لوییس باراگان | Luis Barragán

لوییس باراگان، متولد سال ۱۹۰۲ و درگذشتهٔ سال ۱۹۸۸، معمار مکزیکی برندهٔ جایزهٔ پریتزکر بود.

بدون اشتیاق به خداوند سیارهٔ ما برهوتِ محزونِ زشتی‌ها خواهد بود.

لوییس باراگان

نگران‌کننده است که نشریات اختصاص‌یافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدوده‌اند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها رعایت نکرده‌ام، همواره چراغ هدایت من بوده‌اند.

دین و اسطوره؛ غیر ممکن است هنر و شکوه تاریخ آن را بدون اذعان به معنویت دینی و ریشه‌های اسطوره‌ای که ما را به سبب وجود پدیدهٔ هنری راهنمایی می‌کند درک کنیم. بدون اولی یا دومی اهرام مصر یا آثار باستانی مکزیک در کار نبودند. آیا معابد یونانی یا کاتدرال‌های گوتیک وجود می‌داشتند؟ آیا شگفتی‌های متحیرکنندهٔ رنسانس و باروک به وجود می‌آمدند؟

و در حوزه‌ای دیگر، آیا رقص‌های آیینی فرهنگ‌های به اصطلاح بدوی ایجاد می‌شدند؟ آیا ما اکنون وارث گنجینهٔ هنری پایان‌ناپذیر حساسیت عمومی دنیا می‌بودیم؟ بدون اشتیاق به خداوند، سیارهٔ ما برهوت محزون زشتی‌ها خواهد بود. «منطق گنگ نهفته در اسطوره و در همهٔ تجربه‌های حقیقی مذهبی در همهٔ زمان‌ها و در همهٔ مکان‌ها سرچشمهٔ فرایند هنری بوده است». اینها سخن دوست خوبم ادموندو اوگورمان است که با یا بی اجازه‌اش آن را از آن خود کرده‌ام. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر در سال ۱۹۸۰)

شایسته نیست کسی را که زندگی‌اش از زیبایی خالی است آدمیزاد بنامیم.
لوییس باراگان

زیبایی فرشتهٔ الهامی است که با همه‌کس سخن می‌گوید. شایسته نیست کسی را که زندگی‌اش از زیبایی خالی است آدمیزاد بنامیم. هر اثر هنری که زیبایی را اظهار نکند ارزش آن را ندارد که یک اثر هنری قلمداد شود. معماری هنری است که زمینه‌ای کلی ایجاد می‌کند شامل احساس زیبایی‌شناسانه در فضا. و تنها آن زمان است که معماری می‌تواند به محیط زندگی تبدیل شود.

زیبایی همواره چراغ هدایت من بوده است. (در گفتگو با Christian Narkiewicz-Laine در سال ۱۹۸۱، منتشر شده در وب‌گاه رسمی مصاحبه‌کننده)

معماری زمانی هنرمندانه است که باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی.
لوییس باراگان

معماری زمانی هنرمندانه است که کسی، آگاهانه یا ناآگانه، احساسی زیبایی‌شناسانه در فضا خلق کند و زمانی که این محیط باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی. معماری ملجأ و پناهگاه است؛ مکانی است پر از احساس در قلب من، نه فقط نوعی از {وسایل} آسایش بشر یا یک اثر مهندسی یا صرفاً مکانی برای زندگی. (در گفتگو با Christian Narkiewicz-Laine در سال ۱۹۸۱، منتشر شده در وب‌گاه رسمی مصاحبه‌کننده)