این روزها در حال مرمت مدرسهٔ شهید مطهری (مدرسهٔ سپهسالار) هستم. اثر بسیار پیچیدهای است و در آن گاهی واقعا از انفجار نوآوریهای ذهنی معمار قاجاری متعجب میشوم. اما از این که چرا قادر به حل جزئیات فنی کارش نبوده است –مثلا نفوذ آب سنگهایش را ترکانده است- احساس نقص میکنم. در حالی که در معماری سلجوقی اصلا از این نواقص نمیبینیم. در معماری سلجوقی از همان مرحلهٔ پی تکلیف تزیین طاق مشخص بود. یعنی آجرها را طوری میچیدند که وقتی به بالا میرسید، سقف تزیین شده بود. این یک معماری بزرگ است و نشان میدهد که معماران به طرز فوقالعادهای بر ساختمان اشراف داشته است. از نظر فنی مهندسی اعجابآور است. به همین علت هم آنها احتیاج به پوشش نما نداشتند. بعدها صفویه چنین مهارتی را در کار نشان ندادند و خیلی جاها با کاشیها مشکلشان را حل و فصل کردند. قاجار هم ظاهرا به این مسائل نپرداختند. توجهشان بیشتر به نوآوری معطوف بود.
بنا بر این به نظر من بخشی از معماری یک کار بسیار جدی مهندسی است و تا کسی از هفتخان مهندسی نگذرد هیچگاه نمیتواند کارهای بزرگ بسازد. اگر این را در نظر بگیریم دیگر بیمحابا نوآوری نمیکنیم. نوآوری بیمحابا به ضد خود تبدیل میشود و ارزش را تبدیل به ضد ارزش میکند. وضعی که امروز در جامعهٔ آن وجود دارد نشانهٔ آن است که آن بخش از معماری جدی گرفته نمیشود. به همین دلیل از یک طرف در مقابل کوچکترین نوآوری مقاوم است و اجازهٔ آن را نمیدهد و از طرف دیگر تقلیدهای سادهلوحانه از نوآوریها باب میشود و کمتر اثر بینقصی هم تولید میشود. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ معمار، ش 11، تابستان سال 1381)