در یک ساختمان، شکل، ابعاد، تناسبات و دسترسیها به شما میگوید که چه رفتاری داشته باشید، کجا بنشینید و از کجا نگاه کنید و به کجا نگاه کنید و از کجا نور بگیرید و کجا دست خود را بشویید و کجا بخوابید. این معماری است که تعیین میکند لباستان را با دست بشویید یا با ماشین لباسشویی، روی زمین بخوابید یا روی تخت، غذاهای سرخکردنی بخورید یا نخورید. مثلا در آپارتمانی کوچک با آشپزخانهٔ باز اگر غذای سرخکردنی درست کنیم کل ساختمان بوی روغن میگیرد و فضای خانه پر از چربی میشود. یا اگر پذیرایی منزل شما کوچک است عملاً نمیتوانید مهمانان زیادی پذیرایی کنید و ارتباطات اجتماعی شما به جهت این معماری تقلیل خواهد یافت. یا اگر زیر پنجرهٔ شما جایی برای قراردادن گلدان ندارد عملاً از نگهداری گل محروم هستید. اینها همه را معماری به شما دیکته میکند. حتی حالا شما را نیز معماری تنظیم میکند. یعنی میگوید اینجا که نور زیاد است، این حالت گشودگی را داشته باشید و آنجا که تاریک است حالت دیگر متناسب با تاریکی را در شما ایجاد میکند. یعنی رفتار و حالات ما تحت تأثیر معماری ساختمان و شهر است. معماری انسان را باحیا یا بیحیا میکند. انسان را خشن یا رئوف میسازد، انسان را کتابخوان یا بیعلاقه به کتاب میکند و… .
معماری شکل زندگی را میسازد، بنابراین تغییر در معماری تغییر در شکل زندگی انسان است. حتی امروزه برای تغییر اعتقادات کمتر از طریق بحثهای فلسفی و نظری اقدام میکنند. برای تغییر نگرشها لزومی ندارد که در مبانی اعتقادی ما تردید ایجاد کنند. تنها کافیست که نوع زندگی متناسب با اعتقاداتی که میخواهند رواج دهند توضیه نمایند. (در گفتاری با عنوان «معلم معماری»، منتشر شده در مجلهٔ سورهٔ اندیشه، ش ۶۸ و ۶۹، سال ۱۳۹۲)