اثر معماری، متبلور شدۀ نظری در پس خود است. برای مثال کسی که خانۀ عباسیها را ساخته است، نظری نسبت به این عالم داشته که این نظر در باید ها و نباید ها، ارزشها و دانش وی متبلور بوده و به جای نوشتن، آن را در بنای خود منعکس کرده است. با یک نگاه به پنجرهای، همزمان می توان مباحث تنظیم شرایط محیطی، مقاومت مصالح و زیباییشناسی را (از آن) دریافت؛ با این توضیح که همه باهم در وحدتاند. اما زمانی که تبدیل به دانش می شوند، دچار تکثر و تفرقه می شوند. (مثلا) کتابهایی نظیر مقاومت مصالح است، زیباییشناسی، سازه و … از همین جنس هستند. زبان تکثر دارد. (چنان چه) برای بیان یک مطلب در زبان نیاز است که اول این را گفت، بعد آن را گفت، (و از آنجا که تقدم و تأخر می طلبد) دچار کثرت میشود. اما در طرح، همه در لحظه دریک چیز جمع میشود. کار طراح تبدیل تفرقه به وحدت است. وقتی خواستههای کارفرما و احکام گفته میشود، چطور باید همه را در یک طرح جمع کرد؟ نمیشود یک طرح برای عملکرد داد، یک طرح برای زیبایی، یک طرح برای سازه و … باید یک طرح برای همه داد. (در مصاحبهٔ منتشر شده در وبسایت آسمانه، سال ۱۳۹۵)