههای عریضتر و فضاهای عمومیای از این دست میساختند. ما حکومت خوبی نداریم، پس باید راههای دیگری {به جز تدبیر حکومت} برای بهبود فضاهای عمومیمان بیابیم. معماران ناچارند برای آنچه که حکومت در آن قصور میکند خود چارهای بیابند. البته منظورم معماری نمادین نیست چون از آن متنفرم. اما امیدوارم معماری تبدیل به نمادی از مکانی بامعنا شود که فرصتی خوب برای ارتباط اجتماعی جوامع محلی ایجاد میکند. دغدغهٔ معماری باید آن چیزی باشد که میتواند انجام دهد، نه آن چیزی که میتواند به نظر برسد. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبگاه archdaily، سال ۲۰۱۹)
من فکر میکنم که در اوضاع امروز، داشتن رویکرد میانرشتهای در طراحی الزامی است. اگر واقعا مشتاق کار بصورت همکارانه هستید، آن را در روند همکاری یاد خواهید گرفت و این برای همهٔ اعضای گروه اتفاق خواهد افتاد. بحث و گفتگو دربارهٔ سناریوهای محتمل برای نتیجهٔ هریک از پروژهها زمانی قابل اطمینان خواهد بود که افراد مختلف در آن شرکت داشته باشند. این همان تغییری است که در نقش معمار به وجود آمده است؛ ما معماران لازم است که بیشتر از گذشته اهل همکاری و مشارکت باشیم. دنیای امروز به گروههایی متشکل از متخصصان چند رشته نیازمند است که در پروژههایی که ارزشهایی به اجتماع اضافه میکنند همکاری کنند. ما ناچاریم که دربارهٔ مسئولیتهای مشترکمان در زمینهٔ بناهایی که میسازیم و بناهایی که در شهرها وجود دارد گفتگو کنیم. (در گفتگو با Martin Barry، منتشر شده در وبگاه designboom، سال ۲۰۱۸)