
فرانک گری | Frank Gehry
فرانک گری، متولد سال ۱۹۲۹، معمار و هنرمند مشهور امریکایی است.خلاقیت در ابتدا کنجکاوی است.
خلاقیت در ابتدا کنجکاوی است. ایدههای خلاقانه از کنجکاو بودن دربارهی موضوع، پرسیدن سؤال و کشف کردن در طول مسیر و نترسیدن از آزمودن چیزهای تازه میآید.
من وقتی طراحی میکنم چیزهای تازه را میآزمایم، طرحها و ماکتهای متعدد ایجاد میکنم تا زمانی که به محصول نهایی که حس درستی میدهد میرسم. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت Robb Report، سال ۲۰۲۰)

معماری به مهندسی و درگیری با مسائل اجتماعی استحاله یافته است.
من با این تصور که معماری یک نوع هنر است به آن قدم گذاشتم. بخاطر همین بود که تمایل داشتم با فرهنگ هنرمندان در ارتباط باشم؛ آن روزها با هنرمندان نشست و برخاست داشتم. به نظر من معماری {از یک هنر} به طور مستمر به مهندسی و {حرفهٔ معطوف به} مسائل اجتماعی و به درگیری {با آن مسائل} استحاله یافته است؛ که این اتفاق خوبی است.
اما من فکر میکنم افراد جوانی که به معماری میآیند میخواهند انتخاب کنند در کجای این حرفه نقش ایفا کنند، جایی که در آن به چالش کشیده شدهاند. ما در فرهنگمان نسبت به هنر معماری ناامیدیم. خوب میشود اگر {هنر معماری} به منزلهٔ یک آرزو به جا آورده شود، نه این که به آثار احمقانهٔ امثال معمارستارهها تقلیل داده شود. (در گفتوگو با Cathleen McGuigan، منتشر شده در وبسایت Architectural Record، سال ۲۰۱۹)
ساختن بناهایی شبیه معابد یونانی امید فرزندان ما به آینده را تباه میکند.
میدانید، آن زمان که معماران دیگر شروع به ساخت بناهایی شبیه معبدهای یونانی کردند خیلی عصبانی شدم. فکر میکردم این کار انکار زمان حال است. به نظرم چنین کاری {امید} فرزندان ما را تباه میکند؛ مثل این است که داریم به آنها میگوییم هیچ دلیلی وجود ندارد که نسبت به آینده خوشبین باشیم. از همینرو خیلی عصبانی شدم.
همین زمان بود که شروع کردم به کشیدن ماهی. ماهیها هزاران هزار سال وجود داشتهاند. ماهیها مخلوقات طبیعت و موجوداتی بسیار سیال هستند. شکل ماهیها {در طول هزاران سال} تداوم داشته و باعث شده آنها جان به در ببرند، با این حال کسی {در حوزهٔ معماری} روی آنها کار نکرده است. صادقانه بگویم، نخست که {الهام از فرم ماهیها} برای من پیش آمد، قصدی برای تبدیل آن به فرم مرکزی کارهایم نداشتم. این ماجرا غریزی بود. (در گفتگوی منتشر شده در شمارهٔ دهم نشریهٔ GA Architect، سال ۱۹۹۳)
شما باید حس کنید که جهان دارد رو به جلو میرود. این یک روش مقابله با بدبینی است. جلوی شما را میگیرد. خدای من، وقتی ما به سن آنها بودیم، با بمب، هیتلر و بیماری فلج اطفال سر و کله میزدیم. تحولات سیاسی وحشتناک و ضدیهود ما را تهدید میکرد. این کوتهفکری است که فکر کنیم آنها با مشکلات مشابه دست و پنجه نرم نخواهند کرد، چرا که آنها هم مشکل خواهند داشت. بنا بر این تدریس شما را به این نوع خوشبینی متصل میکند. همچنین من کاری کردم که بسیاری از آدمهای همسن من دارند این روزها انجام میدهند: زندگی دیگری تشکیل دادم، همسر جدید و بچههای کوچک. من نمیتوانم آنها را ببینم و حس نکنم که آیندهای آن بیرون در انتظار آنهاست. شما باید خوشبین باشید. من هنوز هم دچار این شکها و تناقضات هستم اما حداقل به آینده باور دارم. (در گفتگو با Ross Miller منتشر شده در مجله Interview در سال 2012)