من نمی‌خواستم مسیر امثال کسانی را دنبال کنم که طوری تدریس می‌کردند تا نسخه‌های کوچکی از خودشان را تولید کنند. سَلَفِ من در وایمار «هانری وان ده ولده» بود و همهٔ آنچه که توانسته بود تولید کند وان ده ولده‌های کوچک بود.

من احساس کردم که ضرورتاً باید با حقایقی عینی که ابزارهای فهم هستند شروع کرد؛ ساخت‌مایه‌ها، سطوح، حجم‌ها، فضا و رنگ؛ و همچنین تلاش برای از بین بردن تقلید در هرکجا. وقتی شما دانشجو را در آب بیندازید تا غرق شود و یا شنا کند، دقیقاً در آن حال که دارد غرق می‌شود برای آموختنِ چیزی آماده است. (در گفت‌وگو با  Jonathan Barnett در سال ۱۹۶۰، منتشر شده در مجلهٔ JSAH، سال ۲۰۱۸)