آنچه اکنون تقریباً برایمان مسلم شده این است که موضوع قرنطینه و بحران کرونا بهرغم همهٔ مشکلات، دستاوردی بزرگ داشته است؛ اینکه «کرونا مفهوم خانه را به ما بازگردانده است.» این روزها بسیار این قول هایدگر را به یاد میآورم که میگفت: «انسان معاصر بیخانمان شده». واقعاً هم تصور میکنم که خانه چند دههای بود که به نازلترین مراتب کارکردیاش تقلیل یافته بود. ما از صبح تا شب را خارج از خانه سپری میکردیم و توقعمان از خانه جایی بود که بتوانیم در آن بخوابیم؛ این یعنی شأن خانه به خوابگاه تنزل یافته بود. خانه، ماشینی برای پاسخگویی به نازلترین نیازهای زندگی ما شده بود و در بهترین حالت «آسایش» ما را برمیآورد. اما کرونا دوباره خانه را تبدیل به «مأمن» کرده است؛ یعنی جایی که پناهگاه ماست و برایمان آرامش به ارمغان میآورد. «آرامش»ی که دههها بود در زمرهٔ مأموریتهای خانه نبود، دوباره به آن برگشته است. همه به خانههایشان پناه بردهاند و خانه امنترین جای این عالم شده است؛ مگر معنای واقعی «مسکن» جز این است؟! مسکن یعنی محل قرار و آرام. خوب که تأمل کنیم متوجه میشویم کرونا با بیدار کردن «تقاضای سکنی گزیدن» درون ما، خانه را به جایگاه اصیلاش بازگرداند؛ جایگاهی که مدتها از آن دور افتاده بود. این دستاوردی بسیار مهم است.
حالا خوب میفهمیم که اگر طراحی خانههای ما دههها بود که دیگر پاسخی به تقاضای آرامش نمیداد، تقصیر معماری نبود، بلکه بیشتر از آن رو بود که ما تمنای «سکنی گزیدن» نداشتیم. حالا که کرونا احساس تشنگی نسبت به امنیت و آرامش را در یکایک ما برانگیخته، میتوانیم انتظار داشته باشیم که خانههای ما نیز بهتدریج برآورنده این تشنگی شوند. {…} واقعیت این است که خانههای ما در وضعیت فعلی فینفسه امن نیست؛ یعنی سازندگان این خانهها در زمان طراحی و ساخت، این مأموریت را در نظر نگرفته بودند. حالا این ماییم که تقاضای امنیت داریم و همین تقاضا لاجرم تغییراتی را در پی خواهد داشت؛ این معنایی است که صورت را تحت تأثیر قرار میدهد، تا عاقبت بتواند صورتی متناسب با خود بیابد. (در مقالهٔ «کرونا مفهوم خانه را بازگردانده است» در روزنامهٔ همشهری، سال ۱۳۹۹)