اگر به گذشتهٔ خود بازگردیم می‌بینیم که فضا و محیط از نوعی وحدت برخوردار بوده‌اند. در زیست جهان سنتی عناصر و عوامل اثر گذارنده محدود بوده‌اند، زیرا اغلب محصولات معماری منشا طبیعی داشته و معمولا از امکانات و محدودیت‌های محلی تبعیت می‌کردند. بنا بر این نوعی پیوستگی مابین عناصر پدید آورندهٔ فضا وجود داشته است. برای مثال در درون فلات گرم و خشک مرکزی بزرگترین منبع انرژی یعنی خورشید دستگاه خشک کن برای ایجاد خشت که از خاک و آب محدود محیط به دست می‌آید در اختیار است. خشت با مقاومت کم به سطوح بزرگتر برای پایداری نیاز دارد و چون عنصری با رفتار فشاریست در شکل قوس می‌تواند طاق را به وجود آورد و بالاخره فضایی به دست می‌آید با دیوارهای مشابه خاکی و سقف قوسی که کاملا محدودیت‌های محلی بودن را نشان می‌دهد. فضای درونی، بیرونی، مصالح، فن آوری و شرایط اقلیمی همگی در امتداد و تایید کنندهٔ یکدیگرند، گویی با یک ریسمان نامرئی به هم پیوند یافته‌اند. (گفتگو در مجلهٔ معماری و ساختمان، سال 1384)