
سیروس باور
سیروس باور، متولد سال ۱۳۱۳، معمار و استاد دانشگاه ایرانی است.معماری علمی است دیالکتیکی که از علوم و هنرهای مختلف نتیجه میشود.
معماری هر دورهای شاخص تمدن و استخوانبندی فرهنگی اجتماعی همان زمان است. در حال حاضر بینش معماری در فرهنگ اجتماعی {کشور ما} چندان پیشرفتی نکرده است که بتوان آن را عاملی برای ارتقاء سطح کیفی معماری دانست.
معماری علمی است دیالکتیکی که از علوم و هنرهای مختلف نتیجه میشود. بنابراین برای شناخت آن و وارد عمل معمارانه شدن نیاز به شناخت علوم و هنرهای دیگر هست تا بتوان واقعاً به روند معماری مردمی کمکی کرد. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۳۱ و ۳۲، سال ۱۳۷۵)
آنزمان که با معماری تجارت نکنیم میتوانیم معماری خوب به جامعه عرضه کنیم.
معماری یک شیء تجاری نیست. اگر ما قبول کنیم که با معماری تجارت نکنیم و معماری را به خاطر رفاه جامعه انجام دهیم آنوقت میتوانیم معماری خوب به جامعه عرضه کنیم. ولی تا زمانی که به خاطر ثروت هنگفتی که برخی دارند و نمیدانند آن را چهکار کنند {و} تفکر ما این باشد که معماری بساز و بفروشی انجام دهیم وضعیت همین خواهد ماند.
بزرگترین خرج خانواده یا یک شخص ثروتمند در زندگی خریدن یک اتومبیل گرانقیمت نیست، بلکه ساختن یک بناست و اگر بخواهد از ساختن این بنا استفادهٔ اقتصادی کند، یعنی از ثروت خود در ساختمانسازی استفاده ببرد، آنوقت معماری از بین میرود. امروز برجسازی مد روز شده و تمام ثروتمندان میخواهند برج بسازند چرا که ساخت مدرسه یا بیمارستان بازده اقتصادی ندارد. ولی وقتی یک زمین کوچک را در بیست یا سی طبقه بالا میبرند، یعنی آن را بیست یا سیبرابر در ارتفاع تقسیم میکنند طبعاً استفادهٔ اقتصادی و بازده مالی بالایی دارد.
به این ترتیب مثلاً قیمت یک زمین یک هکتاری ده برابر شده و از هر هکتار زمین به اندازهٔ ده برابر استفاده میشود و اگر بیست طبقه باشد بیستبرابر استفاده دارد. خب تا وقتی تفکر این باشد معماری از بین میرود. معماری وقتی میتواند معماری یا فضای زندگی جامعه باشد که مسئلهٔ مالاندوزی را در آن در نظر نگیریم. (در گفتگو با اسماعیل آزادی، منتشر شده در کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، جلد اول، سال ۱۳۸۹)
بهتر است به جای «معماری سنتی» از ترکیب معماری گذشته و کهن استفاده کنیم.
سعی کنید زیاد از واژه سنت {در مورد معماری} استفاده نکنید. معادل انگلیسی سنت، Tradition است که بیشتر مربوط به رفتار میشود نه اشیاء و فضا. در مورد رفتارها و شیوه زندگی میشود از سنت استفاده کرد. مثلاً ما تا سالهای 1290 الی 1300 به یک شیوه سنتی زندگی میکردیم اما از آن به بعد شیوه زندگی ما به خاطر ارتباطات تغییر کرد. در مورد معماری بهتر است به جای معماری سنتی از معماری گذشته و کهن استفاده شود. پیش از این یک فلسفه و هندسه پشت معماری ایران بود که اینها همراه با هم معماری کهن را به وجود آوردهاند. آن فلسفه، فلسفه زندگی بود. کشور ایران به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی یک کشور کم آب است و به همین خاطر نخستین فلسفه در ایران، استفاده و مصرف آب بوده که این در معماری هم اولویت داشته است. مسئله آب به طور مستقیم به معیشت مربوط است و اگر آب نباشد، کشاورزی و معیشتی هم به وجود نمیآید. در گذشته 70 درصد مراکز زندگی در ایران را روستاها تشکیل میدادند. آدمهای این روستاها به دلیل عدم ارتباط با روستاها یا سرزمینهای اطراف خودشان، به همان شیوه سنتی آبا و اجدادشان زندگی میکردند و این شیوه زندگی روی هم انباشته شد و سنت را به وجود آورد. یعنی فرزند امروز من که 5 ساله است، روش و برداشتش از زندگی مانند پدر بزرگ من است زیرا در یک محدوده هستند. حالا شما این محدوده را بزرگ کنید و برسانید به یک محدوده سیاسی. وقتی محدوده بزرگ شد و تمام ارتباطات، تولیدات و معیشتها در داخل آن انجام گرفت، آن آزادگی و خلاقیتی که ما در زمینه معماری از آن، صحبت میکنیم از بین میرود. زمانی هم که خلاقیت از بین برود، نوآوری از بین میرود و شما مجبور میشوید از آنچه که مربوط به گذشته بوده است استفاده کنید و پیش بروید. (در گفتگو با نویسندهٔ وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)
تحول فرهنگی و فکری در یک کشور یعنی آزادی آکادمیک برای تحقیق در علوم انسانی در آن فراهم شود.
اصولاَ در کشورهای عقب مانده {…} فنِ آموخته شده در غرب را، در دانشگاههای این کشورها به عمل میرسانند و بعد به مثابه یک پیروزی علمی خود تلقی میکنند. درحالیکه شخصی که این عمل را انجام میدهد، تکنیکش را در غرب آموخته، وسایل تکنیک و عملی در غرب ساخته شده {…}. درحالیکه پیروزی علمی آن است که تفکر و اندیشه این عمل را خود شخص خلق کرده باشد. تقلید از اختراعات دیگران در صنعت و علم نشانه تحول نیست. حتی ممکن است بعضی کشورهای عقبمانده مثلاً در دانش پزشکی جلو بیفتند. یا در مورد گلچین از قطعات خودروهای مختلف بصورت یک خودرو جدید جلو بیفتد، این هم صنعت نیست، تحول فرهنگی و فکری هم نیست. بلکه، تحول فرهنگی و فکری در کشورهای عقبمانده یعنی که در این کشورها آزادی آکادمیک برای تحقیق در علوم انسانی فراهم شود، برای اینکه بتوانند در روابط موجود اجتماعی تحقیق کنند. چرا؟ برای اینکه در قلمرو علوم اجتماعی تقلید نمیشود کرد. {…} مسئله این است که در کشورهای در حال رشد مخصوصاً در مسایل علوم انسانی، یعنی پیدا کردن روابط و تنظیم آن برای زندگی و طراحی فضای زندگی، باید آزادی عمل وجود داشته باشد. باید تحول فکری، اندیشه، فلسفه زندگی در زمان و مکان با توجه به اتمام وسایل ارتباط جمعی وجود داشته باشد. یعنی باید بتوانند در روابط اجتماعی، قومی، ایلی، روستایی … تحقیق کنند، برای اینکه در قلمرو علوم اجتماعی تقلید نمیشود کرد. مسلم است که هر ملتی باید راهحلهای اجتماعی خود را داشته باشد (مثل بهداشت، تغذیه، فرهنگ، معماری، شهرسازی …) و در همه مسایلش با توجه به شرایط خاص خود مطالعه شده باشد. این امکانات باید بر پایه و اساس علمی و فکری استوار باشد. (در مقالهٔ «جای مطالعات و تحقیقات در دانشکده های معماری ما خالی است»، منتشر شده در وبگاه انجمن مفاخر معماری ایران، سال 1396)
معماری امروز ایران مدرن نیست.
من معماری امروز ایران را مدرن نمیدانم، به همین دلیل آن را معماری نو مینامم. مدرنیسم در اروپا سابقهٔ 300 ساله داشت. جامعهٔ اروپایی پس از رنسانس تقریبا 300 سال طول کشید تا به روش جدیدی از زندگی که زاییدهٔ انقلابات صنعتی بود خو بگیرد و تقریبا تمامی جوامع اروپایی فرهنگ مدرن را انتخاب کردند، در صورتی که در ایران بعد از انقلاب مشروطیت فقط (حداکثر) 15 تا 20 درصد از مردم با نوگرایی و تجددگرایی آشنا شدند. بنا بر این آنچه که به وجود آمد، در زمینهٔ معماری زاییدهٔ فرهنگ عامهٔ جامعه نبود. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ جستارهای شهرسازی، ش 30، زمستان 1388)
معماری انعکاسی از فرهنگ جامعه و تجلی اجتماعی هر دوره است.
معماری گذشتهٔ ما هارمونی داشت، چون معماری تجلی جامعه است. معماری انعکاسی از فرهنگ جامعه و تجلی اجتماعی هر دوره است. در آن زمان یک جامعه همگن داشتیم که با یکدیگر نوعی مشارکت داشتند. در واقع جامعه همگن ما از چند عنصر متشکل بود؛ گروهی کشاورزی، گروهی آبیاری و گروهی برداشت میکردند و گروهی دیگر برداشت آنها را به بازار میرساندند. این همگن بودن و مشارکت مردم با همدیگر معماریای را به وجود میآورد که آن هم همگن بود. یکی از دلایل دیگری که معماری گذشتهٔ ما حالت یکنواخت داشت نوع مصالحی بود که به کار میرفت. یعنی تکنولوژیای که معماری را به وجود میآورد و این تکنولوژی عبارت بود از خشت، گل، تیرهای چوبی و بوریا که روی سقفها پهن میکردند. طبیعی است که وقتی رنگ و جنس مصالح یکسان شد مجموعهٔ اینها هماهنگی شکلی و هماهنگی مصالح ایجاد میکند و نتیجتا یک انتگراسیونی به وجود میآید که معماریها و مجتمعهای ما در گذشته یکشکل، نظامیافته و متشکل بود که انعکاس همان جامعهٔ متشکل است که با یکدیگر همکار و همشکل و همفکر بود. (مصاحبهٔ منتشر شده در کتاب اندیشهٔ معماران معاصر ایران، سال ۱۳۸۹)
معماری ما به خاطر امکانات تکنیکی جدید که از غرب وارد شده بود تغییر کرد و نه به خاطر روش زندگی. تکنولوژی به ما امکان داد شکل و فرم جدیدتری به وجود آوریم.
معماري ما معماري درون گرا بود. نما نداشت بلکه ديواري دور تا دور آن کشيده بودند و درون آن حياط سبز بود و اتاقهايي که اطراف آن قرار میگرفت و هر کدام اسمي داشت. معماري اروپا برعکس هم درونگراست و هم برونگرا. قلعهها و استحکامات به صورت برج و بارو بود و منظر و پنجرهها به بيرون راه داشت. اين معماري راحت تر مي توانست شکل عوض کند. آنچه در ايران ايجاد شد، نتيجه جمعيتي بود که روز به روز اضافه شد. شهرها گنجايش اين جمعيت را نداشتند و ديوارهاي شهر ويران شد و انفجار شهرها به وجود آمد. دروازههاي غرب و شرق ارتباط بين شهرکها را شکل داد و در کنار اين مسيرها، ساخت وسازها که ديگر نمي توانست شکل قديمي خود را داشته باشد، ايجاد شد. هرچند در دهه بیست و سی هنوز حياط و باغچه ساخته مي شد. عرضم اين است که معماري ما به خاطر امکانات تکنيکي جديد که از غرب وارد شده بود، تغيير کرد و نه به خاطر روش زندگي. تکنولوژي به ما امکان داد شکل و فرم جديدتري به وجود آوريم. (گفتگو با روزنامهٔ شرق، 1394)
سعی کردهام که معماری را از حالت مکعبهای عظیم و حجیم و یکنواخت خارج، و حجمهای خالی شده در مکعب عظیم را به یک فضای قابل زیست و مکمل فضاهای خصوصی تبدیل کنم.
هنگام طراحی باید توجه داشت که ما از معماری چه میخواهیم. جز ایجاد فضای بهتر، شادتر و اجتماعی خوشبینانهتر برای مردم به صورت عام؟ در زمانهای مانند امروز، معماری وسیلهای برای مال اندوزی و تجارت بازار شده و دیگر نقش اساسی خود را که همان امکان بهتر زندگی کردن باشد از دست داده است. بنا بر این در چنین فضایی با چنین سردرگمیای که آینده را تاریک مینمایاند من در کارهایم کوشیدهام که به فضاهای جدیدی که منعکس کردن فرم و شکلی از محتوا باشد بپردازم. سعی کردهام که معماری را از حالت مکعبهای عظیم و حجیم و یکنواخت خارج و حجمهای خالی شده در مکعب عظیم را به یک فضای قابل زیست و مکمل فضاهای خصوصی تبدیل کنم که مانند گلخانه، نارنجستان یا یک آلاچیق بزرگ کار کند تا فضای سبز و با طراوت در ارتفاعات بنا وجود داشته باشد. (مجلهٔ معمار، ش 27، 1383)