کریستوفر الکساندر: ایده‌ی یک بنای زیبا مفهومی است که دیگر از آن استفاده نمی‌کنیم و آن را نمی‌فهمیم

وقتی می‌خواهیم بگوییم که یک بنا را دوست داریم، یا می‌خواهیم بگوییم که یک بنا خوب است، زبان نیم‌قرن اخیر -یا طولانی‌تر از آن- تعابیر متنوعی را در اختیار ما قرار می‌دهد. می‌توانیم بگوییم که این بنا جالب است، شیک است، باحال است، معرکه است، غیر معمول است، دیوانه‌وار است،...

کریستوفر الکساندر: قدرت زیبا بنا کردن از پیش در همهٔ ما انسان‌ها وجود دارد

قدرت زیبا بنا کردن از پیش در همهٔ ما انسان‌ها وجود دارد. این قدرت جوهری است بسیار ساده و ژرف که ما با آن متولد می‌شویم. {…} این سخن من استعاره نیست، مقصودم معنای واقعی کلمات است. متعالی‌ترین و بیشترین زیبایی و هماهنگی ممکن در دنیا را در نظر آورید؛ زیباترین جایی...

کریستوفر الکساندر: هیچ‌کس واقعاً قادر نیست که یک ساختمان کامل را پیش از شروع ساخت آن روی کاغذ بیاورد

هرکس که دانش کافی دربارهٔ ساخت و ساز داشته باشد می‌داند که شما واقعاً قادر نیستید که یک ساختمان کامل را پیش از شروع ساخت آن روی کاغذ بیاورید. بگذارید اینطور توضیح دهم که {مثلاً} یک ساختمان قرار است یک سطح سازه‌ای داشته باشد. {فرض کنیم} شما پی ساختمان را اجرا کرده‌اید...

کریستوفر الکساندر: تلاش می‌کنم آثاری خوب همچون بناهای روزگار سنت خلق کنم، اما می‌دانم که هیچ‌گاه نخواهم توانست

اصلی‌ترین منبع الهام من ساختمان‌های سنتی است، نه طبیعت. البته من طبیعت را می‌ستایم و چیزهای زیادی برای الهام و یادگیری در آن می‌یابم، مثلا می‌توان به حلزون‌ها، پرندگان و درختان علاقه‌مند بود و هنگام ساختن بنا به آنها فکر کرد. اما در مقایسه با تفکر پیرامون شاهکارهای...

کریستوفر الکساندر: کالبد و هندسهٔ یک روستا باید از مردم آن سرچشمه بگیرد

من در سال ۱۹۶۱ در هند زندگی می‌کردم. بیشتر وقتم را در یک روستا می‌گذراندم. من روستا را مطالعه کردم و سعی کردم بفهمم زندگی روستایی چگونه است. و چند ماه بعد به هاروارد برگشتم و نامه‌ای از فرمانداری آن شهر کوچک در هند دریافت کردم که می‌گفت: «ما باید روستایمان را به خاطر...

کریستوفر الکساندر: وقتی چیزی جز آنچه لازم است انجام ندهیم می‌توانیم بناهایی آرامش‌بخش بسازیم

یکی از تکان‌دهنده‌ترین لحظات در زندگی من از معمولی‌ترین لحظات آن بوده است. با دوستی در دانمارک بودم. داشتیم توت‌فرنگی با چای می‌خوردیم که من متوجه شدم او توت‌فرنگی را خیلی خوب و تقریبا مثل کاغذ ورقه‌ورقه می‌کند. البته این کار بیش از حد معمول طول می‌کشید. به همین خاطر...