اقتصاد مبتنی بر درآمدهای نفتی نوعی تنبلی عمیق را در جامعهٔ ایران به طور عام و در تحصیلکردههای ما به طور اخص رسوب داد. نتیجهای که امروز به عنوان مدرس معماری، به عیان آن را لمس میکنم این است که اساتید و دانشجویان ما جستجوگر نیستند، جستجوگر و نه «داده» جمع کن. در دهههای ۴۰ و ۵۰ برای فارغالتحصیلان دانشکدهٔ هنرهای زیبا و معماران خارجتحصیلکرده شرایط آمادهای وجود داشت، برای معمار ملیها و علموصنعتیها هم همینطور، پروژههای عمرانی فراوان و ساختمانهای متعدد و عظیم. بنابراین با مشغولیتهای حرفهایگری و درگیری در ساخت و ساز، فرصت تفکر، گفت و گو و کتاب خواندن کمتر ایجاد میشد. بازار مستغلات بیشتر مشغولیات معماران را تأمین میکرد. در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ معماران، شخصیتهای محبوب، متمول، خوشپوش و صاحبمنزلت در جامعهٔ ایران بودند و بر حسب نزدیکی به لایههای قدرت و ثروت تعداد و نوع پروژههایشان مشخص میشد، با علم به اینکه از رقابت و تخفیف و قاپیدن پروژه از یکدیگر در آن دوره در مقایسه با امروز کمتر خبر بود. حجم کارها و پروژههای عمرانی به برکت درآمد نفت شوق نظریهپردازی را نیز ایجاد نمیکرد. اگر بگردیم هم در زمینهٔ معماری و شهرسازی و هم در سایر زمیهها، پژوهشهای مرتبط با دوران پسانفتی ایران یا بسیار اندک و بسیار تخصصی است یا یافت نمیشود.
{…} چند نسل اول معماران فارغالتحصیل اولین دانشکدههای معماری ایران ارج اجتماعی داشتند ولی کم مینوشتند و کم میخواندند. نسبت تولید فکریشان به تولید ساختمانهایشان بسیار اندک بود. در آن زمان یک مجلهٔ هنر و معماری بود که در آن هم مرحوم عبدالحمید اشراق به زور و خواهش و تمنا از معمارها مقاله میگرفت و اگر در محتوای آن نوشتهها دقیق شوید، نوشتهها بیشتر به تشریح سطحی و کمی از پروژهها اکتفا میکردند. در حالی که شش شماره مجله آرشیتکت وارطان از مطالب تحلیلی و عمیقتری برخوردار بودند و در زمان وارطان از درآمد نفت هم خبری نبود. به خاطر در آمد نفت کل نسل حرفهای و متفکر و روشنفکر و اصناف ما تنبل بار آمدند. (در گفتگو با نشید نبیان، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۱۰۱، سال ۱۳۹۵)