
تادائو آندو | Tadao Ando
تادائو آندو، متولد سال ۱۹۴۱، معمار خودآموختهٔ ژاپنی برندهٔ جایزهٔ پریتزکر است.چیزی با عنوان خلق از هیچ وجود ندارد.
هر مکان شخصیت و زمینهٔ خاص خود را دارد. به نظر من پانتئون در رم یک نمونه از هارمونی کامل در معماری است؛ خالصترین فرمهای هندسی و نور طبیعی فضا را از زندگی اشباع میکند. فکر میکنم که این {نوع از هماهنگی} هارمونی اعلا میان طبیعت و معماری است. مرکز پمپیدو در پاریس به منزلهٔ نمونهای از هارمونی میان جدید و قدیم به ذهن متبادر میشود.
برای {خلق} یک معماری جدید، طبیعی است که با ایجاد یک گفتوگو با محیطِ موجود شروع کنیم. مکانی که قرار است یک بنا در آن ساخته شود تاریخی دارد که توسط پیشینیان آن اشباع شده است. به نظر من چیزی با عنوان خلق از هیچ وجود ندارد. با این حال، هدفِ گفتوگو با محیط موجود لزوماً ایجاد هارمونی نیست. من سعی میکنم زمینهٔ موجود را بپذیرم، اما در عین حال علاقهمند به ایجاد دیالوگهای چالشبرانگیز از طریق قرار دادن یک ابژهی بیگانه برای ایجاد اصطکاک {با محیط موجود} هستم؛ این کار زمینهای جدید را شکل میدهد. (در گفتوگو با Emma Robertson، منتشر شده در وبسایت The Talks، سال ۲۰۲۱)
معماری باید هر دو کیفیت ماده و انتزاع را به صورت همزمان به نمایش بگذارد.
معماری به طور طبیعی از ماده تشکیل شده است. کارکرد {برقراری} ارتباط انسانی در معماری ضروری است و معماران نباید از بُعد قابل لمس معماری اجتناب کنند. از سوی دیگر، انتزاع تا پایان قرن نوزدهم در معماری یا هنر به منزلهٔ یک کانسپت توسعه پیدا نکرد؛ انتزاع تجلی قرن بیستم است.
انتزاع به روش مدرن زندگی و روش مدرن اندیشیدن مربوط است. بنابراین، از ابتدای کارم، همیشه اعتقاد داشتم که معماری باید هر دو کیفیت ماده و انتزاع را به صورت همزمان به نمایش بگذارد. این هدفی است که من از ابتدا آن را دنبال کردهام. (در گفتوگوی منتشر شده در کتاب Matter in the Floating World، نوشتهٔ Blaine Brownell، سال ۲۰۱۱)
حضور معماری (بدون توجه به شخصیت خودمشتملش) به شکل اجتنابناپذیری موجب خلق منظری تازه میشود. این مسئله مؤيد لزوم کشف معماری است که سایت خود به دنبالش است.
من معماری را با جستجو برای یافتن منطق اساسی و ذاتی مکان، شکل میدهم. این تعقیب معمارانه، مستلزم پذیرش مسئولیت یافتن و بیرون کشیدن یک شخصیت فرمی برای سایت، در کنار سنتهای فرهنگی، اقلیم، مشخصههای طبیعت محیطی، ساختار شهری تشکیلدهندهٔ پسزمینه و الگوهای زندگی و رسوم کهنی است که مردم با خود به آینده میبرند. میخواهم بدون احساساتی شدن و به واسطهٔ معماری، مکان را به سطحی از انتزاع و جهانشموليت برسانم. معماری تنها به این طريق است که میتواند قلمرو تکنولوژی صنعتی را ترک کند تا در بهترین تعبیرش به «هنر بزرگ» تبدیل شود. (در مقالهای با عنوان «فراتر از افقها در معماری» در سال ۱۹۹۱، منتشر شده در کتاب «نظریهها و مانیفستهای معماری معاصر»، ترجمهٔ احسان حنیف، انتشارات فکر نو)
من به محیط زیست و پایداری علاقهمندم و همیشه تلاش میکنم موقع طراحی نسبت به این موضوعات آگاه باشم. بهتازگی یکی از مهمترین فعالیتهای من کاشتن درخت است. برای مثال کمپین جمعآوری اعانهای برای پروژهٔ جنگل دریایی با هدف احیای منطقهٔ دفن زبالهای در خلیج توکیو که مساحتی به اندازهٔ ۸۸ هکتار را پوشش میدهد آغاز شده. جنگلی که در آنجا در حال شکل گرفتن است نتیجهٔ کنش تعداد بسیاری از شهروندان است که با هدف مشترک احیای مداوم محیط زیستمان اهدای سرمایه کردهاند.
این بستر اغلب با زمین بازی هجدهسوراخ گلف مقایسه میشود و طبق ادعای فضانوردان حتی از روی ماه نیز قابل تشخیص است. به نظرم این جنگل باعظمتترین معماریای است که من تا حالا طرح کردهام. بهشدت خوشحالم که این پروژه در حال پیشرفت است و در سطحی بینالمللی مقبول افتاده است. حتی شنیدهام که به دنبال این نمونهٔ خاص، جنگلهای مشابهی در سرتاسر کرهٔ زمین طرحریزی شده است. من معتقدم که گوشزد کردن اهمیت محیط زیست به مردم مسئولیت اجتماعی معماران است. (در مصاحبهای با Christian Parreno، منتشر شده در وبگاه مجلهٔ Glass، سال ۲۰۱۴)
من میکوشم که از طریق معماری به موضوع انسان و طبیعت بپردازم. در این زمینه من بنیان یا شالودهای را به کار بردهام که همانا دیدگاه سنتی ژاپنی راجع به طبیعت است که من آن را جذب کردهام. ژاپنیها از دیرباز از «خویش» به مثابه چیزی همپای «طبیعت» تعبیر کردهاند. اگر درست درک کرده باشم، آنچه در این معنی نهفته است تلاش برای خالی کردن «خویش» و نزدیکتر کردن این «خویش» به «طبیعت» است. عبارت مصطلح ژاپنی «طبیعی زیستن» شرایط مطلوبی را در پیش روی ما مینهد که ما باید در آن شرایط به آرزو کردن بپردازیم. اندیشهٔ طبیعت عمیقاً در زندگی روزمرهٔ ژاپن ریشه دارد. زندگی و مرگ انسان بخشی از امور طبیعت است و هنگامی که انسان «طبیعتزده» شود، طبیعت او را جذب میکند و در نتیجه او «هیچ» میشود. من اعتقاد دارم که این شکل بودیستی هیچانگاری است که موجوکان نامیده میشود.
با این حال من احساس میکنم که چنین دیدگاه سنتی راجع به طبیعت به خودی خود کفایت نمیکند. خودت بهتر میدانی که ما دیگر در ژاپن سنتی زندگی نمیکنیم. آنچه در گذشته به عنوان یکی شدن با طبیعت مطلوب مینمود، اکنون از واقعیت بس دور افتاده است. همانگونه که تمدن و فرهنگ دگرگون شدهاند، طبیعت نیز شده است. محیطی که من در آن زندگی میکنم از برخی جنبهها همان محیطی است که تو در آن زندگی میکنی. من فکر میکنم در چنین دورانی رابطهٔ میان انسان و طبیعت باید بیچون و چرا دگرگون شود. (در نامهای به پیتر آیزنمن در سال ۱۹۸۹، ترجمهٔ حمید خادمی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ۴۶ و ۴۷، سال ۱۳۷۷)
معماری نوعی از هنر و در عین حال واقعیتی شامل کارکردها و هزینههاست. در دنیای هنر، نقاشیها و مجسمهها کاری با کارکرد و هزینه ندارند. از همین حیث، ما {معماران} ناچاریم که در هنگام خلق معماری هم به بیان هنری و هم به وجه کارکردی و هزینهها فکر کنیم. معماری باید صد یا دویست سال عمر کند، و از همین رو ماهیتی عمومی دارد. مثلا هنگام راه رفتن در خیابان، هرجا که بروید بناها را خواهید دید. با در نظر گرفتن ماهیت عمومی معماری، ما {معماران} باید طراحی معماری را مسئولیتی جدی تلقی کنیم. (در گفتگو با Anjali Rao منتشر شده در وبگاه CNN، سال 2007)
زندگی آسان نیست. این حقیقتی است که بر بدن و ذهن من حک شده است. چیزهای زیادی در زندگی وجود دارد که به خوبی پیش نمیرود. اگرچه ممکن است شکستهایی که در میان پیروزی ایجاد میشود افسردهکننده باشد، اما تنها شکست است که وجود دارد بنا بر این من با آن کنار آمدهام. اگر از شکست بترسی، به دنیاهای تازه راه پیدا نخواهی کرد. از این حیث، خودم را برای مصونیتی که در برابر شکست پیدا کردهام ممتاز میدانم. (در گفتگو با Sai Morikawa منتشر شده در مجلهٔ The Ground، سال 2012)
به نظر من معماری یکی از مفیدترین حرفهها برای جامعه است. چند حرفه سراغ دارید که بتواند سازه و ترکیبی از فضاها را به یکدیگر پیوند بزند و در حالی که با متخصصانی از حوزههای مختلف کار میکند یک اثر معماری خلق کند؟ این مهارتها معماران را به ساختمانسازی محدود نکرده است، ما معماران آموختهایم که چگونه با افراد مختلف همکاری و آنها را هماهنگ کنیم تا چیزهایی عالی خلق شوند. غیر از معماری اندک صنایعی وجود دارد که مسئولیت کار بر دوش یک فرد است تا پروژههای مهم اجتماعی را به منزل مقصود برساند. مهارتهای معماران برای جامعه از جنبههای مختلفی مفید است، و این باعث شده تا ما معماران به این فکر بیفتیم که چگونه میتوانیم مهارتهایمان همچون خلاقیت، مدیریت و هماهنگی را در حوزههای دیگر نیز به کار ببریم. (در گفتگو با Orhan Ayyüce منتشر شده در وبگاه Archinect، سال 2012)
ژاپنیها مشهورند به ظرافت در کارهای دستی اما با نگاهی ساختمانهای تاریخیشان میتوان فهمید که آنها علاوه بر ظرافت از تخیلات جسور و متهورانهای نیز برخوردارند. مهم است که بتوانیم فراتر از چنین استریوتایپهایی را ببینیم. هر فرد در جامعه باید در مورد باورهایی که پیروی میکند دچار شبهه شود و آگاهانه آن ها را بشکند. من باور دارم اگر همه میتوانستند زندگیشان را وقف کنجکاوی برای یافتن اندیشههای جدید کنند با جامعهٔ مهیجتر و جالبتری روبرو بودیم. من امیدوارم در طی فرایند خلق یک اثر معماری برای مردم فرصتهایی فراهم کنم که این موضوع را درک کنند. (در گفتگو با وبسایت Ground، سال 2012)
من به شکست اهمیتی نمیدهم و خیلی هم به فکر موفقیت نیستم. من مرتباً در تلاشم تا از موانع جدیدی عبور کنم و به محض عبور از یک مانع، مانع دیگری ظاهر میشود. وقتی برای فکر کردن به موفقیت برایم باقی نمیماند. وقتی شبانه روز در حال جنگم، تنها چیزی که برایم اهمیت دارد این است که آیا در مسیر درست قرار دارم یا نه. به ورزشگاه ملی اثر کنزو تانگه که نگاه میکنم به این فکر میکنم که روزی بتوانم از معماری او فراتر بروم. من سعی میکنم فقط با نگاه رو به جلو زندگی کنم. شاید در عمل هرگز نتوانم سطح کارم را ذره ای به سطح کار کنزو تانگه نزدیک کنم اما همیشه در تلاشم که این کار را انجام دهم. چون همیشه به سمت هدفی در حال حرکتم این حس به من دست نمیدهد که در تقلا هستم. (در گفتگو با وبسایت Ground، سال 2012)
من معتقدم که میتوان به وسیلهٔ معماری شیوهٔ زندگی مردم را قدری تغییر داد. اگر معماری من مردم را برای استفاده از تواناییهای خود یا حرکت به سوی فردایی بهتر مشتاق کند، خوشحال خواهم شد. در حال حاضر همهٔ ما تحت تاثیر و سلطهٔ طرز تفکر، پول و اقتصاد آمریکایی هستیم. انتظار و میل من این است که مردم به سمت تفکر، فرهنگ و شخصیت اروپایی تغییر جهت دهند، چرا که این حرکت مساویست با حرکت مردم به سوی افقها و اهداف تازه. چه خوب است اگر من بتوانم در این تغییر مسیر به سمت تفکر اروپایی تاثیرگذار و یاریرسان باشم. (در گفتگو با وبسایت Designboom، سال 2001)
در گذشتهٔ نه چندان دور تنها سه میلیارد نفر روی زمین زندگی میکردند. حالا هفت میلیارد و هفتصد میلیون نفر و به زودی ده میلیارد نفر ساکن کرهٔ زمین خواهند بود. به همین علت خیلی سخت است که مدام راجع به چگونگی استفاده از منابع طبیعی فکر نکنیم. فارغ از این که مردمانی فقیر هستیم یا ثروتمند مجبوریم به این مسئله بیاندیشیم.
ما معماران در جایگاه متخصصان طراحی باید موضعمان را در قبال مسائل زیست محیطی جهان مشخص کنیم. قرار است در قبال مشکلات به وجود آمده راجع به منابع طبیعی چه راه حل عاقلانهای در پیش بگیریم؟ و چگونه باید جامعه را قانع کنیم که ما هم دربارهٔ مسائل زیست محیطی دغدغههایی داریم و تنها به مسائل مالی پروژهها فکر نمیکنیم؟ این خیلی مهم است که از طریق هر پروژهای که راجع به استفادهٔ بهینهٔ انرژی و ساختمایهها در آن اندیشیدهایم پیامی نیز به ساکنان آن بنا راجع به استفادهٔ صحیح از منابع بدهیم. چگونه اهمیت دادن به طبیعت میتواند از طریق معماری درک شود؟
در طول تمام سالهایی که منابع زمین نسبت به استفاده کنندگان آن محدودتر شده است، همچنان طرز تفکر معماران راجع به کارشان ثابت مانده است. همچنان هیچ تغییر یا جهشی در رویکرد معماران در قبال منابع و استفاده از انرژی رخ نداده است. خیلی مهم است که معماران جوان شروع کنند به اندیشیدن راجع به این مسائل. (مصاحبه با وبسایت آرکینت، سال 2012)