این ایده که معماران از قدرت‌های ماورایی برخوردارند در جامعهٔ حرفه‌ای نهادینه شده است. این کاملاً به ضرر ماست چرا که هر نوع گفتمان واقعی میان معمار و جامعه را از بین می برد. وقتی خودمان را بالا ببریم باعث می‌شود هرگونه برخورد با دیگر جنبه‌های حرفه تقریبا ناممکن شود. چون من به ارتباطات علاقمندم و به نوشتن نیز، دوست دارم بفهمم که مشکلات واقعی و شرایط متغیر چه هستند.  شرایط برای معماری در سی سال گذشته بیشتر از دو قرن گذشته تغییر کرده است اما ما همچنان طوری رفتار می‌کنیم که انگار همان حرفهٔ سابق است. خیلی از چیزها تغییرات بنیادینی کرده مثل قدرت کامپیوتر و مهندسی و ارتباط بین معمار و کارفرما، اما هنوز هم وانمود می‌کنیم که همان نجیب‌زادگان پیپ‌به‌دست سابق هستیم. در دهه 60 و دهه 70 بخش عمومی اقتصاد بسیار قدرتمند بود اما در دهه‌های اخیر جای خودش را به شکل‌های مختلف اقتصاد بازار داده است. این مساله به شدت بازار معماری را نیز تحت تاثیر قرار داده است. در وهلهٔ اول، از معمار انتظار می‌رفت به نفع عموم جامعه کار انجام بدهد. اما حالا انتظار می‌رود منافع افراد خاص و شرکت‌ها را در نظر بگیریم. برای همین هم اگرچه هنوز ارزش‌های اساسی و بلندپروازی‌های معمارانه را حفظ کرده‌ایم اما این تغییرات، کار معمار را از بیخ و بن دگرگون کرده است. (در گفتگو با اندرو مکنزی نویسندهٔ مجلهٔ Architectural Review، سال 2014)