بعد از دوران مدرن و پست‌مدرنیسم فلسفی و آشنایی با متون غربی جدید افرادی مانند آیزنمن، موتور متحرک ایده‌هایی از جنس فلسفی شدند و سعی می‌کردند موضوعاتی خارج از معماری را وارد پروژه‌هایشان کنند  که الزاماً خردگرا نباشد. ایده‌های امروز راه حل و استراتژی برای راه حل مسئله است و به فلسفه و مسائل شخصی ذهن معمار کاری ندارد. باید دید ایدهٔ معماری برای محیط زیست و روش زندگی چه راه حلی دارد. پس از وضع فعلی و مطرح شدن مسائل جدید سیاسی و اقتصادی و محیط زیستی مسئلهٔ اصلی پیدا کردن راه حل است. زمانی جدا کردن عملکردها و دیاگرام حبابی کاربری‌ها، ایدهٔ اصلی اصلی معماری را تشکیل می‌داد. در مرحلهٔ بعد کانسپت معماری موضوعی مجرد از معماری بود و پس از آن نطفهٔ پروژه از مسائل حسی معمار نشئت گرفت.

امروز پارادایم جهانی این است که چه راه حلی برای مسائل داریم؟

در ایران تقویم واقعی ما با تقویم واقعی دنیا هم‌فاز نیست. مسائل ما و جهان منطبق بر هم نیست. معماری ما با دنیا در یک راه نیست. به عنوان مثال حساسیت ما نسبت به انرژی مانند دنیای غرب نیست. هر دو در یک زمان هستیم اما در دو تاریخ مختلف زندگی می‌کنیم. برای مثال در ایران مردم از ساختن بنای باشکوه خوشحال می‌شوند، اما در اروپا پروژه‌های مشابه مورد سوال مردم قرار می‌گیرد و انتقاد می‌شود زیرا پرخرج هستند. (در گزارش مجلهٔ معمار از میزگردی با موضوع معماری و ایده، ش ۹۱، سال ۱۳۹۴)