کوین روچ | Kevin Roche
کوین روچ، متولد سال ۱۹۲۲ و درگذشتهٔ سال ۲۰۱۹، معمار امریکایی-ایرلندی برندهٔ جایزهٔ پریتزکر بود.آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم میسازیم و سخت است که به یاد داشته باشیم مردم صرفاً عدد نیستند.
متکبرانه است که معماری را به سوی اثر هنری بودن میل دهیم بدون این که ماهیت آن را به طور کامل درک کنیم، و خطرناک است که این همه راجع به هنر حرف بزنیم مبادا آن را با مُد اشتباه بگیریم. هنر به سختی به دست میآید. هنر محصول تأمل عمیق راجع به ماهیت چیزهاست؛ نه محصول مقبولیت و تحسین.
بسیار آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم میسازیم؛ مردمی که باید آن بناها را ببینند و از آنها استفاده کنند. آسان است که فراموش کنیم که آن آدمها افرادی هستند با نیازها و سلیقههای متفاوت و سخت است که به یاد داشته باشیم که آنها صرفاً عدد نیستند.
ما باید مسئولیت خلق محیط {جامعهٔ} خودمان را بپذیریم از این فرصتی که در اختیار داریم برای رهبری و آموزش جامعه برای بهبود زیستگاهش استفاده کنیم و اجازه دهیم که آیندگان راجع به این که چه چیز هنر بود و چه چیز وهم قضاوت کنند. اجازه دهیم آیندگان تمدن ما را بسنجند.
همهٔ ما باید ارادهٔ خود را تسلیم خلق تمدنی کنیم که در آن بتوانیم در صلح با طبیعت و با یکدیگر زندگی کنیم. خوب ساختن کنشی صلحطلبانه است. بیایید امید داشته باشیم که این کار بیهوده نخواهد بود. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر، سال ۱۹۸۲)
من {در جوانی} بسیار مشتاق بودم که زیر نظر میس تحصیل کنم. {…} راجع به او در آرکیتکچرال ریویو خوانده بودم و او را به منزلهٔ کسی میشناختم که واقعا میداند دارد چه میکند. {…} او دربارهٔ دیدگاهی که داشت بسیار جدی و بیتعارف بود. این ویژگی او بسیار آموزنده بود. از یک لحاظ، دیدگاه او ریشه در کلاسیسیسم داشت. من این را میفهمیدم چون که معماری را به شکل کلاسیک آموخته بودم. معماری میس به شیوهٔ خودش نوعی از معماری کلاسیک است. {…}
معماری او کاری به مردم نداشت. همانطور که معماری کلاسیک کاری به مردم ندارد. این نوع معماری برای تجلیل از چیز دیگری است و موضوعش بزرگداشت مردم نیست. مثل باوهاوس این نوع معماری هندسهٔ محض است. این معماری در پی خلق حس اجتماعی نیست و نمیخواهد کشف کند چگونه میتوان زندگی یک شخص را غنیتر کرد. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۱۹)
من دو نوه دارم که به دیدارم میآیند. بالای خیابان دفتر ما کافهای هست که {همراه با آنها} به آنجا رفتیم. در گوشهای از فضای آنجا پر از آدمهایی بود که با سازهایشان موسیقی مینواختند. آنجا احساس بسیار عالی {تعلق به} اجتماع وجود داشت. اگر میخواهی کاری کنی که یک مکان را بهتر کنی، میتوانی کمک کنی که یک اجتماع {در آن} تشکیل شود. وقتی یک اجتماع شکل میدهی میتوانی باعث شوی مردم پختهتر شوند، میتوانی آنها را دربارهٔ مسئولیتهایشان آگاهتر کنی، و آنها را آگاهتر کنی تا ناچار شوند که دست از کشتن یکدیگر بردارند.
ما همه زندگی میکنیم، همه تعامل میکنیم، و همه عاشق میشویم. پس وقتی شما فرصت این را داری که جایی را شبیه به این طراحی کنی، به این فرصت دست پیدا کردهای که تلاش خودت را برای تشکیل اجتماع مردم بکنی. نباید فکر کنی که این خواب و خیال است. این خیلی خیلی واقعی است. معمار باید همین کار را بکند. وظیفهٔ شما در مقام معمار این است که به اجتماع خدمت کنی. هیچ وظیفهای جز خدمت کردن نداری. ما {همواره} مزخرفاتی راجع به زیبایی به هم میبافیم، اما وظیفهٔ ما در واقع این است که به اجتماع خدمت کنیم و سهممان را به آن ادا کنیم. این فرصت در اختیار ماست که اجتماعی بهتر بسازیم. (در گفتگو با Michael J. Crosbie منتشر شده در وبسایت ArchNewsNow، سال ۲۰۱۷)