همواره از من با عنوان معمار دوستدار محیط زیست یا معمار پایدار نام بردهاند، اما من از نامیده شدن با این القاب متنفرم. من سازهٔ لولهمقوایی را در سال ۱۹۸۶ ساختهام، سالها قبل از زمانی که معماری پایدار مُد شود. {…} اما من معنای معماری پایدار یا زیستمحیطی را نمیفهمم، چرا که عمل ساختن یک بنا به خودی خود در تقابل با زیبایی طبیعت است. معماری ذاتاً عملی ضد محیط زیستی است.
{…} البته از آنجایی که پایداری بینشی مهم است {با آن مشکلی ندارم}، و حتی اگر به شکل مُد درآمده، خیلی خوب است که مردم به پایداری علاقهمند شدهاند. مشکل آنجاست که افراد بدون این که این اصطلاح را به شکل درست درک کنند از آن استفاده میکنند. {…} در اروپای امروز شما میتوانید سیستم دیوار پردهای بسیار گرانقیمتی با شیشهٔ دوجداره و کرکرههای قابل تنظیم بخرید، و همیشه چنین سیستمهای {ضد محیط زیستی توسط سازمانهای ارائهدهندهٔ استانداردهای معماری پایدار} علائم مخصوص معماری پایدار را دریافت میکنند. (در گفتگو با Blaine Brownell، منتشر شده در کتاب Matter in the Floating World در سال ۲۰۱۱)